دولت عباسیان و موسیقی
در دوره خلفای عباسی، موسیقی اسلامی بر اصول و قواعد موسیقی ایرانی قرار گرفت و مقامات و الحان موسیقی ایران که با ذوق عربی هماهنگ شده بود، جانشین موسیقی عرب گردید و موسیقی آنان بر پایه موسیقی ایرانی استوار گردید(۲).
معروفترین موسیقیدانان سدههای نخستین ایرانِ پس از اسلام، کسانی بودند که در دستگاه خلافت عباسی در بغداد یا در قلمرو حکومت
۱ـ تاریخ موسیقی ایران، ج ۱، ص ۸۲.
۲ـ تاریخ موسیقی ایران، ص ۹۰ـ ۸۹.
(۵۶)
عباسیان زندگی میکردند. اینان بیشتر درباری و ندیم و معاشر خلفا و خلیفهزادگان و بزرگان دولت عباسی بودند. ابراهیم بن ماهان معروف به موصلی و فرزندان و اعقاب و بستگان اسحاق و حماد و زلزال مشهور این دوران میباشند(۱). در زمان جنگْ میان امویان و منصور دوانیقی، امام صادق علیهالسلام توانست از این فرصت استفاده نماید و با دور شدن نسبی تهدیدها، برخی از علوم و احکام دین را به یاران خویش بیاموزد. در این زمان، امام صادق علیهالسلام از فواید غنا و طرب سخن گفتهاند و کسب و درآمد برخی از خوانندگان و نوازندگان را حلال دانستهاند. روایت آن حضرت در توحید مفضل در این زمینه حایز اهمیت است.
روایاتی در حرمت غنا و موسیقی از امام کاظم علیهالسلام رسیده است. در این زمان هارون الرشید از جمله عیاشان پسرباز بوده است که زیبارویانی از پسران از جمله مثلی، ابن جامه، سهما، زلزال، غزال و برسوما را نزد خود داشته و از اختلاط آنان با دختران لذت میبرده است. روزی هارون به برسوما میگوید ابنماجه چگونه است؟ او در پاسخ میگوید: او همچون عسل است و هر جای او را (لب یا آلت او) بچشی خوشمزه است.
هارون الرشید با استفاده از نام امیرالمؤمنین که بر خود نهاده بود، دست به هر کار فجیع و شرم آوری میزد و این نام مقدس را لکهدار میکرد. این گونه بوده است که امامان میفرمایند: به ما امیرالمؤمنین
۱ـ همان، صص ۱۱۸ ـ ۱۱۹.
(۵۷)
نگویید، در حالی که آنحضرات علیهمالسلام ، به حقیقت امیرالمؤمنین هستند، ولی چون اگر آنان میگفتند ما امیرالمؤمنین دوم هستیم، دیگران مدعی سومی آن و به همین ترتیب میشدند و از این عنوان سوء استفاده سیاسی میکردند، لقب امیرالمؤمنین را منحصر در حضرت علی علیهالسلام دانستند و از اطلاق آن بر دیگر امامان پرهیز میدادند.
همچنین هارون پسر زیبارو و خوش صدایی در اختیار داشت که نام او را سوسن نهاده بود و هارون با او کار دخترانه میکرد. گاه قیمت پسرها از دخترها بیشتر بوده و چنین پسرهایی زیر ابرو میگرفتند و همانند دختران آرایش میکردند، با افزودهای که داشتهاند. سوسن برای هارون بسیار دلنشین بود و برای او خوانندگی میکرد، اما پس از آن که با کنیزی نزدیکی نمود، از خوانندگی دست برداشت. این گزارش چگونگی فساد اخلاق سلاطین عباسی و درباریان را مینمایاند و وضعیت غنا و موسیقی که دستگاه خلافت، آن را به خدمت خود و اهداف باطل خویش گرفته بود، به دست میآید.
موسیقی عرب در دوران مأمون به اوج خود رسید. او برای شرعی جلوه دادن کار خود، گاه حکم جواز غنا و موسیقی را به دروغ به امام رضا علیهالسلام نسبت میداد. او چنان از نفوذ امام رضا علیهالسلام در میان یاران خویش و گستردگی قدرت اجتماعی آنان میترسید که ناچار شد امام علیهالسلام را به بهانه ولایتعهدی در دربار خود تحت نظر قرار دهد و معاشرتها و روابط ایشان را به صورت مستقیم کنترل نماید و برای آنکه مکتب علمی
(۵۸)
ایشان را که شهره آفاق شده بود، دارای رقیب سازد، فلسفه یونان را حمایت نمود و ترجمه کتابهای فلسفی را که برای اعراب مکتب و فرهنگ جدیدی بود، به بازار نشر مسلمانان آورد تا ذهن و اندیشه آنان را به آن مشغول دارد و آنان را از شنیدن صدای معصوم باز دارد. همچنین وی انواع آوازها و سازها را با توجه به همین سیاست، تبلیغ مینمود. آوازها و سازها در دوران اموی و عباسی در دست استعمار زمان بود. برای دریافت بهتر این موضوع میتوان به فتوای حرمت تنباکو در عصر میرزای شیرازی مثال زد. تنباکو در آن زمان در انحصار استعمار انگلستان قرار گرفته بود و چون ابزاری استعماری شده بود، میرزا به حرمت آن فتوا داد. اگر استعمار روزی قرآن کریم یا نماز را نیز ابزار پیشبرد اهداف شوم و شیطانی خود قرار دهد، همانگونه که معاویه در جنگ صفین چنین نمود، خواندن آن قرآن، حرام میگردد.
اگر بخواهیم در میان سلاطین جور کسانی را معرفی کنیم که فضایل امامان شیعه علیهمالسلام را میشناختهاند، از این رو میتوان دشمنی آنان را آگاهانه دانست؛ آگاهانی که «صاحب ولایت» را میشناختند، تنها معاویه و مأمون را مییابیم. البته عمر و عاص نسبت به معاویه اعلم است، ولی وی شاگرد معاویه به شمار میرود. باید دید نطفه اینان چگونه ریخته شده بوده که آنتی تز معصوم بودهاند. ابن ابی العوجا نیز آنتی تز امام صادق علیهالسلام و جبهه باطل ایشان بوده است. متأسفانه ما از مسایل ولایت، تنها سینه زدن، روضه خواندن و پیراهن سیاه بر تن کردن آن را
(۵۹)
داریم، آن هم به صورت ناقص، و از مباحث معرفتی آن غافل میباشیم.
در زمان اولیای معصومین علیهمالسلام ، غربت و تنهایی آنان در اوج بود و آن حضرات ناچار از تقیه بودند بهطوری که در روایات است: «التقیة دینی و دین آبائی»(۱). حضرت امیر مؤمنان علیهالسلام چنان مظلوم بود که شخصی در حضور همگان وارد مسجد میشود و به آن حضرت ناسزا میگوید و حضرت امیر مؤمنان نیز بزرگوارانه سکوت میکنند. پس از حادثه خونبار کربلا، اهل بیت علیهمالسلام شادی به خود ندیدند. اگر هم محبی شعری در مورد فضایل اهل بیت علیهمالسلام میسرود، گویی جان خود در این راه نهاده است و خون خود را ریخته میپنداشت. خفقان و استبداد جایی برای آزادی و شادی شیعیان نگذاشته بود و زمینهای برای تشکیل مجالس غنایی و موسیقی برای آنان نبود. در زمان امام سجاد علیهالسلام تا چهل سال اصلاً برای شیعه ننگ بود که نام شادی بر لب آورده شود و آنان دایم در مصیبت عظیم کربلا غم داشتند و حتی امروزه نیز ختم مجالس شادی با روضه و نوحه بر امام حسین علیهالسلام است و دشمنان ولایت برای شیعه جای شادی باقی نگذاردهاند. هیچ جای شادمانی دنیایی تا زمان ظهور برای شیعه باقی نمانده است و زمان شادمانیهای حقیقی شیعی، زمانه ظهور است.
غربت امامان علیهمالسلام روز بهروز بیشتر گردید و چون شرایط برای آنان
۱ـ برقی، المحاسن، ج ۱، ص ۲۵۵.
(۶۰)
سختتر میشد، غیبت صغرا و سپس کبرا پیش آمد تا جان آخرین امام معصوم حضرت حجت (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) محفوظ بماند.
البته تا خواننده در آن شرایط قرار نگیرد، به درک واقعی آن نمیرسد. در زمان طاغوت پهلوی، انقلابیان ولایی با انواع شکنجههای ساواک رو به رو بودند. امروزه آثار آن را میتوان در موزهها یافت. رضاخان ملعون که کمر همت بر نابودی و براندازی فرهنگ شیعه بسته بود و این فرهنگ را مانع استعمار زدگی و اروپاییوار نمودن آن میدانست و میخواست مردم را از دین و دیانت و شور و شعور عاشورایی دور دارد، شرایطی مشابه و نازل یافته از آن زمانها را فراهم آورده بود و همانگونه که متوکل عباسی شرط زیارت امام حسین علیهالسلام را قطع دستها و پاها قرار داده بود، در زمان رضاخان نیز تشکیل مجالس روضهخوانی برای امام حسین علیهالسلام ممنوع شده بود و اگر کسی میخواست برای امام حسین علیهالسلام گریه کند، باید به پستویی میرفت. البته در خفقان آن روز، اشک و آهها با صفا و صداقت جاری میشد و همچون کار امروز برخی از مداحان به صورت نمایشی نبود.
به طور طبیعی، با تسخیر دنیای غنا و موسیقی توسط جبهه باطل، گروه حق از غنا و رقص و آواز دور شدند. غنا و ابزار موسیقی چون در دست حکومت باطل قرار گرفته بود، همانند حکومت باطل و ظلم، آلوده گردید.