ردیف دومِ روایات حکمتْعنوان: فرازهایی از روایت مفضل
۸۶ » وکذلک من عدم السمع یختلّ فی أمور کثیرة، فإنّه یفقد روح المخاطبة، ویعدم لذّة الأصوات واللحون المشجیة (الشجیة) المطربة(۲).
ـ چنانچه حس شنوایی نباشد، در امور بسیاری اختلال پیش میآید، زیرا با نبود حس شنوایی روح تخاطب و گفتهپردازی و لذت صوتهای دلانگیز و طربناک و حزنآور از بین میرود.
۱ـ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۶۱، وسائل الشیعة، ج ۱۲، ص ۹۰.
۲ـ مفضل بن عمر جعفی، التوحید، ص ۲۳.
(۸۰)
أطل الفکر یا مفضّل فی الصوت والکلام وتهیأة آلاته فی الإنسان، فالحنجرة کالأنبوبة لخروج الصوت، واللسان والشفتان والأسنان لصیاغة الحروف والنغم. ألا تری أنّ من سقطت أسنانه لم یقم السین، ومن سقطت شفته لم یصحّح الفاء، ومن ثقل لسانه لم یفصح الراء، وأشبه شیء بذلک «المزمار الأعظم»، فالحنجرة تشبه قصبة المزمار، والرئة تشبه الزق الذی ینفخ فیه لتدخل الریح، والعضلات التی تقبض علی الرئة لیخرج الصوت کالأصابع التی تقبض علی الزق حتّی تجری الریح فی المزامیر والشفتان والأسنان التی تصوغ الصوت حروفا، ونغما کالأصابع تختلف فی فم المزمار فتصوغ صفیره ألحانا غیر أنّه وإن کان مخرج الصوت یشبه المزمار بالآلة والتعریف، فإنّ المزمار ـ فی الحقیقة ـ هو المشبه بمخرج الصوت.
ـ در صوت و سخن گفتن و آفرینش ابزار و آلات آن در انسان بسیار ژرف بیندیش. حنجره همانند لولهای است که برای بیرون آمدن صداست.
زبان، لبها و دندانها وسیله ادای حروف و نغمههاست. نمینگری کسی که دندان ندارد، حرف «سین» و کسی که لب ندارد حرف «ف» و کسی که زبان وی سنگین است «راء» را نمیتواند ادا نماید.
چنین نیست که دندانها تنها برای خوردن و زینت باشد: بلکه برای سخن گفتن نیز کاربرد دارد و دندانها، لبها و زبان نقش عمدهای در سخن گفتن و ادای حروف دارد. شبیهترین چیز به دهان و دندان و سیستم صوتی انسان، «مزمار اعظم» است. حنجره شبیه نی و ریه بسان انبانی
(۸۱)
است که در آن میدمند تا باد داخل آن شود، و عضلاتی که شش را میگیرد تا صدا بیرون آید همچون انگشتانی است که بر آن انبان مینهند تا باد در نی به جریان افتد و اگر دست روی آن نهاده شود و به قدر نیاز دست گذارده و برداشته شود، صداهای مختلفی از رقیق و شدید و زیر و بم تولید میشود. درست است که به لحاظ دلالت و تعریف، مخرج صوت همچون مزمار است؛ ولی در حقیقت، مزمار است که مانند مخرج صوت است و نباید گفت دستگاه صوتی آدمی چون مزمار است بلکه باید مزمار و نی را شبیه آن دانست.
(۸۲)
(۸۳)