علامه حلی رحمهالله
(ابومنصور حسن بن یوسف بن مطهر اسدی ۶۴۸ ـ ۷۲۶ ه ق)
علامه حلی در تعریف غنا نظر محقق حلی را پذیرفته و در حکم آن، تابع شیخ طوسی گشته است. او در «ارشاد الاذهان» و «تحریر الاحکام» شناسه محقق حلی را برگزیده است.
ردّ شهادت شنونده غنا
«وترد شهادة … سامع الغناء ـ وهو: مدّ الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب، وإن کان فی قرآن ـ وفاعله.
والشاعر الکاذب أو الذی یهجو به مؤمنا أو تشبّب بامرأة معروفة غیر محلّلة.
ومستمع الزمر والعود والصنج والدف ـ إلاّ فی الأملاک والختان خاصّةً، وجمیع آلات اللهو»(۱).
ـ شهادت شنونده صوت غنایی پذیرفته نیست. و غنا، کشیدن و مد دادن به صوتی که دارای ترجیع و طربآور باشد؛ هرچند غنا
۱ـ إرشاد الأذهان، ج ۲، صص ۱۵۶ ـ ۱۵۷.
(۵۱)
در قرآن کریم باشد، و همچنین است حکم خوانندهای که به غنا میخواند.
وی در جلد پنجم تحریر الاحکام نیز همین فتوا را دارد:
«التاسع: الغناء حرام، وهو مدّ الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب، یفسق فاعله، وترد شهادته به؛ سواء کان فی شعر أو قرآن، وکذا مستمعه؛ سواء اعتقد إباحته أو تحریمه. ولا بأس بالحداء، وهو الإنشاد الذی تساق به الإبل، یجوز فعله واستماعه، وکذا نشید الأعراب وسائر أنواع الإنشاد ما لم یخرج إلی حدّ الغناء»(۱).
ـ نهمین چیزی که سبب میشود شهادت پذیرفته نباشد غناست. غنا مد و کشیدن صوتی است که دارای ترجیع و طربآور است، غنا سبب فاسق شدن خواننده است و شهادت وی به این علت پذیرفته نیست؛ خواه غنا در شعر باشد یا در قرآن کریم. شنونده آن نیز همین حکم را دارد؛ خواه به اباحه آن باور داشته باشد یا به حرمت آن.
اما وی در جلد دوم همین کتاب، همان نظر شیخ طوسی رحمهالله را تأیید میکند:
«الثّامن: الغناء حرام، وتعلیمه وأجر المغنّیة کذلک، وقد وردت رخصةً بإباحة أجر المغنّیة فی العرائس إذا لم تتکلّم بالباطل، ولا تلعب بالملاهی کالعیدان والقصب، بل تکون ممّن تزفّ العروس، وتتکلّم عندها بإنشاد الشعر والقول البعید من الفحش والباطل، وما
۱ـ تحریر الأحکام، ج ۵، ص ۲۵۱.
(۵۲)
عدا ذلک حرام فی العرس وغیره»(۱).
عیب نبودن خوانندگی
وی در تذکرة الفقهاء غنا را لهو، لعب و امری سخیف میداند که سبب وارد شدن نقص به کنیزی که غنا میخواند، نمیشود:
«مسألة: لو اشتری جاریةً فوجدها مغنّیة، لم یکن له الخیار ـ وبه قال الشافعی ـ لأنّ ذلک قد یکون طبیعیا. ولأنّه لو کان صناعیا لکان بمنزلة تعلّم صنعة حرام، وذلک لیس عیبا، بل هو زیادة فی ثمنها من غیر نقصان فی بدنها، کما لو کانت تعرف الخیاطة.
وقال مالک: إنّه یثبت له الخیار ـ نقله أصحاب الشافعی دون أصحاب مالک ـ لأنّ الغناء حرام وهو ینقصها. ونمنع النقص؛ فإنّ الغناء لهو ولعب وسخف، والحرام استعماله دون معرفته بالطبع»(۲).
ـ اگر کنیزی بخرد و او را آوازهخوان بیابد برای وی خیار فسخ ثابت نیست. شافعی نیز همین دیدگاه را دارد. دلیل این حکم آن است که ممکن است غناخوانی وی امری طبیعی باشد و نه تعلیمی، و چنانچه فرا گرفتنی و آموزشی نیز باشد همانند آموزش صنعتی حرام میماند که عیب به شمار نمیرود، بلکه این امر سبب افزایش بهای وی میشود و نقصی در بدن او را در پی ندارد؛ و این امر به مثابه آن میماند که وی خیاطی را بداند.
مالک بر این عقیده است که خیار فسخ برای خریدار چنین کنیزی
۱ـ تحریر الأحکام، ج ۲، ص ۲۵۹.
۲ـ تذکرة الفقهاء (ط.ج)، ج ۱۱، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۲.
(۵۳)
ثابت است ـ این گفته را تابعان شافعی نقل کردهاند و نه مالک ـ چرا که غنا حرام است و داشتن امری حرام سبب وارد آمدن نقص بر آن میگردد. اما ما وارد آمدن نقص را منع مینماییم؛ چرا که غنا، لهو و بیهودگی، بازی و سخیف بودن است، و آنچه حرام است به کار بردن غناست که امری غیر از آگاهی و دانستن دانش غناست.
علامه حلی در کتاب «تذکرة الفقهاء» ج ۹ ص ۳۷، فرا گرفتن دانش موسیقی را حرام میداند و آن را از معاملات حرام میشمرد.
(۵۴)