صوت جبهه شیطان
۱۲۷ ـ وعن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن أحمد ابن محمّد بن إبراهیم الأرمنی، عن الحسن بن علی بن یقطین عن أبی
(۱۹۷)
جعفر علیهالسلام قال: من أصغی إلی ناطق فقد عبده، فإن کان الناطق یؤدّی عن اللّه عزّ وجلّ فقد عبد اللّه، وإن کان الناطق یؤدّی عن الشیطان فقد عبد الشیطان(۱).
ـ کسی که به شنوندهای گوش فرا دهد، او را پرستیده است، اگر گوینده از خداوند بگوید، خدا را پرستش نموده و چنانچه از شیطان باشد، به پرستش او روی آورده است.
مراد از پرستش شیطان، توجه خاص و ویژه به اوست.
این روایت و روایات دیگری که مشابه آن است و به مذمت استماع غنا میپردازد، غنا را برای ما معنا نمیکند؛ اگرچه معنای غنا در زمان صدور روایت برای گفتهخوان روشن بوده است، از این رو، در این روایات شبهه مصداقی وجود دارد. روایت حاضر بر حرمت غنا و موسیقی به صورت مطلق دلالتی ندارد و گوش فرا دادن به هر سخنی را در بر میگیرد و با توجه به تأثیر پایدار سخن و همنشین بر روح و روان آدمی به لزوم حقگروی در انتخاب واعظان و همنشینان تأکید میکند. نمونه دیگری از آن، روایت بعد است.
۱۲۸ ـ محمّد بن مسعود العیاشی فی تفسیره عن جابر بن عبد اللّه، عن النبی صلیاللهعلیهوآله قال: کان إبلیس أوّل من تغنّی، وأوّل من ناح، وأول من حدا، لما أکل من الشجرة تغنّی، فلمّا هبط حدا، فلما استقرّ علی الارض یذکره (ما ذکره) ما فی الجنّة ناح(۲).
۱ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۴.
(۱۹۸)
ـ ابلیس اولین کسی بود که به غنا خواند، و او نخستین کسی بود که ناله و نوحه سر داد، و اولین کسی بود که آواز خواند. چون آدم علیهالسلام از درخت ممنوعه خورد، ابلیس غنا خواند و چون آدم بر زمین فرود آمد، شیطان حدیخوانی کرد و چون آدم بر زمین استقرار گرفت و آنچه را در بهشت بود به یاد آورد، ابلیس به ناله در آمد.
۱۲۹ ـ زید النرسی فی أصله: عن أبی عبد اللّه علیهالسلام ، أنّه قال فی حدیث فی من طلب الصید لاهیا: وأنّ المؤمن لفی شغل عن ذلک، شغله طلب الآخرة عن الملاهی ـ إلی أن قال ـ وإنّ المؤمن عن جمیع ذلک لفی شغل، ما له وللملاهی، فإنّ الملاهی تورث قساوة القلب، وتورث النفاق، وأمّا ضربک بالصوالج؛ فإنّ الشیطان معک یرکض، والملائکة تنفر عنک، وإن أصابک شیء لم تؤجر، ومن عثر به دابّته فمات دخل النّار(۱).
ـ امام صادق در حدیثی به کسی که برای سرگرمی در پی شکار میرفت فرمود: همانا مؤمن خود را از آن باز میدارد، مؤمن و ولایتمدار را چه به امور لهو و سرگرمکننده، لهوآورها قساوت و سنگدلی و نفاق را در پی دارد، سنج زدن رقص شیطان را به همراه دارد و فرشتگان تو را ناپسند میدارند، و اگر بلایی بر تو رسد، اجری نخواهد داشت، و اگر به سبب سنج زدن حیوان وی رم کند و بلغزد و صاحب آن بمیرد، به آتش در آید.
۱ـ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۴۰. (با تصحیح متن).
۲ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۶.
(۱۹۹)
این روایات، لهو و لعب را شایسته مؤمن نمیداند. اگر آلات موسیقی و نیز غنا در امور خیر و نیز در درمان بیماریهای روانی به کار آید و موسیقی درمانی به جایگاه شایسته خود برسد، و نیز غنا و موسیقی روح فرهنگ دینی را در جان و دل جوانان این مرز و بوم و بلکه مردمان دیگر ملل و کشورها زنده نماید و آنان را طعم محبت خاندان اهل بیت علیهمالسلام بچشاند، نمیتوان آن را لهو حرام دانست و با تغییر کاربری آلات موسیقی از حرام به حلال، حکم آن نیز تغییر مییابد. در زمان غیبت این فقیه است که باید به چنین موضوعاتی توجه نماید تا با دقت بسیار در شناخت موضوع، به حکم آن رهنمون شود و اگر شأن فقیه غیر از این بود، نیازی به فقاهت و اجتهاد احساس نمیشد؛ زیرا گزارههای کلی و شمولی دین، در روایات وجود دارد و هر آگاه بر این گزارههای کلی؛ هرچند موضوعات و امور جزیی را نشناسد، میتواند با مراجعه به آن، خود را از دیگری بینیاز ببیند.
غنا و موسیقی مانند حکم پوشیدن لباس جندی و نظامی برای عالمان دینی است. مرحوم شیخ انصاری در کتاب «مکاسب محرمه» عالمان دینی را از پوشیدن لباس جنگ نهی میکند؛ چرا که زمانه وی دوران حاکمیت طاغوت است؛ ولی در حکومت فعلی، شهامت، شجاعت و رشادت میخواهد که عالمی لباس نظامی بر تن نماید و عمامهای بر سر گذارد و جان خود را بر کف دست گیرد و به جبهه رود و کلام شیخ انصاری رحمهالله نیز از این مورد انصراف دارد و چنانچه جناب شیخ در این
(۲۰۰)
زمان زنده بود، لباس نظامی میپوشید و به جبههها میرفت. این گونه فتاوا را باید با شرایط و تقییدات موضوعی آن لحاظ نمود و تأثیر گذشت زمان و مکان و فراهم شدن شرایط جدید برای آن را نادیده نگرفت. زمان طاغوت چیزی را میطلبد که زمان حکومت اسلامی آن اقتضا را ندارد.
اگر عالمی در زمان طاغوت لباس نظامی بر تن کند، او از عُمّال طاغوت دانسته میشود و لباس وی لباس باطل است؛ ولی در زمان حق، لباس نظامی چهره حق و حقیقت به خود میگیرد و لباس اهل حق شناخته میشود. در باب فتوا و حکم نمیتوان گفت: حرف مرد یکی است، بلکه باید گفت: حرف مرد حق است و اگر موضوعی تغییر کرد، حکم آن نیز تغییر مییابد.
ما از چیستی لهو و حکم آن در جلد دوم بحث نمودیم و در اینجا، تحلیل روایاتی که آثار وضعی افراط در غنا یا استفاده از غنای حرام را بیانی میدارد، به پایان میبریم. البته در برابر آثار وضعی غنا و موسیقی، میتوان از دانش «موسیقی درمانی» نام برد که موارد بایسته استفاده از موسیقی را خاطرنشان میشود. این دانش نیاز به بازپیرایی و هماهنگسازی با احکام شرع دارد که باید آن را در جای خود پی گرفت.