قیاس و استحسان
غزالی دلایل جواز سماع را چنین فهرست مینماید:
«قد دلّ النص والقیاس جمیعا علی إباحته، أمّا القیاس: فهو أنّ ألغناء اجتمعت فیه معان ینبغی أن یبحث عن افرادها ثمّ عن مجموعها، فإنّ فیه سماع صوت طیب موزون، مفهوم المعنی محرّک للقلب، فالوصف الأعمّ أنّه صوت طیب. ثمّ الطیب ینقسم إلی الموزون وغیره، والموزون ینقسم إلی المفهوم کالأشعار، وإلی غیر المفهوم کأصوات الجمادات وسائر الحیوانات. أمّا سماع الصوت الطیب من حیث أنّه طیب فلا ینبغی أن یحرم بل هو حلال بالنصّ والقیاس. أمّا القیاس فهو أنّه یرجع إلی تلذّذ حاسّة السمع بإدراک ما
(۱۴۰)
هو مخصوص به وللإنسان عقل وخمس حواس، ولکل حاسّة إدراک، وفی مدرکات تلک الحاسّة ما یستلذّ، فلذّة النظر فی المبصرات الجمیلة کالخضرة والماء الجاری والوجه الحسن و… . فکذلک الأصوات المدرکة بالسمع تنقسم إلی مستلذّة کصوت العنادل والمزامیر، ومستکرهة کنهیق الحمیر وغیرها، فما أظهر قیاس هذه الحاسّة ولذّتها علی سائر الحواسّ ولذّاتها.
أمّا النصّ: فیدلّ علی إباحة سماع الصوت الحسن امتنان اللّه تعالی علی عباده؛ إذ قال: « یزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یشَاءُ»، فقیل هو الصوت الحسن وفی الحدیث: «ما بعث اللّه نبیا إلاّ حسن الصوت»، وقال صلیاللهعلیهوآله : «للّه أشدّ أذنا للرجل الحسن الصوت بالقرآن من صاحب القینة لقینته»(۱).
نص و قیاس هر دو بر جواز غنا دلالت دارد. اما قیاس آن چنین است که در غنا مصادیقی است که شایسته است از افراد و سپس از مجموع آن بحث شود؛ زیرا در آن شنیدن صدای پاک و موزون و متناسب است. معنای آن برانگیزنده قلب است. صوت طیب وصف اعم آن است. طیب بر موزون و غیر آن تقسیم میشود. صوت طیب موزون نیز به مفهوم مانند اشعار و نامفهوم مانند صدای جمادات و حیوانات تقسیم میشود. شنیدن صدای طیب از آن جهت که طیب است شایسته حرام شدن نیست، بلکه حلال است به اقتضای نص و قیاس. قیاس آن چنین است که حس شنوایی به درک و فهم چیزی که ویژه آن است لذت میبرد. انسان نیروی خرد و
۱ـ احیاء علوم الدین، ج ۲، ص ۲۷۰.
(۱۴۱)
پنج حس دارد که هر حسی چیزی را درک میکند و در مدرکات هر حسی لذتی است. برای نمونه لذت چشم در دیدن صحنههای زیبا؛ مثل سبزه و آب روان و صورت نیکوست. همچنین است صداهایی که با حس شنوایی درک میشود و بر دو قسم لذتبخش مانند صدای نیها و ناخوشایند مانند صدای الاغ است. و چه آشکار است قیاس این حس و لذت آن بر دیگر حواس و لذایذ آنها.
اما نص: روایات بر جواز شنیدن صدای نیکویی که دهش آن به انسان از امتنان الهی است دلالت دارد؛ چنانکه در آیه شریفه آمده است: «و خداوند نعمت خویش را برای هر کس که بخواهد میافزاید» و در تفسیر آن وارد شده آن نعمت صدای نیکوست و در روایت است: «خداوند پیامبری را به نبوت برنگزید مگر آن که صدایی نیکو داشت» و نیز آمده است: «خداوند بر صوت کسی که به نیکویی قرآن را قرائت میکند شنواتر است تا کسی که به غنای کنیز آوازخوان خود گوش فرا میدهد».