۱۳۹۵-۰۵-۰۲

دلایل جواز غناخوانی

عبارت‌پردازی عالمانه مرحوم عاملی

لحن دارای معانی گوناگون و مشترک لفظی است، از این رو می‌شود گفت با لحن نیز می‌توان خواند اما نه لحن غنایی. قرائت قرآن کریم با لحن

۱ـ همان، صص ۱۳ ـ ۱۴.

(۱۷۹)

اشکالی ندارد، همان‌گونه که با ترجیع و نیز با مدّ جایز است و تنها باید از قرائت آن با غنا پرهیز داشت! با توجه به این توضیح باید از ایشان پرسید مگر شما برای غنا چیزی باقی گذاردید که از آن نهی می‌کنید.

وی لحن را تطریب، ترجیع صوت، تحسین قرائت و شعر و غنا می‌داند و خاطرنشان می‌شود فهم کلام عرب خیلی سخت است و سواد و آگاهی بالایی را می‌طلبد که برخی از آن اطلاعی ندارند. انسان باید معانی و بیان، حقیقت و مجاز، مطلق و مقید، عام و خاص و شیوه جمع میان روایات متنافی و نیز مجازهای قرآنی را بداند و بر آن آگاهی کامل یابد تا بتواند حکمی را استنباط نماید! وی گوید:

هر چیزی را باید به‌خوبی و به نحو احسن انجام داد و کلام خدا نیز این گونه است و باید آن را به زیباترین قرائت خواند و به آن تحسین، ترجیع و نغمه داد تا در دل‌ها اثر گذارد.

سخن ما نیز بر این تحقیق جناب شیخ است و کلام خدا باید به‌گونه‌ای قرائت شود که ضایع نشود و آن را بر لحن‌های عجمی و دستگاه‌های ویژه فارسی نخواند و از وزو وز زنبوری یهودیان نیز دوری جست، بلکه آن را به ترتیل قرائت نمود. اقتضای وصف ذاتی این است که به قدری که ممکن است بتوان آن را به‌خوبی پرداخت، بنابراین، اگر نتوان چیزی را با صوت داودی خواند، دست‌کم با کم‌تر از آن خواند تا حق مطلب ادا شود. حسن صوت نیز ذاتی است و با استفاده از این وصف ذاتی در قرائت می‌توان آن را بهتر در قلوب تأثیر بخشید، برای این مقصود باید در قرائت

(۱۸۰)

آن از دستگاه مناسب استفاده نمود، آن را به لحن عربی خواند و صدای نیکو داشت و پسندیده است کسی که چندان صدای خوبی ندارد، به هر اندازه که می‌تواند آن را به نیکی بخواند و به صدای خویش از حزن، تحازن، بکا و تباکی بیفزاید.

برای خواندن روضه، مدح، فخر، غزل، هجا و دیگر امور نیز این چنین است و باید آن را با صدای خوش خواند تا شنونده نه تنها از آن بیزار نگردد، بلکه تأثیری نیکو در نفس وی باقی گذارد.

البته باید اذعان نمود و انصاف داد که محقق عاملی این مطالب را بسیار عالمانه طرح می‌کند و با این که مرحوم سبزواری فیلسوف است، در رساله تحریمیه که آن را با ناخرسندی نگاشته است، بحث را چنین زیبا ارایه نمی‌دهد، ولی افسوس که نیت مرحوم عاملی دچار مشکل است.

به طور خلاصه، نظر محقق عاملی چنین است که مدّ، شدّ و ترجیع در قرائت اشکال ندارد و طرب فرحی نیز رواست؛ همان‌طور که طرب حزنی و سروری اشکال ندارد. از ایشان باید پرسید مگر چند طرب وجود دارد که معانی مختلف و حالت‌های گوناگونی بپذیرد. طرب جز خوشایندی و سرور چه معنایی دارد. افزوده بر این، تفاوت طرب حاصل از شنیدن قرآن کریم با غیر قرآن در چیست که در یکی بدون اشکال و در دیگری دارای اشکال است.

ایشان هم‌پای مرحوم محقق سبزواری به حلیت غنا باور دارد؛ هرچند رساله تحلیلیه مرحوم سبزواری به دست ما نرسیده است و از کلام

(۱۸۱)

ایشان، تنها می‌توان یک نتیجه گرفت و آن این که وی با غنا و موسیقی مشکلی ندارد، بلکه با مرحوم سبزواری است که دچار مشکل گردیده است و می‌خواهد ردّیه‌ای بر ردیه‌هایی که بر ایشان نوشته شده بیفزاید، وگرنه کم‌تر فقیهی است که این گونه از حلال بودن غنا سخن سر دهد و قصد وی نوشتن رساله تحریمیه باشد.

محقق عاملی بی‌پروا از حلیت سرور، نغمه، لحن، مد و ترجیع سخن گفت و غنا و موسیقی نیز چیزی جز این امور نیست و حتی نتیجه و میوه آن که طرب است نیز ایرادی ندارد و تنها غنا و آن هم خواندن اهل فسق و فجور و اراذل و اوباش است که جایز نیست. شاید بتوان گفت که جناب شیخ علی بر این گمان بوده که با نگارش رساله تحلیلیه محقق سبزواری و نیز با اباحه‌گری درویشان و صوفیانی که بر مسند قدرت نشسته‌اند، دین در خطر افتاده است و باید به هر نحو ممکن، با آنان مبارزه نمود، اما باید گفت چنین دفاعی از دین مرام دینی نیست و دین هیچ گاه با آن همه بزرگی، جوانمردی و عظمت خویش، به کسی ناجوانمردی نمی‌کند. مرحوم سبزواری در این رساله از حلیت غنا سخن می‌گوید و هیچ دلیلی نداشت که این همه بر این عالم بزرگ و مجتهد جامع معقول و منقول هجمه وارد آورد.

البته چنین اخلاق استبدادی از خلفای جور عرب و سلاطین عجم دامنگیر عالمان دینی گشته است، اما باید از خداوند خواست که با عنایت معرفت و صفا به همگان، همه از هر گونه استبداد و زورگویی به

(۱۸۲)

دور باشند. البته غیرت دینی را نیز باید در جای خود داشت و نه علیه براداران ایمانی خویش و فرزانگان و فرهیختگانی هم‌چون محقق سبزواری.

محقق عاملی برای نغمه‌های موسیقی اقسام مختلفی از حزن و ضحک تا گریه و خواب می‌شمرد و می‌گوید همه آن غناست؛ اما نغمه، حزن یا خواب می‌آورد، بدین صورت که نتیجه حزن شدید، گریه است؛ همان‌طور که نتیجه سرور بسیار، خنده است و به طور مستقیم گریه یا خنده از نغمه ظاهر نمی‌گردد.

,