۱۳۹۵-۰۵-۰۲

فصل پنجم: فهرست و تاریخ روایات غنا و موسیقی

 

ردیف پنجم: حرام بودن مزد غناخوانی و نوحه‌گری زنان

۲۵ » محمّد بن الحسین عن إبراهیم بن أبی البلاد قال: قلت لأبی الحسن الأوّل علیه‌السلام : جعلت فداک إنّ رجلاً من موالیک عنده جوار مغنّیات قیمتهنّ أربعة عشر ألف دینار، وقد جعل لک ثلثها، فقال: لا حاجة لی فیها، إنّ ثمن الکلب والمغنّیة سحت(۱).

ـ از امام کاظم علیه‌السلام پرسیدم مردی از دوستان شما کنیزانی خواننده دارد که قیمت آنان چهارده‌هزار دینار است و یک سوم آن را برای شما قرار داده است. امام فرمود: نیازی به آن ندارم، بهایی که بابت سگ و یا زنان خواننده باشد، باطل است.

۲۶ » عدّة من أصحابنا عن سهل بن زیاد، عن الحسن بن علی الوشّاء قال: سئل أبو الحسن الرضا علیه‌السلام عن شراء المغنّیة؟ قال: قد تکون للرجل الجاریة تلهیه، وما ثمنها إلاّ ثمن کلب، وثمن الکلب سحت، والسحت فی النّار(۲).

۱ـ الخصال، ص ۲۲۶.

۲ـ قرب الاسناد، ص ۳۰۵.

(۲۷)

ـ از امام رضا علیه‌السلام درباره حکم خرید زنان خواننده پرسیده شد، امام فرمودند: گاه مردی کنیزی دارد که او را به لهو می‌اندازد، بهای چنین کنیزی نیست؛ مگر بهای سگ، و بهای سگ باطل و حرام است و حرام در آتش است.

۲۷ » أبو علی الأشعری عن الحسن بن علی، عن إسحاق بن إبراهیم، عن نضر بن قابوس قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه‌السلام یقول: المغنیة ملعونة، ملعون من أکل کسبها(۱).

ـ زن خواننده ملعون است، و کسی که از درآمد وی استفاده می‌کند نیز لعن شده است.

۲۸ » إسحاق بن یعقوب فی التوقیعات التی وردت علیه من محمّد بن عثمان العمری بخطّ صاحب الزمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف): أما ما سألت عنه أرشدک اللّه وثبّتک من أمر المنکرین لی ـ إلی أن قال ـ وأمّا ما وصلتنا به فلا قبول عندنا إلاّ لما طاب وطهر، وثمن المغنّیة حرام(۲).

ـ در توقیعی که به خط مبارک امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) به محمد بن عثمان رسیده آمده است: اما درآمدی که به ما رساندی! درآمدی نزد ما پذیرفته نیست؛ مگر آن که طیب و طاهر باشد، و مزد زن خواننده باطل است.

۱ـ الکافی، ج ۵، ص ۱۲۰.

۲ـ پیشین.

۳ـ وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۱۲۳.

(۲۸)

۲۹ » محمّد بن یحیی عن بعض أصحابه، عن محمّد بن إسماعیل، عن إبراهیم بن أبی البلاد قال: أوصی إسحاق بن عمر عند وفاته بجوار له مغنّیات أن نبیعهنّ ونحمل ثمنهنّ إلی أبی الحسن علیه‌السلام ، قال إبراهیم: فبعت الجواری بثلاثمأة ألف درهم، وحملت الثمن إلیه، فقلت له: إنّ مولی لک یقال له: إسحاق بن عمر أوصی عند موته ببیع جوار له مغنیات وحمل الثمن إلیک وقد بعتهنّ وهذا الثمن ثلاثمأة ألف درهم فقال: لا حاجة لی فیه، إن هذا سحت، وتعلیمهنّ کفر، والاستماع منهنّ نفاق، وثمنهنّ سحت(۱).

ـ ابراهیم ابن ابوبلاد گوید اسحاق به من سفارش نمود کنیزان خواننده او را بفروشم و بهای آن را به امام رسانم. ابراهیم گوید: من نیز چنین کردم و آنان را به سیصدهزار درهم فروختم و بهای آن را به امام رساندم و گفتم یکی از موالیان و دوست‌داران شما به من چنین سفارشی نمود و این پول آن کنیزان آوازه خوان است، امام فرمود: مرا به این پول نیازی نیست، این پول باطل و حرام است، آموزش زنان خواننده کفر است، شنیدن آواز آنان نفاق است و بهای آنان سحت و باطل است.

۳۰ » وعن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن معمّر بن خلاّد، عن أبی الحسن الرضا علیه‌السلام قال: خرجت وأنا أرید داود بن عیسی بن علی، وکان ینزل بئر میمون، وعلی ثوبان غلیظان، رأیت امرأة عجوزا، ومعها جاریتان، فقلت: یا عجوز، أ تباع هاتان الجاریتان؟ فقالت: نعم، ولکن لا یشتریهما

۱ـ الکافی، ج ۵، ص ۱۲۰.

(۲۹)

مثلک، قلت: ولم؟ قالت: لأنّ إحدیهما مغنّیة والأخری زامرة(۱).

ـ امام رضا علیه‌السلام فرمود: پیرزنی را دیدم که دو کنیز با او بود، به او گفتم ای پیرزن، آیا این دو کنیز را می‌فروشی؟ گفت: آری، اما به مثل شما نه! پرسیدم: چرا؟ گفت: از آن روی که یکی از آن دو آوازه‌خوان و دیگری نوازنده است.

,