حرمت غنای اهل فسق و باطل
مرحوم عاملی غنا را همان خوانندگی اهل فسق میداند و میگوید غنای حرام این غناست:
«إذا فهم هذا فما هذا شأنه لا یکون غناءً؛ فإنّ الغناء إن أرید به ما کان غناءً عرفا ـ کما هو التحقیق ـ فلیس شیء من قراءة القرآن مع حسن الصوت أو تحسینه والحزن والبکاء والتباکی بغناء عرفا ما لم یکن بلحون أهل الفسق مع الترجیع المعهود فی الغناء ونحوه. والحدیث شاهد صدق علی أنّ الغناء فی القرآن ما کان بهذه اللحون، وأنّ ما لم یکن کذلک لیس بغناء، وعلی تقدیر تفسیر الغناء بالترجیع المطرب، مع أنّه لا تحقیق فیه، یمکن حمله علی ما یوافق تفسیره بالعرف بأن یراد من الطرب أکثر معانیه، وهی الفرح والسرور والحرکة والشوق، حتّی أنّه لو استعمل فی الحزن من حیث أنّه موضوع له أیضا کان هذا الحزن غیر حزن تلاوة القرآن، وربّما
(۱۸۳)
کان لتذکر معشوق ونحوه.
علی أنّ الطرب المتبادر منه حصوله بمجرّد سماع الصوت المطرب کما یحصل من سماع العود والمثانی والقصب وتلاوة القرآن لیس فیها شیء من هذا الطرب.
وقد قیل إنّ نغمات الموسیقی منها ما یحصل منه الحزن، ومنها ما یحصل منه الضحک، ومنها ما یحصل منه البکاء أو النوم وغیر ذلک مع أنّها غناء، فمن فسّره بالترجیع المطرب کأنّه نظر إلی ما ذکر من غیر نظر إلی ملاحظة کلّ ما وضع له، مع أنّه یبقی فیه ما یکون غناءً عرفا من غیر ترجیع إلاّ أن یدّعی عدم انفکاک ما فیه إطراب عن الترجیع؛ والتفسیر بالعرف لا یرد علیه شیء والمنازع فی العرف مکابر، والمعتبر عرف العرب، وقد تقدّم فی کلام ابن الأثیر ما یشعر بهذا»(۱).
نیکو خواندن غنا نیست و این که انسان با زخمه، طرب، ترجیع و با مد بخواند، خواننده غنایی دانسته نمیشود و چنانچه مراد از غنا، غنای عرفی باشد ـ همان گونه که تحقیق بر آن دلالت دارد ـ خواندن قرآن کریم با صوت نیکو و به صورت حزین و با بکا و تباکی غنا نیست؛ مگر این که به لحون اهل فسق و ترجیعی که در غناست برسد؛ وگرنه قرآن کریم هر چه زیبا خوانده شود به غنا نمیرسد!
وی با این بیان، تنها دستگاههایی که ویژه اهل فسق است و سبکهایی که به نام آنان شناخته میشود را حرام میداند. در این صورت، ایشان دایره حلیت غنا را از نگاه ما نیز گستردهتر میداند؛ زیرا
۱. تنبیه الغافلین و تذکیر العاقلین، صص ۱۵ ـ ۱۶.
(۱۸۴)
ما آن را با لحاظ افراد و به احکام تکلیفی تقسیم نمودیم، اما ایشان بدون لحاظ افراد، همه غناخوانیها جز غنای اهل فسق را حلال دانسته است. البته ما غنا را از آن جهت که غناست حلال دانستیم، اما ایشان، غناخوانی اهل فسق را از آن جهت که غناست، حرام میداند. از نظر محقق عاملی، اگر کسی چنان زیبا قرآن بخواند که همه بیهوش شوند، به او نمیگویند وی غنا خوانده است؛ چرا که غنا حرام است، ولی آنچه این فرد میخواند غنا نیست و حتی اگر به طرب نیز بیاید، اشکال ندارد و خوشامدی که موجب حرمت است چیز دیگری است که ویژه اهل لهو و فسق است. وی برای ادعای خویش، از روایت شاهدی میآورد؛ چرا که حدیث میگوید غنایی که در قرآن کریم است لحن نیست و زیبا خواندن امری متمایز از غناست.
وی گوید بر فرض که غنا «مد الصوت مع الترجیع المطرب» باشد، باز قرائت نیکوی قرآن کریم غنا نیست و قرائت قرآن کریم طربانگیز نمیشود و حتی اگر قرائت چنان نیکو باشد که به انسان حالت خوشایندی دست دهد، باز حرام نیست؛ چرا که طرب معانی مختلفی دارد و طرب فرحی، سروری، حرکتی و شوقی از معانی آن است که هیچ یک حرام نیست، بلکه طرب حرام خوشایندی ویژهای است که از شنیدن صدای همانند عود و نی حاصل میشود، ولی شنیدن قرائت قرآن کریم چنین طربی را بر نمیانگیزد و اگر امام سجاد علیهالسلام چنان میخواندند و حالت خوشایندی بسیاری به دیگران دست میداد که مدهوش
(۱۸۵)
میشدند، اشکالی ندارد.
وی تعریف فقیهان را به مجالس اهل فسق تحویل میبرد و میگوید فقیهانی که غنا را به ترجیع مطرب تفسیر نمودهاند، ترجیع مطرب اوباش و اراذل را منظور میدارند و سرور، حزن، خنده و گریه را حرام ندانستهاند و تنها غنای عرفی حرام است که ممکن است در آن لذت نیز نباشد؛ مگر این که گفته شود هیچ خوشامد و طربی از ترجیع جدا نیست که بطلان این سخن روشن است. معیار در حرمت غنا عرف عرب است که هیچ یک از لحن، مدّ، شدّ، طرب و ترجیع را دارای اشکال نمیداند و آنان قایلند تنها آنچه را که اهل فسق و اوباش و اراذل میخوانند غنا و حرام است.
حرمت ذات غناخوانی
محقق عاملی نخست کسانی را که به حرمت غنا اعتقاد دارند از دین خارج نمود و سپس وی در رساله خود از فقیهانی گردید که بسیاری از غناخوانیها را حلال دانست؛ بهجز غناخوانی اهل فسق. وی غناخوانی این گروه را از آن جهت که غناست حرام دانست، نه به جهت فسق و گناهان همراه خوانندگی آنان و این گونه است که به نظر خود، میان روایات جمع کرده است؛ در حالی که وی به خلط بزرگی دچار شده و به مغالطه اخذ وجه به جای کنه یا تحویلینگری گرفتار آمده و آنچه را که ذاتی و ملاک حرمت نیست، به جای امری ذاتی نشانده است. وی گوید:
«إذا فهم ما تقرّر علی وجهه، ظهر تعلّق التحریم بنفس الغناء کما دلّت علیه الأخبار المتظافرة، فأی وجه لتقییده بمصاحب آلات
(۱۸۶)
اللهو ومجالس الشرب لیکون حراما، وهذه فی نفسها محرّمة، وأی دلیل من الأخبار وغیرها علی هذه القیود؟
فأنّ قول الصادق علیهالسلام : «وقول الزور: الغناء»، وقوله علیهالسلام : «إنّ اللغو فی قوله تعالی: « وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»: الغناء والملاهی، و«الغناء عشر النفاق»، وقول أبی جعفر علیهالسلام : «إنّ لهو الحدیث: الغناء»، وقول العلماء: «إنّ الغناء حرام وإنّ صاحبه تردّ شهادته» هل یفهم أحد من هذا ونحوه تقیید الغناء بما ذکر من القیود؟ نظرا إلی متابعة مخالفی الحقّ والمیل إلی جذب النّاس ومیلهم، والملاهی فی نفسها حرام، وبمجرّد مصاحبة الغناء لها یصیر حراما، مع أنّه فی نفسه غیر حرام، وأی وجه لکون ما یؤتی من الغناء من ذکر أو أنثی لا یکون غناءً إلاّ مع آلات اللهو أو أنّه وإن کان غناءً غیر حرام؟
فظهر أنّ الغناء فی نفسه حرام من غیر ضمیمة، ومع الضمیمة ربّما زاد تحریمه، لا أنّه یحصل له التحریم معها. وهل سمعت أو رأیت أحدا یقرء القرآن لاعبا بالمثانی والعود ونحوه! لیکون النهی عن الغناء فی القرآن محمولاً علی هذا فی قوله صلیاللهعلیهوآله : «فإنّه سیجیء من بعدی أقوامیرجّعونالقرآنترجیعالغناء».
فتلخّص ممّا ذکر أنّ حدیث «اقرؤوا القرآن» الخ، دلّ علی تحریم الغناء فی القرآن»(۱).
از آنچه ما در این رساله تبیین نمودیم به دست آمد که حرمت به خود غنا از آن جهت که غناست تعلق گرفته است؛ همانطور که روایات بسیاری بر این مطلب وجود دارد. با این وصف چگونه
۱. تنبیه الغافلین و تذکیر العاقلین، صص ۱۶ ـ ۱۷.
(۱۸۷)
برخی همچون جناب سبزواری غنایی را حرام میدانند که به همراهی آلات لهو و در مجالس شراب باشد و حال آن که غنا به خودی خود و همچون شراب حرام ذاتی است، در روایات نیز هیچ دلیلی بر چنین تقییدی وجود ندارد.
باید به محقق عاملی گفت شما چرا غنا را حرام میدانید و حرمت آن را که محل بحث است مفروض میگیرید تا از قید آن سخن گویید. ما دلایلی را که وی از روایات تفسیری میآورد، پیش از این توضیح دادیم و گفتیم که این روایات، بر حرمت غنایی دلالت دارد که با باطلی همراه شود و مرزهای باطل را نیز در آن بحث روشن نمودیم و در بررسی روایات نیز دیدیم که حتی یک روایت نیز بر حرمت غنا از آن جهت که غناست، دلالتی نداشت. وی گوید:
آیا دیده یا شنیدهاید کسی قرآن را با چنگ و عود بخواند تا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وی را به خاطر ضمیمه نمودن آن نهی نموده باشد و شامل حدیث: «فإنّه سیجیء من بعدی أقوام یرجّعون القرآن ترجیع الغناء» شود؟
ما این روایت را توضیح دادیم و گفتیم این روایت میگوید قرآن را به لحن و به دستگاههای ویژه عربی، بلکه به دستگاههای ویژه خود قرآن کریم بخوانید و به غنا و به ویژه غنا در غیر قرآن کریم ارتباطی ندارد.
محقق عاملی از طرفی مد، ترجیع، لحن و نغمه و حتی طرب را جایز میشمرد و از طرفی میگوید غنای حرام بهخاطر فسق و فجور خوانندگان غنایی و وجود شراب در مجالس آنان و عریانی زنان خواننده و فحشای
(۱۸۸)
موجود در بیتالغناها حرام نشده و تنها راهی که برای وی میماند این است که بگوید غنای اهل فسق از جهت غنا بودن آن حرام است. ذکر دو مطلب نخست برای جناب شیخ علی مشکل جدی آفریده است و وی مانده است که بر بیتالغناهای دیروز و کابارهها و دانسینگهای امروز حکم حرمت دهد و این گونه است که چنین نظری را بر میگزیند.
وی بر آن باور است که ترجیع طربی، آن هم ترجیع طربی غنایی و نیز آنچه را که عرف غنا میداند که همان غنا و موسیقی اهل فسق است حرام است و البته از نظر ما فاسق بودن اهل فسق به سبب گناهان همراه غناست که موجب حرمت خوانندگی آنان میشود، وگرنه عرف، نیکو خواندن آنان را ناپسند نمیدارد. وی گوید:
عالمان شهادت کسی را که به غنا بخواند نمیپذیرند و میگویند شهادت او مردود است و کسی از این گفته قید دیگری مانند غنای اهل فسق را برداشت نمیکند.
البته این بزرگان دلیل روایی بر فتوای خود ندارند و تمسک به اجماع و شهرت فتوایی در مسألهای که دلایل نقلی بسیار دارد، جایز نیست.
«فانظر إلی أهل الخلاف المتمسّکین بدینهم کیف یفرّون من الغناء إلی شیء موافق للّغة وغیر موقع فی المحرّم، وإلی عکس هذا من أهل الإیمان بمجرّد التشهّی وغیره ممّا ذکرناه.
إذا تقرّر هذا فالأحادیث الواردة المتقدّمة فی هذا الباب، ما دلّ منها علی معنی الاستغناء أمره ظاهر وموافق لما ورد من النهی عن احتمال غیره؛ وما دلّ علی الترجیع والحزن والتحسین یتعین حمله
(۱۸۹)
علی ترجیع وتحسین وحزن لا یکون غناءً، وقد نبّه علیهالسلام علی أنّ الترجیع یمکن تحقّقه فی غیر الغناء فی قوله: «یرجّعون القرآن ترجیع الغناء»، ولو کان کلّ ترجیع غناءً لقال: یرجّعون القرآن فقط؛ والترجیع الواقع فی غیر هذا الحدیث یحمل علی هذا الترجیع فیتوافق الجمیع… .
«والعجب أنّ أهل الخلاف یجهدون فی الفرار من الغناء، کما تقدّم من کلام أبی عبید وغیره حتی أنّ ابن الأثیر نقل ما ینفی الترجیع قال: وقد حکی عبد اللّه بن مغفّل ترجیعه صلیاللهعلیهوآله بمدّ الصوت فی القراءة نحوآاآاآا، وهذا إنّما حصل منه یوم الفتح لأنّه کان راکبا فجعلت الناقة تحرکه وتنزیه، فحدیث الترجیع فی صوته. وفی حدیث آخر: «غیر أنّه کان لا یرجّع»، ووجهه أنّه لم یکن حنئذ راکبا فلم حدث فی قراءته الترجیع. انتهی.
وأهل الإیمان یجهدون فی إثبات الغناء فی القرآن»(۱).
از اهل سنت کسانی هستند که به دین خود چنگ زدهاند ولی چگونه از غنا فرار میکنند اما به عکس آنان، برخی از اهل ایمان به حلیت غنا عقیدهمند شدهاند. آن هم به خاطر تشهی و اغراض دیگری مانند جمع نمودن دراویش، فلاسفه و مردم عوام به گرد خویش.
از گفتار ما احادیث این باب، از جمله روایت «لیس منّی من لم یتغنّ بالقرآن» معنای خود را مینمایاند و روشن میشود که این روایات معنای بینیازی میدهد و کسی که از قرآن کریم و به توسط آن بینیازی نجوید از اهل بیت علیهمالسلام نیست.
۱ـ همان، صص ۲۶ ـ ۲۷.
(۱۹۰)
ما معنای این روایت را در جلد سوم آوردیم و در آنجا چنین برداشتی را مردود شمردیم.
شیخ علی عاملی گوید اگر تغنی را بر ترجیع، حزن و تحسین حمل نماییم، باید چنین حملی بر ترجیع، تحسین و حزنی باشد که غنا نیست، از این رو ترجیع بر دو قسم است و روایت «یرجّعون القرآن ترجیع الغناء» نوع جایز آن را بیان میدارد. به ایشان باید گفت استدلال شما به این روایت مانند آن است که کسی گوید از « طَائِرٍ یطِیرُ بِجَنَاحَیهِ»(۱) استنباط میشود پرندگانی یک بال نیز وجود دارد وگرنه لازم نبود قید «بجناحیه» آورده شود؛ زیرا معلوم است که پرندگان با بالهای خود پرواز میکنند در حالی که ما میدانیم چنین پرندهای وجود ندارد. کلمه «جناحیه» اضافه بیانی است و همچون «خاتم فضة» است که در گذشته انگشتر منحصر در نقره بوده است. «ترجیع الغناء» نیز اضافه بیانیه است؛ نه این که ما دو گونه ترجیع داشته باشیم. ما چیستی ترجیع را در بحثهای پیشین توضیح دادهایم و گفتهایم ترجیع منحصر در چرخش صدا در گلو نیست؛ همانگونه که میتواند طربانگیز نباشد.
خلاصه نظر مرحوم عاملی آن است که لحن، مد، ترجیع، تحسین، تزیین، نغمه و حتی طرب بدون اشکال است اما فقط غنا حرام است آن هم غنایی که مرحوم سبزواری قایل است؛ یعنی لیسیده غنا.
۱ـ انعام / ۳۸.
(۱۹۱)