جواز اصل غناخوانی
مرحوم فیض کاشانی با آن که در موسیقی، اهل فن نبوده است، ولی چون مدتی در نزد اساتید بزرگ فلسفه درس خواندهاند، توانستهاند ورود خوبی به بحث غنا و موسیقی، بهویژه در شناخت موضوع آن داشته باشند.
جناب فیض عنوان بحث را با حرمت غنا شروع نمیکند و در آوردن عنوان نیز با دیگر فقیهان تفاوت دارد. وی گوید: «باب کسب المغنّیة و شرائها وما جاء فی الغناء». او سپس روایات این باب را میآورد و در پایان
(۱۴۷)
چنین مینویسد:
«ویستفاد منه أنّ مدّ الصوت وترجیعه بأمثال ذلک لیس بغناء أو لیس بمحظور فی الأحادیث التی مضت فی باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن من کتاب الصلاة دلالة علی ذلک. والذی یظهر من مجموع الأخبار الواردة فیه اختصاص حرمة الغناء وما یتعلّق به من الأجر و التعلیم والاستماع والبیع والشراء کلّها بما کان علی النحو المعهود المتعارف فی زمن بنی أمیة وبنی عباس من دخول الرجال علیهنّ وتکلّمهنّ بالأباطیل ولعبهنّ بالملاهی من العیدان والقصیب وغیرها دون ما سوی ذلک کما یشعر به قوله علیهالسلام بالتی یدخل علیها الرجال»(۱).
ـ از روایات چنین برمیآید که مد و ترجیع صوت و مانند آن غنا نیست و یا اشکالی ندارد و در کتاب الصلاة در باب ترتیل قرآن روایاتی که سفارش بر حسن صوت دارد دلایلی بر آن وجود دارد.
از مجموع روایاتی که در این باب نقل شده است به دست میآید که حرمت غنا و متعلقات آن از جمله (مزد غناخوانی، آموزش غنا، شنیدن آن و خرید و فروش مغنیان و خوانندگان) همه بر عرف بنی أمیه و بنی عباس ناظر است که در آن زمان مردان بر زنان رقاص وارد میشدند و خود را با سخنان باطل و آلات موسیقی سرگرم مینمودند.