۱۳۹۵-۰۵-۰۲

دلایل جواز غناخوانی

بررسی طولانی روایات جواز

مرحوم سبزواری روایات جواز را برخلاف مشی خویش در روایات حرمت، به ضعف در سند، آن هم به صورت کلی، متهم می‌سازد و برای ضعف دلالت هریک نیز توجیهاتی دارد که آن را در زیر بازخوانی می‌نماییم. او بر آن است تا به این مدارک، شبهه و خدشه وارد کند، اما باید پرسید آیا خدشه نمودن بر این مدارک، امری جدی است یا دوستانه و برای جلب نظر فقیهانِ هم‌عصر خود و بر اساس تقیه می‌باشد؟

پیش از این گذشت که مرحوم محقق سبزواری، روایات حرمت را بسیار مختصر ذکر نمود و همه آن را دارای ضعف در سند یا دلالت دانست، اما وی، روایات حلیت غنا را به طور کامل به پژوهش می‌گذارد و به اختصار از آن نمی‌گذرد. آیا این امر نمی‌رساند که وی دلالت این روایات و ظهور آن را در جواز، قوی می‌دانسته که خود را نیازمند ارایه توجیهات بسیار می‌دیده است و گویا نقدهایی که ایشان به همه دلایل جواز وارد می‌آورد، تأثیری در حکم ندارد، بلکه این روایاتِ حرمت است که نیازمند

(۱۰۴)

بیان و تفسیر است و باید با دقت و حوصله کامل، مرزهای حرمت را تبیین نمود. شاید آگاهی و نازک‌اندیشی این فقیه سبزوار است که در این رساله، مشی مخالفی را برگزیده است. ما تمامی نقدهایی را که مرحوم سبزواری بر روایات جواز دارد، به بازاندیشی می‌گذاریم.

«فإن قلت: قد ورد فی بعض الأخبار ما یدلّ علی مدح الصوت الحسن، وفی بعضها: «لکلّ شیء حلیة، وحلیة القرآن الصوت الحسن»، وهو ینافی ما ذکرتم… .

والجواب عن الأوّل بعد الإغماض عن ثبوته ـ فإنّی لم أجد إلاّ بأسانید ضعیفة ـ أنّ الصوت الحسن أعمّ من الغناء؛ إذ الحسن فی الصوت له جهات متعدّدة غیر جهة الإطراب والترجیع، فیجوز أن یکون حسن الصوت باعتبار جودة، وتحزین حاصل فیه، تمیل النفوس إلیه، ولا یصل إلی حدّ الغناء.

ومن اکتفی فی حصول الغناء بمطلق التحزین مع الالتذاذ الحاصل بالصوت ـ کما هو المستفاد من کلام السید المرتضی الآتی وغیره ـ فله أن یقول: قد یکون قراءة بعض النّاس خالصته صافیة عن الخشونة والغلظة والغنّة والبحوحة مشتملة علی حسن النطق وجهات التجوید فی القراءة، والمدّ فی موضعه، والقصر فی موضعه، والجریان فی التکلّم من غیر لکنة ولا بط‌ء زائد، ولا سرعة خارجة عن الاعتدال بحیث تمیل الطباع الی استماع کلامه وقرائته وخطبته، وبعض النّاس علی خلاف ذلک، وهذا المعنی محسوس مشاهد فی القرّاء والخطباء وغیرهم، فیجوز أن یکون مدح حسن الصوت بهذا الاعتبار، وعلی کلّ تقدیر فلابدّ من الحمل علی شیء

(۱۰۵)

من ذلک جمعا بین الأدلّة»(۱).

ـ اگر گفته شود در برخی از روایات صوت نیکو مدح شده و آن را زینت قرآن دانسته‌اند، و آن‌چه شما گفتید با این امر منافات دارد، در پاسخ می‌گوییم افزوده بر این که حدیث نخست ثابت نشده چون جز با سندهایی ضعیف روایت نشده، صوت نیکو اعم از غناست؛ چرا که نیکویی با امور فراوانی شکل می‌پذیرد و منحصر در ترجیع و اطراب نیست و این روایت بر یکی از این امور که در نیکویی صوت مؤثر است حمل می‌شود تا میان روایات متعارض جمع گردد.

شایان ذکر است زیبایی صوت و صدای نیکو نیازمند دلیل نیست؛ همان‌طور که شیرینی شیره نیازمند تعریف نیست و ضعف سند گفته‌ای که شیرینی شیره را بیان می‌دارد، بر شیرینی آن زیانی وارد نمی‌آورد. کسی که بخواهد خوبی را کتمان کند و آن را بد جلوه دهد، سخن وی خردگریز است و این امر نیازمند ضعیف جلوه دادن سند آن نیست؛ هرچند برخی از خوبی‌ها گاه عامل انجام بدی‌ها می‌شود مانند کسی که قدرت دارد و آن را در انجام گناه به کار می‌برد ولی هیچ گاه قدرت از آن جهت که قدرت است ناپسند نیست.

هم‌چنین در دلایل روایی یاد شده سخنی از حرمت صدای نیکو نیست تا لازم باشد برای حلیت آن دلیل آورد. همان‌گونه که گفته شد غنا و موسیقی با سرشت آدمی و فطرت او هماهنگ است و شارع به صورت

۱ـ همان، ص ۱۶.

(۱۰۶)

ارشادی، از آن سخن می‌گوید و همانند بیع است که از امور مباح است و نیازی به گفتن مباح بودن آن نیست، ولی خداوند می‌فرماید: « وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ»، تا آن را برای گفتن « وَحَرَّمَ الرِّبَا»آماده سازد. در بحث حاضر نیز که روایت صدای حسن و نیک را مدح می‌کند برای آن است که بگوید من با خوبی‌ها مخالف نیستم اما این معصیت و گناه است که صدای زیبا را بد و زشت می‌نمایاند.

,