موارد سماع حلال
«وقد ذکرنا فی کتاب السماع ما یحرم من الغناء وما یحلّ، فلا نعیده، أقول حاصل ما ذکره هناک ما أورده فی آخر ذلک الکتاب من أنّ السماع قد یکون حراما محضا، وقد یکون مباحا، وقد یکون مستحبّا، وقد یکون مکروها.
أمّا الحرام فهو لأکثر النّاس من الشبان ومن غلبهم شهوة الدنیا، فلا یتحرّک السماع منهم إلاّ ما هو الغالب علی قلوبهم من الصفات المذمومة.
وأمّا المکروه فهو لمن لا ینزّله علی صورة المخلوقین، ولکن یتّخذ عادةً له فی أکثر الأوقات علی سبیل اللهو. وأمّا المباح فهو لمن لا حظّ له منه إلاّ الالتذاذ بالصوت الحسن.
وأمّا المنوب فهو لمن غلب علیه حبّ اللّه تعالی ولم یحرّک السماع منه إلاّ الصفات المحمودة. هذا کلامه»(۱).
غزالی در کتاب «احیاء العلوم» گوید: ما در باب «سَماع»، غنای حلال و غنای حرام را توضیح دادیم و موارد آن را مشخص نمودیم و در این جا از ذکر آن خودداری میورزیم و فیض در بازنگاری آن میآورد:
خلاصهای از آنچه را غزالی در این کتاب آورده، ما در آخر کتاب «سماع» آوردهایم و گفتهایم سماع گاه حرام محض است و گاه مباح، و برخی از افراد آن مستحب است و برخی مکروه.
۱ـ محجّة البیضاء، ج ۵، ص ۲۲۴ (من منشورات مکتبة الصدوق).
(۱۵۵)
کتاب «محجة البیضاء» بازنگاری کتاب «احیاء العلوم» و تطبیق آن با عقاید ولایی و شیعی است. مرحوم فیض در بخش سماع گوید:
سماع حرام، بیشتر برای جوانان است؛ زیرا شهوت بر آنها غلبه دارد و از غنا، تنها آنچه را که به گناه آلوده است، ترجیح میدهند. سماع مکروه آن است که بیشتر اوقات به صورت لهوی و سرگرمی از آن استفاده گردد. اما سماع مباح برای کسی است که از صدای نیک لذت میبرد و سماع مستحب در افرادی است که حب الهی بر آنان غلبه دارد و سماع غنا فقط موجب برانگیختن صفات شایسته در کاربرد آن میگردد.
«وقد ذکرنا فی کتاب آداب تلاوة القرآن من ربع العبادات أخبارا أخر فی هذا الباب، ویستفاد من مجموعها اختصاص حرمة الغناء وما یتعلّق به من الاستماع والأجر والتعلیم وغیرها بما کان علی النحو المتعارف فی زمن بنی أمیة وبنی عباس من دخول الرجال علیهنّ، وتکلّمهنّ بالأباطیل، ولعبهنّ بالملاهی والعیدان والقصیب، وأمّا ما سوی ذلک فإمّا مندوب إلیه کالترجیع بالقرآن وما یکون منه وسیلةً إلی ذکر اللّه والدار الآخرة، وإمّا مباح أو مکروه کما ذکرهما أبوحامد، ولا یبعد أن یختلف الحکم فی بعض أفراده بالإضافة إلی تفاوت درجات النّاس. فإنّه لا یلیق بذوی المروّات ما یلیق بمن دونهم»(۱).
ما در آغاز کتاب «آداب تلاوة القرآن» اخبار و روایاتی آوردهایم که از مجموع آن چنین برداشت میشود که حرمت غنا و متعلقات آن از
۱ـ همان، ص ۲۲۷.
(۱۵۶)
جمله گوش فرا دادن، مزد، آموزش دادن آن و دیگر امور به مواردی مشابه زمان بنیامیه و بنیعباس ویژگی دارد که مردان بر زنان داخل میشدند و سخنان باطل میگفتند و خود را با آلات لهو از جمله عودها، نی و دیگر آلات موسیقی سرگرم مینمودند. در غیر صورتهای یاد شده که چنین مشکلات خارجی و عارضی را ندارد، غنا یا مستحب است، مانند ترجیع در قرآن کریم و هرچه که سبب یادآوری یاد خدا و قیامت شود، یا مکروه است، مثل همان مواردی که جناب غزالی ذکر میکند. بعید نیست که حکم در افراد به خاطر مراتب و خصوصیات گوناگونی که دارند تفاوت داشته باشد که در نتیجه چیزی که بر افراد عادی جایز است بر صاحبان عقل و مروت جایز نیست و باید لحاظ موقعیت افراد را نیز نمود.