۱۳۹۵-۰۵-۰۲

دلایل جواز غناخوانی

تقسیم غنا به حق و باطل

«فلا بأس بسماع التغنّی بالأشعار المتضمّنة ذکر الجنّة والنّار والتشویق إلی دار القرار ووصف نعم اللّه الملک الجبّار، وذکر العبادات والترغیب فی الخیرات، والزهد فی الفانیات، ونحو ذلک، کما أشیر إلیه فی حدیث الفقیه بقوله علیه‌السلام : «فذکرتک الجنّة»؛ وذلک لأنّ هذه کلّها ذکر اللّه تعالی، وربما تقشعرّ منه جلود الذین یخشون ربّهم، ثمّ تلین جلودهم وقلوبهم إلی ذکر اللّه، وبالجملة لا یخفی علی ذوی الحجی بعد سماع هذه الأخبار تمییز حقّ الغناء من باطله. وأکثر ما یتغنّی به المتصوّفة فی محافلهم من قبیل الباطل»(۱).

اشعاری که دربردارنده یاد بهشت و جهنم است و وصف نعمت‌های الهی را می‌نماید و انسان را به عبادت و انجام خیرات

۱ـ الوافی، ج ۳، ص ۳۵.

(۱۵۲)

برمی‌انگیزد را می‌شود به صورت غنا خواند.

و بالجمله با توجه به آیات و روایات و تحلیلی که در ذیل آن آوردیم بر هر خردمندی آشکار می‌شود که غنای حق را چگونه از غنای باطل تشخیص دهد.

مرحوم فیض در این عبارت، از «تشخیص غنای حق از باطل» سخن می‌گوید و این تعبیر می‌رساند که غنا بر دو قسمِ حق و باطل است؛ مگر این که گفته شود مراد از «باطل»، وصف به حال متعلق موصوف است؛ یعنی غنای باطل به اعتبار گناهان جانبی مانند ورود نامحرمان است که باطل است و نه به ذات، از این رو می‌توان گفت مرحوم فیض غنا را از آن جهت که غناست حرام نمی‌شمرد و مراد همان خارج متباعد است، نه خارج از ذات.

مرحوم فیض، نخست در وجه حرمت غنا، روایتی که بر دخول مردان بیگانه بر زنان وارد می‌شوند را شاهد می‌آورد و سپس تعبیر «تمییز حق الغناء من الباطل» را پردازش می‌کند و با عبارت دوم، قایل به غنای باطل و غیر باطل می‌گردد، البته می‌توان گفت در نظر مرحوم فیض، غنای باطل با غنای حرام تفاوت دارد و این دو حکمِ وضعی و تکلیفی، ملازمه‌ای در این موضوع ندارند؛ در حالی که ایشان بسیاری از غناها از جمله غنای بنی‌امیه و بنی عباس و حتی موسیقی صوفیان را حرام می‌داند. وی گوید:

«وأکثر ما یتغنّی به المتصوّفة فی محافلهم من قبیل الباطل.»

مراد وی از باطل در این عبارت، حرام است و این حرمت، قرینه‌ای است برای اراده حرمت از «بالباطل» در عبارت «الأخبار الواردة یختصّ

(۱۵۳)

بما کان علی النحو …».

,