غزال مست| دیوان نقد صافی جلد بیست و هشتم | آیت الله نکونام
محبی، با آنکه بنیاد سلوک را بر عشق قرار میدهد، اما در شناخت «عشق» دچار کاستی و کژی است.
محبی، با آنکه بنیاد سلوک را بر عشق قرار میدهد، اما در شناخت «عشق» دچار کاستی و کژی است.
دنیا برای محبی زندانی است که به غربت سخت دیوارهای بیگانگی آن گرفتار است و ناسوت، آغوش وی را از معشوق او دور داشته است.
محبی رؤیتهایی مقطعی دارد و در همین رؤیتها نیز به تشویشهای ذهنی و به شگفتی و استبعاد مواجه میشود که آیا این چه بود؟ چه بسا آن موقعیت رؤیتی از دست میرود و محبی هنوز در شگفتی ذهنی و دهشت خود با خویش درگیر میباشد.
محبی در حوادث ناگوار پیرامونی، در سکوت پر از جوش خود فرو میرود و در آن، قصدی جز خویشتن خویش ندارد و صفای صافی او از خودخواستن جدایی ندارد.
جناب خواجه حافظ شیرازی اصول باورهای عرفانی خویش را که برآمده از عرفان محبی ابنعربی است، در این غزل آورده است.
محبی پیروزی و شکست و هجران و وصول را برآمده از طالع و از بخت میداند و خود را به طور کامل تسلیم سرنوشتی مبهم میسازد.
تفسیر غزل بند زلف نگار محبی را با سختی و محنت و رنج و با ریاضت درهم پیچیدهاند. محبی مشتاق است، نه عاشق؛ از این رو در بلاپیچی و مشکلات سلوک، رنجور و خسته میشود.
محبی را موجهای سرکش فناساز بلاهای اودیه فرا میگیرد. او دیرزمانی در ماتمسرای نفْس خویش به شیون دوری از محبوب، قطره قطره آب میشود.
محبی که بخت خود را با اقبال تحصیل خویش و کارنمای تلاش گشا مییابد و وادی وادی محنت و بلا را بهویژه در اودیه نفس پیموده است، قرب نمییابد؛
محبی در هستیشناسی خود، نظام مشاعی عالم، و اقتضاءات حاکم بر ناسوت را نمیشناسد و میپندارد، کسی را که در صبح ازل، دولت دادهاند، به صورت مطلق و به گونه تخلفناپذیر، آن را تا شام ابد، بهسختی و به ضرورت و لزوم، خواهد داشت:
محبی، عنایات حقتعالی را «دام» تعبیر میکند. شراب یقظهبخش سلوک و عشوهها و دلبریهای محبوب، محبی را برانگیخته میسازد اما او نمیتواند بر رفع ناخوشایندهایی که برآمده از نفس خود اوست دل دهد.
محبی بسیار میشود که نقش پیشینه و داشتههای موهبتی و نیز استعدادها و قضا و قدر و اقتضاءات و اسم ربی حاکم بر هر کسی و به طور کلی نظام مشاعی هستی را مورد التفات قرار نمیدهد و از آن، غفلت میکند.
محبان، بلندآوازهاند؛ اما بلندی نظر آنان رفعتی بیانتها ندارد. این نظرگاه خُرد، در نگاه به هستِ هست نیز تنگی و قبض دارد.