ردیف نخست: حرمت غنا
غنا در جبهه باطل
۸۷ »«وعنهم، عن سهل، عن علی بن الریان، عن یونس قال: سألت الخراسانی علیهالسلام (عن الغناء) وقلت: إنّ العباسی ذکر أنّک ترخّص فی الغناء، فقال: کذب الزندیق، ما هکذا قلت له: سألنی عن الغناء، فقلت: إنّ رجلاً أتی أبا جعفر علیهالسلام فسأله عن الغناء، فقال: یا فلان، إذا میز اللّه بین الحقّ والباطل فأنّی یکون الغناء؟ قال: مع الباطل، فقال: قد حکمت»(۱).
ـ از امام رضا علیهالسلام درباره غنا پرسیدم و گفتم که خلیفه عباسی(مأمون) به نقل از شما میگوید که غنا را اجازه دادهاید، ایشان فرمودند: آن زندیق دروغ میگوید، من چنین چیزی نگفتم، او
۱ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۵.
(۸۶)
از غنا پرسید، و من گفتم مردی به محضر امام باقر علیهالسلام آمد و از او درباره غنا پرسید، و ایشان فرمود: ای فلانی، خداوند میان حق و باطل را آشکار نموده پس غنا با کدام است و او گفت از باطل است و امام فرمود تو خود حکم کردی.
در این روایت آمده است از امام رضا علیهالسلام میپرسند که مأمون گمان برده است شما غنا را جایز میدانید، حضرت عصبانی میشود؛ چرا که به ایشان تهمت زدهاند و بر این اساس میفرماید: آن زندیق دروغ میگوید، من این گونه نگفتهام! او در مورد غنا (یعنی همان غنایی که برای عباسیان شناخته شده است و در مجالس آنان برگزار میگردد) پرسید و من به او گفتم: کسی نزد ابا جعفر (امام باقر علیهالسلام ) آمد و از او در مورد غنا پرسش نمود و آن حضرت علیهالسلام در پاسخ به او فرمودند: فلانی، هنگامی که خداوند میان حق و باطل جدایی افکند، غنا در کدام طرف قرار گرفت؟ آن شخص گفت: در سوی باطل و حضرت فرمود: تو خود حکم کردی.
امام رضا علیهالسلام به سبب شرایط حاکم، از خود چیزی نمیفرمایند و تنها به نقل روایتی از امام باقر علیهالسلام بسنده مینمایند. همچنین با توجه به پاسخ سؤالی که آن شخص از امام باقر علیهالسلام میپرسد، موضوع و حکم غنا در آن زمانها بدیهی و شناخته شده بوده است و به این میماند که پرسیده شود آب خنک است یا آتش؛ زیرا غنای دوران امام باقر علیهالسلام همانند غنای زمان عباسیان، سراسر فسق، فساد و فحشا بوده است، از این رو آن شخص نیز آن را با «باطل» میداند. البته سیستم و نظام حاکم بر جامعه آن زمان
(۸۷)
چنین بوده است و این امر منحصر به شخص مأمون نیست و آنان چنان امامان شیعه علیهمالسلام را در تنگنا قرار داده بودند که آنان نمیتوانستند سخن خود را نیز برای یاران بیان دارند. از این روست که ما به تکرار میگوییم غنا و موسیقی ولایی برای یاران اهل بیت تشریح نشده است و امامان شیعه علیهمالسلام فرصت و مجال آن را نیافتند که همه حقایق را به صراحت بیان دارند و آنان به زبان ایماء و اشاره از کنار بسیاری از حقایق گذشتهاند. شرایط حاکم بر جامعه در آن زمان، زمینهای برای تحقیق و شناخت موضوع غنا و موسیقی باقی نمیگذاشت؛ همانگونه که امامان معصوم علیهمالسلام نیز گرچه علم ما کان وما یکون داشتند، مطالب را به صورت مدرسی بیان نمینمودند و بر بیانِ حکمِ واقعیتهای جامعه خود بسنده مینمودند. اگر آن حضرات میخواستند بفرمایند در هزار و اندی سال دیگر موارد حلال غنا و موسیقی موضوع مییابد، دشمنان از بیان امام سوء استفاده میکردند و تبلیغ مینمودند که امامان شیعه علیهمالسلام نیز غنا و موسیقی را حلال میدانند؛ پس غنا و موسیقی دربار ما نیز اشکال ندارد. شاهد بر این مدعا، همین روایت است. مأمون به نقل از امام رضا علیهالسلام گفته بود که آن حضرت غنا را حلال میداند و حضرت نیز مأمون را لعنت نموده بود؛ چرا که حضرت میدانست دشمنان میخواهند از چنین حکمی، برای بار دیگر، پیراهن عثمان درست کنند.
با توجه به این روایت، حضرت با عباسی نرم و ملایم سخن گفته است و ایشان نه آن را حرام دانستهاند و نه حلال؛ بلکه از امام باقر علیهالسلام نقل
(۸۸)
روایت میکند. البته دقت در روایت امام باقر علیهالسلام میرساند زمان ایشان نیز زمانه مشکلی بوده است، از این رو حضرت میفرمایند: اگر حق و باطل را بر دو دسته تقسیم کنند، غنا با کدام دسته است و حضرت امام باقر علیهالسلام نیز حکم را با تلویح بیان میکند و به صراحت حکم به حرمت نمیدهد، و آن زندیق هم گمان به حلیت میبرد؛ زیرا بیان حضرت چنان نرم است که ترخیص از آن فهمیده میشود؛ چرا که آن زندیق در تحلیل خود اندیشیده است غنا با باطل است، درست است، اما هر باطلی حرام نیست و خود این گونه اجتهاد کرده است. البته، این امر استبعادی ندارد؛ چرا که آنان با حضرات معصومین علیهمالسلام زندگی میکردند و بر لزوم دقت بسیار بر گفتار آن حضرات واقف بودند. حضرت امام باقر علیهالسلام نفرمود غنا حرام است؛ بلکه فقط باطل بودن غنا را حکم درستی دانستند. البته پرسیدن حکم غنا از طرف اشخاصی همانند خلفای عباسی به این میماند که فردی قاتل و رباخوار از حکم غسل جمعه بپرسد و بگوید آیا اشکال دارد من غسل جمعه را انجام ندهم، درست است که انجام ندادن غسل جمعه اشکال ندارد، اما شخصی که بهراحتی و به ناحق آدم میکشد و ربا میخورد، چنانچه غسل جمعه انجام دهد یا نه، تفاوتی ندارد، بلکه به وی باید گفت نباید از غسل جمعه سخن گویی؛ چرا که گاه، حرمت کاری، چنان شدید است که دیگر کارها در کنار آن رنگ میبازد و امامان معصوم علیهمالسلام نیز فراست و زیرکی خود را دارند و خود را به چیزی که اصل نیست، مشغول نمیدارند و به همین خاطر، از روی تندی و بغض
(۸۹)
و با شدت میفرماید: آن زندیق دروغ میگوید. من چه میخواستم بگویم و او چه استنباط کرده است. من میخواستم به او تذکر دهم که او به گناهانی بالاتر از غنا مثل غصب مقام ولایت مبتلاست و او میگوید غنا اشکال ندارد. آنچه در زمان نزول این روایات واقع شده بود، چیزی بالاتر و بدتر از غنا بوده و آن اندراس دین و خانهنشینی صاحبان ولایت بوده و غنا نیز معرکه آرای مجالس غاصبان خلافت بوده است. سلاطین بنیامیه و بنی عباس همه چیز؛ اعم از بذلهگویی، شعر، موسیقی، رقص و گاه قرآن کریم را در خدمت بقای حکومت خود گرفته بودند. حال، اگر امام به آنان بفرماید: قرآن خواندن در این زمانه نیز حرام است، هیچ بُعدی ندارد؛ چون آنان از قرآن نیز بر علیه دین و جهت ترویج باطل استفاده میکردند؛ چنانچه در زمان حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام ، دشمنان، قرآن را بر نیزه کردند و در پشت آن سنگر گرفتند و معاویه را در پناه آن حفظ نمودند و حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام را با چه مصایبی درگیر ساختند؛ در حالی که نگاه به چنین قرآنهایی و حفظ آن حرام بوده است و باید تیرها و تیغهای خود را بر آن نابکاران و هرچه در دست دارند، وارد میآوردند و به فریاد جبهه باطل و پیشوای آن، معاویه و عمروعاص که به حیله، بر تیر زدن به قرآن و سوختن آن گریه میکردهاند، رحم نمیآوردند.