۱۳۹۵-۰۵-۰۲

دلایل جواز غناخوانی

شواهد تقیه‌ای بودن حکم حرمت غناخوانی

مرحوم سبزواری در این رساله، نخست آیات قرآنی و روایات تفسیری

(۹۹)

را می‌آورد و خود می‌گوید که غرض وی استدلال به این آیات نیست، بلکه از آن به عنوان تأییدی بر حرمت غنا استفاده می‌برد. روشن‌ترین دلیل وی روایات مستفیض، بلکه متواتری است که از طریق اهل سنت و نیز شیعه رسیده است و وی بر نقل آن‌ها بسنده می‌کند.

وی در نخستین آیه‌ای که بدان استشهاد می‌نماید، تنها سخن مفسران را می‌گوید و در ذیل آن از خود نظری نمی‌دهد.

هر فقیه زیرک و روان‌شناسی از نحوه استدلال این فقیه بزرگ تعجب می‌کند که چرا وی در این بحث، این گونه سخن می‌گوید و به ذکر چند روایت و نقل قول اکتفا می‌نماید:

«وقال سبحانه: « أَفَمِنْ هَذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ. وَتَضْحَکونَ وَلاَ تَبْکونَ. وَأَنْتُمْ سَامِدُونَ»(۱)؛ قال الشیخ الطبرسی: «قیل هو الغناء کانوا إذا سمعوا القرآن عارضوه بالغناء لیشغلوا النّاس عن استماعه، عن عکرمة». وقال فی الکشّاف: «قال بعضهم لجاریته: اسمدی لنا: أی غنّی»، ونحوه مذکور فی کتب اللغة، ونقله بعضهم عن ابن‌عباس أیضا»(۲).

آیا از این گفته به شگفت می‌آیید و می‌خندید و گریه نمی‌کنید و شما ناآگاهید و غنا می‌خوانید. شیخ طبرسی «الحدیث» را به قرآن کریم تفسیر نموده و گفته مشرکان چون قرآن کریم را می‌شنیدند، به وسیله غنا با آن مقابله می‌کردند تا مردم را از شنیدن آن باز دارند. صاحب تفسیر کشاف گفته است برخی به جاریه می‌گویند «اسمدی

۱ـ نجم / ۵۹ ـ ۶۱.

۲. محقق سبزواری، رسالة فی تحریم الغنا، ص ۵.

(۱۰۰)

لنا» یعنی غنا بخوان. لغویان و ابن عباس نیز بر این عقیده‌اند.

مرحوم محقق خراسانی در این موارد گویی با دلی پر درد می‌نویسد و توانی در خود نمی‌بیند که نظری را از خود ارایه دهد و به نقل اقوال و قال و قیل‌ها بسنده می‌کند.

وی در ادامه، روایات حرمت را نقل می‌کند و در بررسی‌های رجالی خویش چنین نظراتی دارد:

مهران بن محمّد در کتاب‌های رجالی موثق دانسته نشده، اما چون ابن ابی عمیر از اصحاب اجماع ـ که شایع است جز از افراد ثقه نقل نمی‌کند ـ از وی کتابی روایت نموده، موثق بودن او مورد اشاره قرار گرفته است.

علی بن اسماعیل نیز همین حکایت را دارد.

گفته شده مسعدة بن زیاد عامی است.

عبد الاعلی میان چندی مشترک است که هرچند برای همه آنان توثیقی نرسیده است، هیچ یک ضعیف دانسته نشده‌اند.

برخی از این روایات مرسل است.

محمّد ابن ابی‌عباد به سماع شهره، و شراب کشمش می‌نوشیده است.

نامی از «دُرُست» در کتاب‌های رجالی دیده نمی‌شود و برخی او را واقفی می‌دانند.

وی با یادکرد از این روایات، در پایان گوید:

منظور من از ذکر این روایات، استدلال به هر یک به‌طور جداگانه

(۱۰۱)

نیست، بلکه می‌خواهم از مجموع آن، بر غرض خویش دلیل آورم؛ چرا که برخی از این روایات، ضعف سند و برخی دیگر ضعف در دلالت دارد. روایات این باب بسیار است و کسی که از اندک روایات یاد شده اقناع نپذیرد، ذکر همه آن نیز او را سودی نبخشد.»

و گویا می‌خواهد بگوید برای به دست دادن حکم حرمت نمی‌توان به این روایات بسنده نمود و همه در سند و نیز به‌ویژه در دلالت بر حرمت غنا به صورت مطلق نقص دارد و یا می‌خواهد بگوید کسی که غرض وی تقیه است با نوشتن این مقدار نیز غرض وی حاصل شده است.

مرحوم محقق سبزواری حتی یک استدلال یا سخنی از خویش در ذیل این روایات ارایه نمی‌دهد و تنها از دیگران نقل قول می‌کند. برای نمونه وی چنین می‌گوید:

«عن محمّد بن أبی عباد وکان مستهترا (مشتهرا) بالسماع ویشرب النبیذ، قال: سألت الرضا علیه‌السلام عن السماع فقال: لأهل الحجاز فیه رأی، وهو فی حیز الباطل واللهو، أما سمعت اللّه عزّ وجلّ یقول: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کرَاما»(۱).

قوله علیه‌السلام : «لأهل الحجاز رأی فیه»؛ إنّ أهل الحجاز کان عادتهم التغنّی فی أیام التشریق. قال ابوطالب المکی من العامّة فی کتاب قوّت القلوب فی سیاق الاحتجاج علی إباحة الغناء: ولم یزل الحجازیون عندنا بمکة یسمعون السَماع فی أفضل الأیام فی السنة، وهی الأیام المعدودات التی أمر اللّه سبحانه عباده فیها بذکره، وکان

۱. همان، ص ۱۴.

(۱۰۲)

لعطاء جاریتان تلحّنان فکان إخوانه یستمعون إلیها، قال: ولم یزل أهل المدینة مواظبین کأهل مکة علی السماع إلی زماننا هذا؛ فإنّا أدرکنا أبامروان القاضی، وله جوار یسمعن التلحین، قد أعدّهن للمتصوّفین»(۱).

ـ محمّد بن ابی عباد که آشکارا به سماع می‌پرداخت و شراب می‌نوشید گوید: از امام رضا علیه‌السلام درباره سماع پرسیدم، امام فرمودند: اهل حجاز درباره آن دیدگاهی مثبت دارند، سماع از امور باطل و لهو است، آیا نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید: «چون به لغو رسیدید، کریمانه از آن درگذرید».

حجازیان عادت داشته‌اند در ایام تشریق غنا بخوانند. ابوطالب مکی به نقل از اهل سنت گوید: اهل حجاز در بهترین روزهای سال که خداوند به بندگان خویش امر به ذکر و یاد خود در آن روزها را می‌نماید به سماع می‌پرداختند. برای نمونه، عطا دو کنیز خواننده داشت و برادران او به صدای آن دو گوش فرا می‌دادند و نیز ابوطالب مکی نقل می‌کند که اهل مدینه پیوسته مانند اهل مکه بر سماع مواظبت داشتند و تا زمان ما نیز این گونه است. ما ابامروان قاضی را درک نمودیم که دارای کنیزانی خواننده بود که آنان را برای صوفیان آماده می‌نمود.

مرحوم محقق سبزواری که خطیبی توانا بوده است، در عبارات خود بسیار زیرکانه سخن می‌گوید. او از طرفی، بسیاری از روایات حرمت را دارای اشکال سندی یا دلالی می‌داند و از سوی دیگر، می‌گوید وجود این

۱ـ همان.

(۱۰۳)

ضعف‌ها ضرری به حکم حرمت وارد نمی‌آورد. او به جای آن که بگوید: «وفی ما ذکرته کفایة لحرمة الغناء»، می‌گوید: «وفی ما ذکرته کفایة لطالب الحق» تا تقیه‌ای بودن گفتار خود را به محققان برساند.

در این کتاب، استدلال و بیان و فتوایی از ایشان بر حرمت غنا دیده نمی‌شود و ایشان تنها روایات این باب و آن‌چه دیگران گفته‌اند را نقل می‌نماید.

,