۱۳۹۵-۰۵-۰۲

دلایل جواز غناخوانی

شیخ حر عاملی رحمه‌الله

(محمّدبن حسن حر عاملی، ۱۰۳۳ ـ ۱۱۰۴ ه ق)

بحث موسیقی و غنا که با نزاع‌های سیاسی و جبهه‌گیری‌های گروهی آمیخته شده بود با نگارش رساله تحلیلیه مرحوم سبزواری و آرای مرحوم فیض در قرن یازدهم، بیش از پیش بر آن دامن زد تا این که در دوره اوج درگیری اخباریان و اصولیان، نزاعی شدید میان فقیهان در این زمینه درگرفت. از اخباریانی که علیه آرای مرحوم محقق و فیض ردّیه نگاشت، جناب «شیخ حر عاملی» است. او در آثار خود، مناظره‌ای شدید با اصولیان، فلسفیان، صوفیان و درویشان دارد.

جناب شیخ علی، اگرچه در ظاهر، با حلیت غنا مخالف بود و در واقع، حلیت آن را دنبال نمود، اما نزاع اخباری و اصولی در نوشته وی به صورت آشکار به چشم نمی‌آید، ولی این نزاع، در رساله جناب شیخ حر، خود را به وضوح نمایان ساخته است. ما در این کتاب برآنیم تا

(۱۹۸)

دلایلی را که بر حرمت غنا و موسیقی ادعا شده است مورد تحقیق قرار دهیم و دعوای میان اصولیان و اخباریان را در کتابی مستقل آورده‌ایم. به هر روی، اگر دلایل ارایه شده توان اثبات حرمت ذات غنا را داشته باشد، ما آن را می‌پذیریم، در غیر این صورت، اصل جواز بر بحث غنا و موسیقی سایه انداخته و بر آن حاکم است.

صاحب وسائل الشیعه این بحث را که اعم از قرائت قرآن کریم است با توجه به این که در مقام پاسخ‌گویی به محقق سبزواری است به موضوع قرآن کریم منحصر می‌کند و با طرح اشکالات خود مانند جناب شیخ علی به مرحوم سبزواری تعریض می‌آورد و می‌گوید خداوند قایلان به اباحه را هدایت کند، اینان گروهی گمراه هستند. پیش از این گذشت که مرحوم سبزواری، غنا در قرائت قرآن کریم را جایز دانست.

حرمت غناخوانی در قرائت قرآن کریم

جناب شیخ حر عاملی در رساله مستقل خود در این موضوع، با عنوان «رسالة فی الغناء» چنین می‌گوید:

«هذا جواب ما سأل عنه بعض الأصحاب من شبهة غلبت علی بعض أهل هذا الزمان،… وتلک الشبهة هی ما رواه الکلینی فی آخر «باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن» عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر، قال، قلت لأبی جعفر علیه‌السلام : إذا قرءت القرآن فرفعت به صوتی جاءنی الشیطان فقال: إنّما ترائی بهذا أهلک والنّاس. قال: «یا أبا محمّد، اقرء قراءةً ما بین القراءتین تسمع أهلک، ورجّع

(۱۹۹)

بالقرآن صوتک؛ فإنّ اللّه (عزّ وجلّ) یحبّ الصوت الحسن یرجّع فیه ترجیعا»(۱).

مرحوم شیخ حر شبهه حلیت غنا را برآمده از روایت علی بن حمزه می‌سازد. در این روایت آمده است:

ابوبصیر گوید به امام صادق علیه‌السلام عرض داشتم: چون قرآن می‌خوانم و صدای خود را بالا می‌برم شیطان نزد من می‌آید و مرا چنین وسوسه می‌کند که تو با این کار میان خانواده و مردم ریا می‌نمایی. حضرت فرمود: ای ابومحمّد، قرائتی بدون افراط و زیاده‌روی داشته باش؛ به‌گونه‌ای که خانواده‌ات بشنوند، و در خواندن قرآن به صدای خود ترجیع بیفزا، چرا که خداوند متعال صدای نیکویی که با نوعی ترجیع همراه باشد را دوست دارد.

پیش از این ما گفتیم که دُنگ صدا در تلاوت قرآن کریم با دُنگ آواز تفاوت دارد، از این رو قرآن کریم را باید به لحن خود و به زبان عربی خواند و نه فارسی؛ چرا که دُنگ خویش را می‌طلبد و این روایت نیز همین مطلب را تأکید می‌نماید.

وجوه دوازده‌گانه نقد

جناب شیخ حر، در تبیین معنای این روایت، دوازده فصل را به شرح ذیل رقم زده است:

۱ ـ درست نبودن استدلال به این روایت؛

۱ـ رسالة فی الغناء، الحر العاملی، ص ۱.

(۲۰۰)

۲ ـ اعتراض به روایت کلینی؛

۳ ـ روایات معارض؛

۴ ـ وجود معارض برای سند و روایت؛

۵ ـ نقد بر متن آن؛

۶ ـ درست نبودن تأویل آن؛

۷ ـ وجود احادیث تحریم؛

۸ ـ مبالغه‌آمیز بودن احادیث حرمت؛

۹ ـ منشأ شبهه یاد شده و راه دوری از آن و احادیثی مانند آن؛

۱۰ ـ وجه نقل امامیه از عامه و جایز نبودن تعدّی این وجه؛

۱۱ ـ کسانی که از گروندگان به اباحه تقلید کرده‌اند و چگونگی حال آنان؛

۱۲ ـ کسانی که مقام ذکر آنان را می‌طلبد؛ کسانی که از گمراهان پیروی کرده‌اند.

ادعای اجماع

وی در وجه ردّ این روایت گوید:

«الاحتجاج بهذا الخبر باطل من وجوه اثنی عشر:

الأوّل: إنّه ضعیف لمعارضته للقرآن فی قوله تعالی: « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَیتَّخِذَهَا هُزُوا أُولَئِک لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ»(۱)… .

 

۱ـ لقمان / ۶.

(۲۰۱)

الثّانی، إنّه ضعیف أیضا بمعارضته للسنّة المطهّرة المنقولة عن النبی والأئمة: فی أحادیث کثیرة صحیحة متواترة معنی… .

الثّالث، إنّه ضعیف أیضا لضعف سنده، فلا یعارض الأحادیث الصحیحة الإسناد… .

الرّابع، إنّه ضعیف لمخالفته لإجماع الشیعة، بل لإجماع الأئمّة علیهم‌السلام … .

الخامس، إنّه ضعیف لموافقته لمذهب العامّة، فیجب حمله علی التقیة والعمل علی ما یعارضه، لقوّته بمخالفة العامّة وعدم احتمال التقیة، کما أمر به الأئمة علیهم‌السلام فی الجمع بین الأحادیث المختلفة؛ بل هذا أقوی وجوه الترجیح… .

السادس، إنّه ضعیف لاحتماله للتأویل وعدم احتمال معارضه لذلک… .

السّابع، إنّه ضعیف بمخالفته للاحتیاط، وموافقة معارضه له… .

الثّامن، إنّه ضعیف لمخالفته للأصل… .

التّاسع، إنّه ضعیف لمخالفته للقاعدة المعلومة من وجوب الحمل علی الحقیقة، وهذا یستلزم الصرف عنها واستعمال لفظ العامّ فی معنی الخصوص، فیلزم إرادة المجاز من جمیع أحادیث الغناء… .

العاشر، إنّه ضعیف أیضا لمخالفته لضرورة المذهب… .

الحادی عشر، إنّه ضعیف أیضا لمخالفته للدلیل الخاصّ الصریح فی معارضته… .

الثّانی عشر، إنّه ضعیف أیضا لمخالفته لمجموع ما تقدّم ویأتی من

(۲۰۲)

الأدلّة، وبعضها کاف، بل کلّ واحد منها شاف لمن لم یغلب علیه حبّ الهوی والتقلید للسادات والکبراء، فکیف إذا اجتمع الجمیع.

فظهر أنّ أکثر أدلّة الأحکام الشرعیة دالّة علی تحریم الغناء فی هذه الصورة وغیرها، إن لم یکن کلّها، وعلی تضعیف هذا الحدیث أیضا إن حمل علی ظاهره، واللّه أعلم»(۱).

ـ به دوازده وجه نمی‌توان به این روایت استناد جست:

۱ ـ این روایت مخالف با آیه «لهو الحدیث» و «قول الزور» است.

۲ ـ با سنت اهل بیت علیهم‌السلام که با احادیث صحیح و متواتر به ما رسیده معارض است.

۳ ـ سند این روایت ضعیف است چرا که امام کاظم علیه‌السلام به علی بن حمزه از افرادی که در سند حدیث است می‌فرماید: «تو و پیروان تو مانند الاغ هستید». علی بن أبی حمزه به کذب بسیار متهم می‌باشد.

۴ ـ مخالفت این روایت با اجماع شیعه بلکه با اجماع ائمه اهل بیت علیهم‌السلام .

برای اثبات حرمت چیزی نیازی به اجماع اهل بیت علیهم‌السلام نیست و اگر یکی از آن انوار طیبه علیهم‌السلام چیزی را حرام معرفی نماید، بسنده است.

آن‌چه جناب شیخ حر از آن به عنوان اجماع حضرات ائمه علیهم‌السلام یاد می‌کند، روایاتی است که در این زمینه به ما رسیده و وی آن را در وسائل الشیعه گرد آورده است. ما نیز تحلیل آن‌ها را در این کتاب ارایه دادیم.

۱ـ همان، صص ۱۲ ـ ۱۳.

(۲۰۳)

تکیه بر انواع اجماع لطفی، کشفی و غیر آن از زودباوری و یقین قطاعی ناشی می‌شود؛ در حالی که در بررسی مدارک دینی، حتی اطمینان نیز به سختی به دست می‌آید تا چه رسد به یقین، که کم‌تر دست یافتنی است؛ چیزی که شیخ حر به آن مبتلاست و بی‌درنگ قطع به وجود اجماع اهل بیت علیهم‌السلام و فقیهان پیدا نموده است. فقیهانی که در شأن اتفاق آنان باید گفت: «اتفقوا أن لا تتّفقوا».

جناب شیخ انصاری در رسایل خویش، بی‌اساسی انواع اجماع عالمان و فقیهان را ثابت نموده است. البته اجماع قدمایی در صورتی که مدرکی نباشد، اعتبار دارد.

ناسازگاری با اهل سنت

۵ ـ موافقت این حدیث با عامه از دیگر دلایل ضعف آن است. وی بر این اعتقاد است که در موارد شک باید نظری را برگزید که برخلاف عامه باشد وگرنه آن حکم درست نیست.

۶ ـ در حدیث احتمال تأویل می‌رود، از این رو دلالت آن ضعیف است.

این سخن گرچه درست است، عمومیت ندارد؛ چرا که ما بنای ناسازگاری و لجاجت با اهل سنت را نداریم؛ چرا که مشترکات میان این دو فرقه هم در اعتقادات و هم در مسایل فرعی بسیار است!

ای کاش جناب شیخ حر به جای فهرست نمودن دوازده دلیل بر ضعف آن، یک کلام می‌فرمود من این روایت را ضعیف می‌دانم و به آن

(۲۰۴)

عمل نمی‌کنم.

مخالفت با احتیاط

۷ ـ این حدیث به خاطر مخالفت با احتیاط، ضعیف است!

جناب شیخ حر می‌گوید: قرائت قرآن کریم با ترجیع، مخالف احتیاط است! در حالی که اثبات حرمت نیازمند ارایه دلیل مستقل است و حکم احتیاطی در موردی که شک در اصل ثبوت حکم است، حکم شرعی که وظیفه مکلف عمل به آن است، دانسته نمی‌شود.

مسلّم گرفتن ادعا

۸ ـ این حدیث مخالف اصل می‌باشد. اصل این است که وقتی غنا حرام است، هیچ تخصیص یا تقییدی نباید بخورد و در هر جایی که شک حاصل شد، باید اصل حرمت را جاری نمود؛ چرا که اصل آن است که نباید حرام را مقید نمود.

کسانی که اخباری مسلک بودند با آموزش علم اصول فقه مخالف بودند و اعتقادی به آن نداشتند، بر این اساس، قدرت تحلیل آنان به ضعف مبتلا بود، وگرنه فردی مانند جناب شیخ حر نباید چنین سخن بگوید. غناء در صورتی حرام است که موضوع آن به فرد خاص انصراف نداشته و دارای اطلاق باشد و شک نیز در مکلف‌به باشد و نه در اصل تکلیف و هیچ یک از این سه مورد، در این بحث فراهم نیست.

۹ـ این حدیث به دلیل مخالفت با قاعده شناخته شده وجوب حمل لفظ بر معنای حقیقی ضعیف است؛ چرا که لفظی عام در

(۲۰۵)

معنایی خاص به کار رفته است و باید از تمامی احادیث غنا معنایی مجازی را اراده کرد.

نقد این دلیل را به تفصیل در جلد سوم و در بحث جمع میان روایات غنا و موسیقی آوردیم.

مخالفت با ضروری مذهب

۱۰ـ این حدیث مخالف با ضرورت مذهب است؛ چرا که ضروری شیعه حرمت غناست.

البته آن‌چه که ضروری مذهب شیعه است حرمت گناه و فجور است که خلفای جور آن را ترویج می‌نمودند و نه غنا از آن جهت که غناست و باید دید موضوع روایات حرمت غنا از آن جهت که غناست می‌باشد یا غنایی که همراه با معاصی است و آن معاصی است که غنا را گناه می‌سازد. اگر حرمت غنا، ضروری مذهب بود فقیهی ممتاز هم‌چون شیخ انصاری و نیز شیخ طوسی، محقق سبزواری و فیض کاشانی، غنا را از آن جهت که غناست، بدون اشکال نمی‌دانستند.

۱۱ـ این حدیث به دلیل مخالفت با دلیل خاص که با آن تعارض صریح دارد، ضعیف است.

ما نقد این دلیل را در جلد سوم و در بحث جمع میان روایات غنا و موسیقی آوردیم.

دراز نمودن وجوه دلیل

۱۲ ـ این روایت با یازده دلیل پیشین مخالف است!

(۲۰۶)

شیخ حر بر آن بوده است به گونه‌ای فهرست نقدهای خویش را فزونی بخشد و شاید آن را به عدد دوازده برساند که چنین دلیل می‌آورد.

نتیجه رساله

وی در پایان، نتیجه تحقیق خود را چنین بیان می‌دارد:

«إذا تقرّر هذا فقد تبین أنّ أکثر وجوه الترجیح فی الأحادیث المختلفة أو کلّها موجودة هنا فی الأحادیث المعارضة لهذا الحدیث، فیلزم ترک العمل بظاهره، ویجب العمل بمعارضه؛ فإنّ کلّ واحد من الوجوه المذکورة کاف بالنصّ علیه فی محلّه، فکیف إذا اجتمع الجمیع»(۱).

ـ بیش‌ترین اموری که در ترجیح بخشیدن و برتری دادن روایتی بر روایت دیگر گفته شده در این احادیثی که با این روایت معارض است موجود است، از این رو باید از عمل به ظاهر این روایت خودداری ورزید و وجود حتی یکی از این مرجحات برای ترک این روایت کافی است تا چه رسد به آن که بیش‌تر این مرجحات در روایات حرمت جمع است.

وی برای اثبات حرمت غنا یا ترجیع، دلیلی نمی‌آورد و صرف رد کردن این‌چنینی را دلیل بر ثبوت حرمت قرار می‌دهد. البته او برای رد این مطلب، مرجحاتی را بر می‌شمرد که برای تکفیر شخص کفایت می‌کند و مخالفت آن با ضروری مذهب، ضروری اجماع و ضروری روایات قطعی متواتر، نمونه‌ای از آن است.

۱ـ همان، ص ۱۲.

(۲۰۷)

ما گفتیم حدیثی بر حرمت غنا از آن جهت که غناست ـ نه از آن جهت که همراه با معاصی و در خدمت جبهه باطل است ـ و نیز تعریف غنا در دست نیست و به غنای شناخته شده در دست دستگاه خلافت انصراف دارد؛ وگرنه دلیلی بر حرمت مد صوت، ترجیع و حتی طرب وجود ندارد.

البته موضوع بحث در فقه غناست و جواز ترجیع در قرآن کریم یا حرمت آن، موردی از آن است، ولی جناب شیخ حر، در ابتدای بحث، حدیثی را که به قرائت با ترجیع در قرآن کریم سفارش دارد می‌آورد و آن را در دوازده فصل و با دوازده دلیل رد می‌کند و از چنین آغازی برمی‌آید که وی در مقام واکنش و پاسخ دادن به دعواهای موجود چنین سخن گفته است، ولی ما با کسی نزاع نداریم و موضوع تحقیق خود را که غناست پی می‌گیریم.

وی در فصل هفتم این رساله، روایات تفسیری و غیر آن را برای اثبات حرمت غنا بر می‌شمرد:

الفصل السابع فی ذکر بعض ما أشرنا إلیه من أحادیث تحریم الغناء؛

روی الشیخ الإمام ثقة الإسلام محمّد بن یعقوب الکلینی (رض) فی الکافی بإسناد صحیح عن محمّد بن مسلم عن أبی الصباح عن أبی عبدالله علیه‌السلام قال: «قوله (عزّ وجلّ): «لا یشهدون الزور» الغناء(۱).

صفا و سادگی عالمان گذشته و غیرت شدید دینی

البته وی گوید: «أنّه لا یحضرنی الآن من کتب…»؛ این جمله صفا و

۱. همان، ص ۲۹.

(۲۰۸)

صداقت این عالم فرزانه را می‌رساند. عالمان شیعه چنان در صفا، صمیمیت، سادگی و تقوا به سر می‌بردند که مانند آن را تنها باید در اولیای دین جست‌وجو نمود. جناب شیخ حر می‌گوید:

چون کتاب بسیاری در این موضوع در دسترس ندارم، به ذکر این روایات اندک بسنده می‌کنم و سخن را به درازا نمی‌کشم.

از نشانه‌های سادگی عالمان پیشین این بود که بی‌درنگ، غیرت دینی آنان، خود را نشان می‌داد و برای دین به خشم می‌آمدند، و البته فرد عصبانی چندان بر خود چیره نیست تا بتواند تصمیم درستی بگیرد. آنان برای دریافت حکم باید به زمان و فضای صدور این روایات می‌رفتند. زمانه‌ای که ما در جلد سوم این کتاب، از آن سخن گفتیم.

مرحوم شیخ حر در پایان نقل ادله خویش، که برخی از روایات حرمت است، گوید:

«وقد تبین من الأحادیث المذکورة تحریم الغناء، وعرفت کثرة الأدلّة، وتواتر النصوص، وتعاضدها، وصحّتها إجماعا من الأصولیین والأخباریین. واللّه أعلم»(۱).

از احادیث یاد شده روشن گشت غنا حرام است و نیز دریافتی که دلایل بسیار، تواتر روایات و تعاضد آن و صحت آن امری است مورد اجماع فقیهان اخباری و اصولی. و خداوند عالم است.

شاید گمان شود که اقتضای زمان موجب شده که شیخ حر چنین

۱ـ همان، ص ۴۷.

(۲۰۹)

سخن گوید، اما باید گفت چنین بزرگوارانی چندان اصول فقه مدرنی نداشتند، بر این اساس، در تحلیل روایات، دقت‌های اصولی و فلسفی را نادیده می‌گرفتند.

البته عالمان تا پیش از قرن یازدهم چندان از غنا و موسیقی نمی‌نوشتند و با روی کار آمدن دولت صفویان و آزاد شدن فعالیت‌های اجتماعی، به‌ویژه تبلیغات صوفیان، مردم به غنا و موسیقی روی آوردند و فقیهان نیز بر آن شدند تا رساله‌هایی گسترده و در خور موضوع بنگارند و آرای فقهی خویش را در آن بیاورند. کسانی چون مرحوم سبزواری و فیض این فراست را پیدا کردند و حکم به تفصیل در حرمت و حلیت دادند و غنا و موسیقی را به صورت مطلق حرام ندانستند؛ اما آنان با توجه به آزاداندیشی و زمان‌شناسی که از خود نشان داده بودند و با زمانه فقهی خویش همراه نبودند، مورد هجمه قرار گرفتند.

حرام و کبیره بودن غناخوانی

جناب حر در فصل هشتم، سخنان پیشین را تکرار می‌کند و ما نیز چاره‌ای از آوردن آن نداریم تا کسی ما را متهم نکند که آرای فقیهان گذشته دیده نشده و حکم به حلیت تفصیلی غنا داده شده است.

«الفصل الثامن فی بعض ما یستفاد من أحادیث التحریم من المبالغة والتأکید.

من نظر فی الأحادیث المذکورة والأدلّة السابقة المسطورة بعین الاعتبار والإنصاف، وترک التعصّب والاعتساف، وأعرض عن

(۲۱۰)

تقلید السادات والکبراء، وکان غرضه تحقیق الحقّ دون محض المراء، حصل له العلم بطریق القطع والیقین بأنّ عموم تحریم الغناء فی القرآن وغیره من مذهب الائمّة المعصومین علیهم‌السلام . مع أنّ ما أوردناه من أحادیثهم علیهم‌السلام قلیل من کثیر، ونقطة من غیث غزیر. وفیما أوردناه من التأکید ما لا یحتاج معه إلی مزید، ألا تری أنّ: بعضها یدلّ علی أنّ ترک الغناء واجتناب سماعه من علامات عباداللّه، الممدوحین بترک الزناء وغیره من المحرّمات المذکورة، حیث تضمّن تفسیر الآیة بذلک، بل ظاهرها حصر «عباد الرحمن» فی أصحاب الأوصاف المذکورة، وهو یدلّ علی أنّ فاعل الغناء لیس من حزب اللّه، بل من حزب الشیطان، فیقتضی التحریم.

ومنها: ما تضمّن أنّ سامع الغناء وفاعله مستحقّ للعقوبة والنقمة، ولا تجاب له دعوة، ولا یحضره أحد من الملائکة، بل تضمّن أنّ من دخل ذلک البیت استحقّ الانتقام منه، وأنّه لا تستجاب له دعوة، سواء غنّی أم سمع أم انتفی عنه الأمران، وأنّ الملک لا یدخل ذلک البیت أصلاً، لا فی وقت الغناء ولا فی غیره: إذ الکلام مطلق، وفی ذلک من التأکید والمبالغة فی النهی والترهیب ما لا یخفی علی العاقل اللبیب.

ومنها: ما یدلّ علی أنّ الغناء من جملة الکبائر التی توعد اللّه علیها بالنّار فی القرآن المجید الذی: « لاَ یأْتِیهِ الباطلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمِیدٍ»(۱)، وأنّ من فعله کان ممّن یضلّ عن سبیل اللّه، ویستهزی بدین اللّه، ویستحقّ العذاب المهین. وأی

۱ـ فصلت / ۴۲.

(۲۱۱)

مبالغة أعظم من ذلک، وأی ترهیب أعظم منه؟ وهل یقدر عاقل یخاف اللّه أن یقول بعد ذلک: «قد أباحه بعض العامّة وأنا أقلّده فیه»(۱)؟!

ـ هر فردی که در این روایات و دلایل گذشته به چشم اعتبار و دیده انصاف بنگرد و تعصب را رها نماید و از پیروی بزرگان دست بردارد و از آنان روی‌گردان شود، قطع می‌یابد که غنا به طور کلی؛ خواه در قرآن کریم باشد یا غیر آن، حرام است و این امر از آموزه‌های مکتب اهل بیت علیهم‌السلام است.

۱ ـ در برخی روایات تحریم است که ترک غنا و پرهیز از شنیدن آن از نشانه‌های بندگان خداست. کسانی که به ترک زنا و دیگر حرام‌ها مدح شده‌اند. آیه‌ای از قرآن کریم نیز به این معنا تفسیر شده، بلکه «عباد الرحمان» به بندگانی که چنین صفتی را داشته باشند منحصر گردیده است و آیه بر این دلالت دارد که خواننده غنایی از حزب الله خارج گشته و داخل در حزب شیطان است.

پاره‌ای دیگر از روایات، شنونده و خواننده غنا را شایسته عقوبت و عذاب می‌شمرد و افزوده بر این، دعای او نیز مستجاب نمی‌شود.

غنا از گناهان کبیره است که خداوند وعده عذاب بر آن داده و غناخوانی سبب گمراهی از دین خدا و به سخره گرفتن آن می‌شود و چنین کسی استحقاق عذاب مهین را داراست.

«وأمّا دعوی أنّ حقیقة الغناء مجهولة، والتعلّل بأصالة الإباحة فهی

۱. رسالة فی الغناء، ص ۴۷ ـ ۴۸.

(۲۱۲)

أظهر فسادا؛ لأنّ النصوص الصحیحة والأدلّة القطعیة دلّت علی تحریم الغناء وعلی الأمر باجتنابه، بل دلّ القرآن علی ذلک فی قوله: « فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاْءَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»(۱) کما تقدّم تفسیره. فکلّ مکلّف مأمور باجتناب طبیعة الغناء.

وانتفاؤها إنّما یتحقّق بانتفاء جمیع الأفراد، وذلک موقوف علی اجتناب جمیع الأفراد المشکوکة علی تقدیر الشک، فلا یحصل الامتثال بدونه. فظهر بطلان التمسّک بالأصل فی استحلال بعض الأفراد، ولا یلزم من ذلک حرج، ولا ضیق کما قد یظنّ ـ فضلاً عن تکلیف ما لا یطاق؛ لأنّ الأفراد المشکوکة محصورة قلیلة، کما لا یخفی.

إذا عرفت ذلک فاعلم أنّ من نظر بالفکر الصائب واعتبر بالفهم الثاقب علم أنّ أصل کلّ بدعة وضلالة الاعتماد علی کلام غیر أهل العصمة، وأنّ سبب کلّ شک وشبهة حسن الظنّ بأعدائهم وقبول کلامهم ومطالعة کتبهم. وما زال الأئمّة علیهم‌السلام ینهون الشیعة عن ذلک، ویحذّرونهم من سلوک تلک المسالک، فغفل عن تلک المناهی بعض الشیعة وصاروا ینظرون فی بعض تلک الکتب لغرض صحیح من تحقیق لغة أو أخذ موعظة ونحوهما، فانجرّ الأمر إلی الوقوع فی هذه الورطة، بل فیما هو أعظم منها»(۲).

حقیقت غنا امری آشکار است و حکم به اباحه آن به سبب ناشناخته بودن آن نظری فاسد است.

۱ـ حج / ۳۰.

۲ـ رسالة فی الغناء، ص ۵۲ ـ ۵۳.

(۲۱۳)

مرحوم حر عاملی مکلف را به دوری از طبیعت غنا مأمور می‌سازد تا امتثال کامل را حاصل نموده باشد، در حالی که حدود و ثغور غنا و شناسه آن را به صورت درست به مکلف نمی‌شناساند و آن را امری روشن می‌گیرد.

مسیر علمی پیروی از اهل‌بیت علیهم‌السلام

جناب شیخ حر رحمه‌الله می‌فرماید: هر کس با فکر صائب و فهم ثاقب بنگرد، درمی‌یابد که ریشه پیدایش بدعت‌ها و ضلالت‌ها، تکیه داشتن بر کلام غیر اهل عصمت است و سبب هر شک و شبهه‌ای نیز حسن ظن داشتن به دشمنان اسلام و پذیرفتن کلام آنان و مطالعه کتاب‌های آنان می‌باشد (معاذالله گویا مرحوم سبزواری یا مرحوم فیض که فیلسوف و اهل مطالعه کتاب‌های فلسفی بودند، از این گروه هستند). وی در عبارت: «فغفل عن تلک المناهی بعض الشیعة»؛ برخی از افراد را جزو غافلان از منهیات اهل بیت علیهم‌السلام می‌داند و منظور آنان نیز مرحوم محقق سبزواری و فیض کاشانی است؛ در حالی که مرحوم سبزواری و فیض کاشانی جامع علوم معقول و منقول می‌باشند.

گمان جناب شیخ حر بر این است که جز متون دینی، یعنی آیات و روایات، نباید کتاب دیگری خواند و باید چشم بر روی همه دانش‌های زمانه بست و از شنا در اقیانوس هستی پرهیز کرد و حال آن که راه اقیانوس برای شناگر ماهر و غواص باز است و اگر مانند مرحوم سبزواری غواص این طریق نیست، پس چه کسی را باید غواص ماهر این

(۲۱۴)

اقیانوس شناخت؟

وی می‌گوید باید آن‌چه را اهل بیت نبی علیهم‌السلام فرموده‌اند شنید و آن را برگزید و البته این فقیهی هم‌چون شیخ حر است که ترجمان سخن اهل‌بیت علیهم‌السلام است؛ در حالی که نقدهای بسیاری بر فقه ایشان وارد است و وی چیزی را به اهل بیت علیهم‌السلام نسبت می‌دهد و آن را از مذهب آن حضرات علیهم‌السلام می‌شناسد که از روش آنان نیست و شاید این وی هست که در دام خطا (خطای در اجتهاد) گرفتار آمده است. وی سند و قباله‌ای معتبر و محکمه پسند بر ادعای خود ندارد و به تغییر موضوع غنا و موسیقی دقت نداشته و حکم غنا و موسیقی اراذل و اوباش و حاکمان جور را بر زمان حکومت و دولت حق، بار نموده است.

این عالمان بزرگوار چون دراویش و اهل سنت را در مقابل خویش می‌دیدند و از طرفی چون عالمان عقل‌گرا و اهل فلسفه را صاحب همان کلام می‌دیدند می‌گفتند فلسفیان زمانه حامیان اهل سنت و صوفیان بدعت‌گرا هستند و می‌خواستند با نوشتن رساله‌هایی، آنان را از لحاظ اجتماعی خانه‌نشین و بایکوت سازند.

جناب شیخ حر در پایان رساله می‌فرماید:

«تمّت الرسالة بقلم مؤلّفها محمّدبن الحسن الحرّ العاملی فی شهر شعبان المبارک سنة ۱۰۷۳، وذلک بقلم العبد المذنب إبراهیم بن محمّد علی العاملی (عامله اللّه بغفرانه بالنبی وآله) فی سنة إحدی وعشرین بعد المأة والألف»(۱).

(۲۱۵)

 

۱ـ همان، ص ۷۶.

(۲۱۶)

(۲۱۷)

,