احتجاج اهل سنت بر اباحه غنا
مرحوم سبزواری در این رساله، دلایل عامه، بهویژه غزالی را بر اباحه غنا میآورد. البته ما گفتیم که اباحه به صورت اصل اولی حاکم است؛ مگر آن که مدارک منع و حرمت، توان اثبات حرمت غنا ـ ذات غنا ـ را داشته باشد.
وی حکایت عایشه و اخبار افرادی را نقل میکند که کار آنان برای ما حجیت ندارد؛ از جمله عبدالله بن جعفر، ابن زبیر، مغیرة بن شعبه و بر قیاسهایی که غزالی آن را ذکر نموده است، تکیه میکند؛ از جمله: غنا صوتی است طیب، موزون، مفهم و برانگیزنده قلب. مراد از موزون آن است که در ابتدا و انتهای آن تناسب نهفته باشد.
(۱۳۱)
«احتجّ من أباح الغناء من العامّة بوجوه ضعیفة:
منها: قصّة عائشة المشهورة عندهم ونحو منها من الأخبار.
ومنها حکایة فعْله عن جماعة لا حجّیة فی فعلهم کعبد اللّه بن جعفر وابن الزبیر ومعاویة والمغیرة بن شعبة، واشتهاره بین أهل الحجاز وأهل المدینة کأبی مروان القاضی وعطاء، ونقلوه عن الجنید وسری السقطی وذی النون، وعن یحیی بن معاذ والمحاسبی ما یشعر به، وعن ابن مجاهد أنّه لا تجاب دعوة لا یکون فیه، وبالجملة نقلوه عن جماعة أخری من أمثالهم.
ومنها: التعویل علی الأقیسة، وقد ذکر الغزالی، وملخّصه: «أنّ الغناء صوت طیب موزون مفهّم محرّک للقلب»، ومراده بالموزون ما ذکره: ما کان فیه تناسب بحسب المبدء والمقطع قال:
ولیس تحریمه باعتبار کونه طیبا بالعقل وبالنقل، ولا باعتبار کونه موزونا لتحقّق هذا المعنی فی أصوات الطیور، فصوت العنادل والقماری وذوات السجع من الطیور مع طیبها موزون ولیس بحرام، وکذا وصف التفهیم وتحریک القلب لیس بحرام، فلا یکون المجموع حراما؛ إذ لم یعرض للمجموع وصف یقتضی ذلک.
ومنها: الاعتماد علی المنامات الموضوعة والأکاذیب الباطلة، وحکایة إباحته والترغیب فیه عن الخضر وأمثال ذلک من الأکاذیب التی لا یلیق بالعقل الاشتغال بها، وانّما قصدوا ترویج ذلک فی نفوس عوامّ النّاس وضعفاء العقول ومن یحذو حذوهم، فإنّ الرکون إلی أمثال هذه الأکاذیب مرتکز فی نفوس الجهّال والأراذل، وأخفّاء الأحلام، وقد ذکر جماعة من العامّة أمثال ذلک فی کتبهم، وبالجملة
(۱۳۲)
بطلان هذه الحجج عندنا ظاهر لا یحتاج إلی البیان»(۱).
غزالی گوید: تحریم غنا به خاطر این که طیب یا موزون است نمیباشد؛ چرا که چنین معنایی در صدای پرندگان نیز وجود دارد؛ از این رو صدای عندلیبها (بلبلها)، قمریها و پرندگانی که سجع و پیوستهخوانی دارند، با آن که طیب است، حرام نیست و تجزیه و ترکیب مجموعی آن تأثیری ندارد.
سخن غزالی در این مورد یعنی این که طیب و موزون بودن، عامل حرمت نباشد، صحیح است، اما در تعیین حرمت هر چیز، باید تابع شریعت بود؛ هرچند عقل جزیینگر که احاطه بر همه اطراف ندارد، برای آن مصالحی را بر شمرد.
نقل چنین دلایلی از عامه نشان میدهد که مرحوم محقق سبزواری به صورت افراطی میخواهد برای حرمت، احتجاجاتی را بیاورد تا رساله ایشان فربه گردد و وی در این مسیر، حتی از قایلان به حرمت نیز افراطیتر میگردد.
مرحوم سبزواری بعد از بیان احتجاجات عالمان اهل سنت، سخنی را میآورد که چندان در خور شخصیتی چون ایشان نیست؛ چرا که گاه، سخن به تهمت میانجامد:
«ومنها: الاعتماد علی المنامات الموضوعة، والأکاذیب الباطلة، وحکایة إباحته والترغیب فیه عن الخضر وأمثال ذلک من الأکاذیب
۱ـ رسالة فی تحریم الغنماء، صص ۲۰ ـ ۲۱.
(۱۳۳)
التی لا یلیق بالعقل الاشتغال بها».
از دلایل مورد اعتماد اهل سنت برای حلیت غنا، خوابهای جعلی و دروغهای باطل است. حکایت اباحه از جانب حضرت خضر علیهالسلام و مانند آن از دروغهایی است که خرد را شایسته اشتغال به آن نیست.
گویی ایشان میفرماید کسانی که اینگونه سخن میگویند میخواهند نیکی غنا را در میان عوام و سستخردان ترویج کنند؛ چرا که نفوس جاهلان و اراذل و اوباش بر تکیه داشتن بر چنین اموری نهفته شده است. باطل بودن این دلایل آشکار است و نیازی به بیان ندارد. غزالی میتواند در مقام دفاع از خود بگوید من چنین قصدی نداشتهام؛ چرا که نخست از اختلاف عالمان دین سخن گفتم و حرام بودن برخی از موارد آن را تذکر دادهام و بر لزوم احتیاط تأکید داشتهام و نسبت اغوای مردم و گمراه ساختن آنان نارواست؟! باید از تنگنظری و بدبینی دوری نمود و هیچ گاه جسورانه سخن نگفت؛ هرچند این نظر، برای رقیب غزالی باشد. ما نگره غزالی به غنا و موسیقی را به همین مناسبت، در اینجا مورد بررسی و نقد قرار میدهیم.