۸ ـ کافر
سخن گفتن از کافر در ردیف نجاستها به معنای آن است که وی به سبب کفر خویش، از مقام انسانی سقوط کرده است و حکم به کفر کسی نمودن، همچون حکم دادن به قتل و کشتن وی است که میتواند به حق یا ناحق باشد؛ بنابراین، لازم است با اهتمام تمام و آگاهی کامل، از کفر بحث شود؛ به گونهای که از هر انحراف و کژروی بهدور باشد. این در حالی است که شناخت کافر، امر پیچیدهای است که گاه میتواند در کسوت فردی مسلمان و اهل قبله ظاهر گردد یا خود را در چهره فردی که پیامبری صاحب کتاب یا دستهای از پیامبران را باور دارد بنمایاند، یا به صورت آشکارا در افراد ملحد، مادی و بت پرست ظهور یابد. بنابراین، بر اثر اهمیت مورد، لازم است در شناخت کفر و کافر اهتمام فراوان و دقت ویژهای به کار رود.
م « ۹۵ » کافر به کسی گفته میشود که خداوند متعال را انکار نماید یا درباره حقتعالی شک داشته باشد؛ مانند: افراد ملحد، مادی و بتپرست ـ یا دوگانگی را باور داشته باشد؛ مانند آنچه به باورمندان به یزدان و اهریمن نسبت داده میشود، یا سهگانگی را باور داشته باشد؛ مانند: کسانی که به اقانیم سهگانه (اب، ابن و روحالقدس) عقیده دارند یا درباره پیامبری و خاتمیت حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله شک یا انکار داشته باشند یا به چیزی که سبب دروغ بستن به ایشان میشود باور
(۵۱)
نداشته باشند؛ مانند: انکار و شک در وجوب نماز و روزه که چنین باوری ناگزیر به دروغ پنداشتن خدا و رسول میانجامد؛ خواه از آن آگاه باشد یا ناآگاه؛ ضروری بودن آن را بداند یا نداند؛ امر موردِ انکار یا شک، ضروری دین باشد یا غیر ضروری؛ درباره مبدء و معاد و اصول دین باشد یا اخلاق یا فروع دین، و خواه وی خود را مسلمان بداند و مانند مسلمانان رفتار نماید یا خیر، در هر صورت، یکی از ویژگیهای یاد شده برای کافر دانستن وی کافی است.
م « ۹۶ » دوگانهپرستی؛ خواه دارای پیشفرضهای پنداری باشد یا خیر، تا مورد باور قرار نگیرد و دروغ پنداشتن خدا و رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله را همراه نداشته باشد، سبب کفر نمیگردد.
م « ۹۷ » بر زبان نیاوردن شهادت و گواهی ندادن به اسلام، کسی را کافر نمیکند؛ هرچند در صورتی که سابقه مسلمانی یا تبعیت اسلام را نداشته باشد، احکام مسلمانی درباره او جاری نمیگردد و نمیتوان او را مسلمان بهشمار آورد.