شیخ طوسی رحمهالله
(شیخ الطائفة ابوجعفر محمّد بن حسن بن علی بن طوسی ۳۸۵ ـ ۴۶۰ ه ق)
جواز ذاتی و اولی غنا
جناب شیخ طوسی ـ که به حق از بزرگان مذهب شیعی و از حجج الهی میباشند ـ در کتاب «الاستبصار» بر آن بوده است تا روایاتی را که با هم تنافی دارد گردآوری نموده و وجه جمع آن را بنمایاند. وی در باب غنا احادیثی را که ما پیش از این به تفصیل آن را در جلد سوم آوردیم، ذکر نموده، که از جمله آنها دو روایت زیر است که یکی بر حرمت خرید و فروش کنیزان خواننده و دیگری بر جواز غناخوانی زنان در مجالس عروسی دلالت دارد:
«عن أبی عبداللّه علیهالسلام قال: سأله رجل عن بیع الجواری المغنّیات، فقال: شرائهنّ وبیعهنّ حرام، وتعلیمهنّ کفر، واستماعهنّ نفاق»(۱).
از امام صادق علیهالسلام در مورد بیع کنیزهای خواننده سؤال نمودند و
۱ـ الاستبصار، ج ۳، ص ۶۱، باب أجر المغنیة، روایت ۱.
(۲۳)
ایشان فرمود: خرید و فروش آنان حرام و آموزش دادن آنان کفر و بهره بردن از آنان نفاق و دوچهرگی است.
«أجر المغنّیة التی تزفّ العرائس لیس به بأس»(۱).
ـ مزد زنان خوانندهای که به مجالس عروسی درمیآیند اشکالی ندارد.
شیخ طوسی برای جمع میان این روایات، راه زیر را پیشنهاد میدهد:
«فالوجه فی هذه الأخبار الرخصة فی من لا تتکلّم بالأباطیل، ولا تلعب بالملاهی من العیدان وأشباهها، ولا بالقصب وغیره، بل یکون ممّن تزفّ العروس وتتکلّم عندها بإنشاد الشعر والقول البعید من الفحش والأباطیل، فأمّا من عدا هؤلاء ممّن یتغنّین بسائر أنواع الملاهی فلا یجوز علی حال؛ سواء کان فی العرائس أو غیرها»(۲).
ـ وجه جمع میان این روایات چنین است که غنا به صورت اولی جایز است و زمانی حرام میشود که در آن سخن از کلمات باطل گفته شود. غنا برای کسی اجازه داده شده است که باطلی به زبان نیاورد، و به ابزار لهو همچون عودها بازی نشود و همچنین است نی و غیر آن، بلکه باید از کسانی باشند که عروسها را به گاهی که آنان را به زفاف میبرند همراهی میکنند و نزد او شعر یا گفتاری میگویند که از ناسزا و امور باطل به دور باشد، اما خوانندگان دیگر به هر گونهای از ملاهی که خوانندگی داشته باشند، کار آنان به هیچ وجه جایز نیست؛ خواه در عروسیها باشند یا در غیر عروسی.
۱ـ همان، ص ۶۲.
۲ـ همان.
(۲۴)
در عبارت ایشان نکات چندی وجود دارد که نخست به اجمال و سپس به تفصیل توضیح داده میشود:
یکم ـ جناب شیخ نبود باطل را سبب رخصت و جواز غنا میداند و این بیان با آن که کلی است، مناسب است.
دوم ـ آلات لهو به طور مطلق حرام است و مورد حلالی برای آن یافت نمیشود. پیش از این گذشت که آلات موسیقی تنها در دست درباریان و اراذل و اوباش بوده است و حق و صاحبان ولایت دولتی نداشتهاند که بتوانند از این امور استفاده کنند.
سوم ـ اگر در غناخوانی از شعرهای رکیک استفاده نشود اشکال ندارد. برای مثال، اگر کسی از چشم و ابرو گوید و اصطلاح عرفانی آن را قصد نماید اشکال ندارد اما چنانچه شعری بخواند و چشم زن معینی را مراد داشته باشد، مصداق فحش و ناسزاگویی و آشکار نمودن پنهانیهای دیگران و نادیده گرفتن حرمت اوست، از این رو حرام است؛ چنانکه امروزه بسیاری از افشاگریهایی که در مجامع سیاسی رخ میدهد مصداق گناه کبیره و نشان ضعف سیستم نظارتی کشور است.
چهارم ـ هرگاه چیزی به معصیت آلوده شود، میان مجلس عروسی و غیر آن تفاوتی ندارد و این امر ملاک جواز و حرمت غنا و موسیقی را مشخص میسازد.
پنجم ـ چنین نیست که هر باطلی حرام باشد، بلکه باطلی حرام است که انسان را از یاد خدا باز دارد و مصداق «یصدّون عن ذکر الله» باشد که در این صورت، تفاوتی میان غناخوانی و قرائت قرآن کریم و نماز گزاردن یا
(۲۵)
ساخت مسجد نیست که نمونه آشکار آن ساخت مسجد ضرار در صدر اسلام برای بازداشتن مردم از ذکر خدا بوده است. به طور کلی، هر امری که جبهه باطل بر آن دست گذارد تا با آن، به مبارزه با حق برود، حرام میگردد.
ششم ـ دین با فطرت و طبیعت آدمی هماهنگ است و تنها بر آن است که غفلت و عوامل غفلت ساز را از مردم بزداید تا آنان به گناه و معصیت دچار نگردند و غنا و موسیقی میتواند غفلتزا باشد؛ همانگونه که استفاده صحیح از آن در مسیر تبلیغ ولایت اهلبیت علیهمالسلام میتواند غفلت زدا باشد و مرام خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به شنوندگان آموزش و انتقال دهد.
نبود ملازمه ضروری میان باطل و حرام
«الاباطیل» که در کلام شیخ طوسی آمده، جمع باطل است و اطلاق کلام هر باطلی را فرا میگیرد، اما نه هر حرامی باطل است و نه صرف باطل بودن چیزی سبب حرمت آن میشود. لازم نیست هر کاری غایت الهی داشته باشد و اصل اباحه در هر چیزی هرچند باطل باشد، جاری است؛ مگر آن که حرمت آن ثابت شود.
مراد شیخ الطائفه از این که میفرماید: «خوانندگان به باطل سخن نگویند»، باطلهایی است که حرام است. در واقع این بحث به غنا و خوانندگی ارتباطی ندارد و باید از هر باطلی، در جای خود سخن گفت.
حرمت استفاده از آلات لهوی موسیقی
شیخ طوسی رحمهالله میفرماید:
(۲۶)
«ولا تلعب بالملاهی من العیدان وأشباهها، ولا بالقصب وغیره»(۱)؛
همچنین خوانندگان نباید از ملاهی و آلات موسیقی مانند بربط (عود) و نی استفاده کنند.
سخن ایشان برای زمان صدور روایات درست است. پیش از این، از ضرورت شناخت تاریخ و فضای صدور روایات و جامعهشناسی سخن گفتیم. زنان عرب در مجالس خود بیشتر کف و داریه میزدند و «لیلی» میکردند و منتظر دستگاه نمیایستادند و خود میرقصیدند. در مقابل این گونه عروسیها، مجالس کابارهای وابسته به دربار بود که مردان شکمپرور و شکمباره مینشستند ـ همانطور که هماکنون نیز چنین است که با شکمهای پر از نفت به کناری مینشینند ـ و زنان رقاص و خواننده برای آنان میخواندند و میرقصیدند و به عیاشی میپرداختند.
پیش از این گفتیم که برخی از اعراب و فارسها بر اثر غیرتی که داشتند، مجالس عروسی خویش را به گناه آلوده نمیکردند و به ناموس خویش اجازه نمیدادند که آلوده و فاسد شوند و حرمت آنان و نیز حرمت عروسی را پاس میداشتند ولی همان مردان عرب یا فارس برای انجام گناهان به خانههای فساد و به سراغ زنان مغنّی و خواننده و فاسد میرفتند.
البته عربهای امروز فرهنگ گذشته خود را از دست دادهاند و در فرهنگ اروپایی تحلیل رفتهاند. عدهای از عربها با پیراهن عربی و
۱ـ الاستبصار، ج ۳، ص ۶۲.
(۲۷)
عمامه میرقصند که کاری بس زشت و ناپسند است؛ زیرا این لباس، لباس مسلمانان شناخته میشود. زنهای عربی نیز دستخوش این مشکل شدهاند و از حالت پوشیهای به عریانی و سکس روی آوردهاند. عربها در گذشته با توجه به غیرت عربی که داشتند از چنین کرداری رویگردان بودند؛ ولی اکنون آن غیرت از بسیاری رخت بربسته است. حال سخن این است دستگاههایی که از آن نهی گردیده برای این گونه مجالس است که مردان بر زنان خوانندهای وارد میشوند که عریان هستند و از انجام هر باطل و فسادی پرهیز ندارند و نیز مربوط به مجالسی است که ترویج باطلی را در پی داشته باشد و موضوع روایات حرمت، مجالس عروسی و دیگر مجالس مشابه که احکام الهی در آن رعایت میگردد نیست و این تغییر موضوعات است و نه حلال شدن محرمات الهی؛ چرا که حرامهای نفسی هیچ گاه تغییر نمییابد، بلکه گاه اگر با برخی امور حلال همراه شود و بر آن چیره گردد، آن را نیز حرام میگرداند. به هر روی «حلال محمّد صلیاللهعلیهوآله حلال أبدا إلی یوم القیامة و حرامه حرام إلی یوم القیامة»(۱) میباشد. برای نمونه، حرمت ظلم ذاتی است و این حکم هیچ گاه تغییر نمیکند؛ چرا که موضوع آن امر ثابتی است که هیچ گاه تغییر نمیپذیرد.
احکام هیچ گاه تغییر نمیپذیرد و تغییر تنها در ناحیه موضوعات پدید میآید. بر این اساس، عنوان «احکام ثابت متغیر» عنوانی خطاست، بلکه احکام، فقط ثابت است.
۱ـ الکافی، ج ۱، ص ۵۸.
(۲۸)
اما روایاتی که در مذمت برخی از اقوام یا مکانها رسیده است ناظر به اقوام و مکان صدور روایات است و چنانچه آنان روزی به ولایت اهل بیت علیهمالسلام اذعان نمایند، موضوع آن روایات نمیباشند و چنین نیست که مردم کوفه یا برخی از اقوام ترک و کرد همیشه مورد مذمت باشند، بلکه زمانی حادثهای پیش آمده است و آنان بد عمل کردهاند و به صاحب ولایت پشت نمودهاند، از این رو نکوهش شدهاند. اگر کسی با توجه به این روایات، نسبتهایی را به آنان بدهد، خود را به گناه آلوده نموده است. نکوهیده بودن این اقوام، به سرگذشت پدران ما ایرانیان میماند که روزی گبر یا مجوسی و یا سنی بودهاند و امروزه همه مؤمن و شیعه گشتهاند و گذر زمان این تغییرات را به وجود آورده است و حال که مردم ما مردمی ولایی و شیعی هستند درست نیست که کسی به واسطه چند نسل پیش، ما را به مجوسی بودن یا دیگر عقاید باطل محکوم کند. در موسیقی نیز برخی از عالمان استفاده از سنج یا طبل را بدون اشکال دانستهاند و این امر را با توجه به عوارض پیش آمده مانند جنگ و دفاع گفتهاند.
البته باید توجه داشت در سدههای نخست غیبت، فقیهان بحث غنا و موسیقی را بسیار محدود تحقیق میکردند و کمتر در مورد آن به ژرفپژوهی میپرداختند؛ هرچند نباید فراموش نمود که آن سالها، دانش فقه شیعه پایههای اولی تدوین خود را پیدا میکرد و گاه نسخهبرداری از آموزهها و گزارههای اولیه برای شاگردان مکتب آنان فراوان دیده میشود و متأسفانه فقیهان با توجه به اعتماد علمی که به همانند شیخ طوسیها داشتهاند تقلیدوار از کنار این بحث گذشتهاند و اعتماد آنان مانع از تحقیق شده است.
(۲۹)
حرمت ساخت ابزار لهو موسیقی و تجارت آن
«ومنها عمل جمیع أنواع الملاهی والتجارة فیها والتکسّب بها، مثل العیدان والطنابیر وغیرهما من أنواع الأباطیل، محرّم محظور»(۱).
ـ از دیگر مکاسب حرام ساخت و تولید انواع آلات لهو و تجارت آن و کسب درآمد با آن است مانند عودها، تنبورها و دیگر انواع باطلهاست که حرام و ممنوع است.
باید گفت این فتوا به زمان چیرگی طاغوت و سلاطین جور بر جامعه انصراف دارد و ارتباطی به زمان حاکمیت اسلام و دولت صاحبان ولایت بر جامعه ندارد و مردم مؤمن، متدین و مقید به حلال و حرام را شامل نمیشود. در چنین وقتی است که مجسمهسازی، شطرنج و انواع قمار حرام است؛ چرا که دولت کفر و باطل، آن را در ترویج فساد و باطلِ خود به کار میبرد و اگر امروز نیز همان شرایط گذشته غلبه یابد، حکم همان است که جناب شیخ طوسی فرموده است و کسی مدعی نیست که حکم خدا تغییر نموده است، بلکه سخن ما این است که موضوع این احکام با گذر زمان و با پیدایش انقلاب اسلامی و تأسیس نظام اسلامی تغییر نموده، از این رو حکمی که برای موضوع جدید ثابت است، برای آن بیان میشود. ما به دلیل تغییر موضوعات، بسیاری از حرمتهایی را که جناب شیخ طوسی در عبارت زیر بیان میدارد، در این زمان ثابت نمیدانیم. عبارت شیخ طوسی چنین است:
«وعمل الأصنام والصلبان والتماثیل المجسّمة والصور والشطرنج
۱ـ النهایة، ص ۳۶۳.
(۳۰)
والنرد وسائر انواع القمار حتّی لعب الصبیان بالجوز، والتجارة فیها والتصرّف والتکسب بها حرام محظور»(۱)؛
ساخت و تولید بتها و صلیبها و مجسمهها و تصاویر و شطرنج و نرد و دیگر انواع قمار حتی بازی کودکان با گردو و تجارت با آن و تصرف در آن و کسب درآمد با آن حرام و ممنوع است.
صنعت مجسمهسازی و هنر نقاشی یا عکاسی هماینک در کشورها و مناطقی که بتپرستی از میان رفته جایز است و نقاشان و طراحان میتوانند تصویر هر کسی را طراحی نمایند.
جواز غناخوانی زنان در مجالس عروسی
«ولا بأس بأجر المغنیة فی الاعراس اذا لم یغنین بالاباطیل ولا یدخلن علی الرجال ولا یدخل الرجال علیهن»(۲)؛
مزد زنان خواننده در عروسیها اگر به باطل غناخوانی نکنند و آنان به خلوت مردان و نیز مردان به خلوت آنان وارد نشوند، اشکال ندارد.
فسقآوری غناخوانی
جناب شیخ طوسی بحث از غنا را در باب «شهادات» و در مقام بیان صفات شاهد در کتاب «المبسوط» با تفصیل بیشتری آورده است که در اینجا با توجه به توضیحاتی که پیش از این گذشت، به ترجمه کلام وی بسنده مینماییم:
۱ـ النهایة، ص ۳۶۳.
۲ـ النهایة، ص ۳۶۷.
(۳۱)
«الغناء من الصوت ممدود، ومن المال مقصور، کما أنّ الهواء من الجوّ ممدود، ومن النفس مقصور، فإذا ثبت هذا فالغناء عندنا محرّم، یفسق فاعله، وتردّ شهادته، وقال بعضهم هو مکروه.
فأمّا ثمن المغنّیات فلیس بحرام إجماعا؛ لأنّها تصلح لغیر الغناء من الاستمتاع بها وخدمتها، ومن قال الغناء مباح استدلّ بما روی عن عایشة أنّها قالت: کانت عندی جاریتان تغنّیان فدخل أبوبکر فقال من قرر الشیطان فی بیت رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ؟ فقال النبی صلیاللهعلیهوآله : دعها فإنّها أیام عید، وقال عمر: الغناء زاد الراکب، وکان لعثمان جاریتان تغنّیان باللیل، فإذا جاء وقت السحر قال أمسکا، فهذا وقت الاستغفار، قالوا: وهذا کلّه محمول علی نشید الأعراب مثل الحداء وغیر ذلک، وعندنا أنّ هذه أخبار آحاد لا یلتفت إلیها، وفعل من لا یجب اتّباعه، وقد قلنا إنّ عندنا تردّ به شهادته»(۱).
ـ غنا به معنای صوت با همزه و به معنای مال با «یاء» و به صورت قصر است؛ چنانکه هواء به معنای جو و فضای اطراف ما با همزه و به معنای نفس با «یاء» است. غنا در نزد شیعه حرام است و کسی که غنا میخواند فاسق است و شهادت وی رد میگردد، برخی نیز آن را مکروه میدانند.
بهای زنان خواننده به اجماع حرام نیست؛ زیرا از آن زنان میتوان در موارد دیگر مانند استمتاع و لذت جنسی و بهخدمت گرفتن آنان برای کار بهره برد.
کسانی که غنا را جایز میشمرند روایت عایشه را دلیل میآورند که وی گفت دو کنیز آوازهخوان داشتم که ابوبکر وارد شد و گفت چه
۱ـ المبسوط، ج ۸، ص ۲۲۳.
(۳۲)
کسی شیطان را در خانه رسول خدا قرار و جا داده است؟ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به وی فرمود: او را واگذار که روز عید و شادمانی است. و نیز عمر میگوید: غنا توشه سوارکار است و همچنین عثمان دو کنیز آوازهخوان داشت که شبانگاهان میخواندند و چون سحر میشد میگفت دست نگه دارید که گاه استغفار رسیده است. گویند همه این روایت بر شیوه و مشی اعراب همانند آوازخوانی برای شتران (حداء) حمل میشود و ما شیعیان این خبرها را از آن جهت که خبر واحد است مورد توجه قرار نمیدهیم و همچنین این اخبار سیره و روش کسانی را بیان میدارد که ما کرده آنان را حجت نمیدانیم و پیروی از آنان را واجب نمیشمریم، و ما پیش از این گفتیم شهادت کسی که غنا میخواند پذیرفته نیست.
عبارت: «لأنّها تصلح لغیر الغناء» در کلام شیخ حایز اهمیت است. وی میگوید زنان خواننده میتوانند کارهای دیگری نیز انجام دهند و برای آن، مثالهایی میآورد. ما میتوانیم آنچه در روایات آمده است مانند یادآوری بهشت؛ «ذکرتک الجنة»، را بر آن بیفزاییم.
همچنین بر اساس این حکم، چنانچه کسی بتی چوبین را خریداری نماید و هیزم آن را استفاده نماید، خرید و فروش آن بت، جایز است.
ایشان غنا را کشیدن صدا میداند که تعریف و شناسه دقیق آن به شمار نمیرود.
چنانچه بر اساس نظر شیخ طوسی، غنا همان کشیدن صدا باشد و کسی که صدای خود را میکشد فاسق باشد و شهادت وی از این رو پذیرفته نشود، پیآمد آن این میشود که کشیدن مد «ولا الظالین» در نماز ـ
(۳۳)
آن هم با چهار مد ـ موجب فسق نمازگزار شود و افزوده بر این، نهتنها شهادت وی، بلکه نماز او نیز مقبول نباشد.
جوانب بحث غنا
جناب شیخ به نقل از برخی از فقیهان، همه بحث غنا را که به شهادت ارتباط دارد، در سه مسأله و حکم منحصر میسازد و میگوید:
«وقال بعضهم هیهنا ثلاث مسائل:
أحدها، إذا اتّخذ الغنا صناعةً یؤتی علیه ویأتی له، ویکون منسوبا إلیه مشهورا به، والمرأة کذلک، ردّت شهادتهما؛ لأنّه سفه وسقوط مروّة، ولو کان لا ینسب نفسه إلیه، وإنّما یعرف أنّه یطرب فی الحال فیترنّم فیها، ولا یؤتی لذلک، ولا یأتی له، ولا یرضی به لم تسقط شهادته، وکذلک المرأة»(۱).
ـ برخی از فقیهان گفتهاند در بحث غنا سه مسأله وجود دارد:
نخست آن که اگر کسی غنا را پیشه خود سازد که غنا بر او، و او بر غنا آید و وی بدان شهره گردد و نیز اگر زنی چنین باشد، شهادت آنان مردود است؛ زیرا این کار سفاهت و کمخردی و ریزش مروت و بزرگواری است. و در صورتی که وی غنا را شغل خود قرار ندهد و تنها به این که گاه با غناخوانی به وجد و ترنم میآید مشهور باشد و غنا بر او، و او بر غنا در نیاید و با غنا عجین نباشد و به آن رضایت نداشته باشد، شهادت وی ساقط نمیشود. زن خواننده نیز همین حکم را دارد.
«الثّانیة، إذا اتّخذ الرجل غلاما أو جاریةً مغنّیین، فإن کان یجتمع
۱ـ المبسوط، ج ۸، ص ۲۲۳.
(۳۴)
علیهما ویغشاهما النّاس فهذا سفه تردّ به شهادته، وهو فی الجاریة أکثر؛ لأنّ فیه سفها ودناءةً، وإن کان لا یجتمع علیهما ولا یغشاهما النّاس، کره ذلک له، ولم ترد شهادته؛ لأنّه لم یسقط مروّته»(۱).
ـ دو دیگر این که اگر مردی برده یا کنیز خوانندهای را اختیار نماید، و مردم را به نزد آنان جمع و سرگرم دارد، کرده وی سفهی است و شهادت او رد میشود و کار وی در زنان خواننده سفاهت بیشتری دارد و پستی او را میرساند. و در صورتی که مردم را به گرد آنان جمع نیاورد و آنان را به مردم مشغول ندارد، کار وی کراهت دارد و شهادت وی مسموع است؛ چرا که مروّت وی با این کار از بین نمیرود.
«الثّالثة، إذا کان یغشی بیوت الغناء ویغشاه المغنّون للسماع منه، فإن کان فی خفیة لم ترد شهادته، وإن کان ذلک منه مستعلنا به ظاهرا، فإن قلّ ذلک منه لم ترد به شهادته، وإن کان ذلک منه کثیرا ردّت شهادته؛ لأنّه سفه وترک مروّة.
وجملته عندهم أنّ الأصوات علی ثلاثة أضرب: مکروه ،ومحرّم، ومباح، فالمکروه صوت المغنّی والقصب معا؛ لأنّه وإن کان بآلة فهو تابع للصوت والغنا، فلهذا کان مکروها، وهو عندنا حرام من الفاعل والمستمع تردّ به شهادتهما.
الثّانی، محرّم، وهو صوت الأوتار والنایات والمزامیر کلّها. فالأوتار العود، والطنابیر والمعزفة والرباب ونحوها، والنایات والمزامیر معروفة، وعندنا کذلک محرّم ترد شهادة الفاعل والمستمع».
۱ـ پیشین.
(۳۵)
ـ چنانچه وی به بیتالغناها میرود و کسانی که غنا را دوست دارند همواره بر گرد وی هستند، اما وی در پنهانی چنین است، شهادت وی رد نمیشود و در صورتی که آن را آشکار میسازد، اما موارد آن اندک است، باز شهادت وی پذیرفته است و چنانچه موارد آن بسیار است، شهادت او از آن جهت که وی سفیه است و مروت را ترک نموده مردود است.
جناب شیخ الطائفه سپس از دو روایت یاد میکند که یکی بر حرمت استعمال آلات موسیقی دلالت دارد و دیگری آثار وضعی آن را میرساند:
«روی أنّ النبی صلیاللهعلیهوآله قال: إنّ اللّه حرّم علی أمّتی الخمر والمیسر والمرز والکوبة والقنین، فالمرز شراب الذرّة، والکوبة الطبل، والقنین البربط، والتفسیر فی الخبر.
وروی محمّد بن علی المعروف بابن الحنفیة عن علی علیهالسلام أنّ النبی صلیاللهعلیهوآله قال: إذا کان فی أمّتی خمس عشر خصلةً حلّ بهم البلاء: إذا اتّخذوا الغنیمة دولةً، والأمانة مغنما، والزکاة مغرما، وأطاع الرجل زوجته، وجفا أباه، وعقّ أمّه، ولبسوا الحریر، وشربوا الخمر، واشتروا المغنّیات والمعازف، وکان زعیم القوم أرذلهم، وأکرم الرجل السوء خوفا منه، وارتفعت الأصوات فی المساجد، وسبّ آخر هذه الأمّة أوّلها، وفی بعضها: ولعن آخر هذه الأمّة أولّها، فعند ذلک یرقّبون ثلاثا: ریحا حمراء، وخسفا ومسخا».
ما این روایات را به تفصیل در جلد سوم این کتاب توضیح دادهایم، از این رو از ترجمه متونی که تکرار میگردد؛ اعم از آن که آیه یا روایت باشد و یا کلام عالمان و فقیهان، خودداری میورزیم.
(۳۶)
ادعای اجماع بر حرمت غناخوانی
«فإذا ثبت أنّ استماعه محرّم إجماعا فمن استمع إلی ذلک فقد ارتکب معصیةً مجمعا علی تحریمها، فمن فعل ذلک أو استمع إلیه عمدا ردّت شهادته».
ـ چون ثابت شد که شنیدن آواز غنایی به اجماع حرام است، پس اگر کسی به آن گوش فرا دهد گناهی مرتکب شده که همه بر تحریم آن اتفاق دارند، و کسی که به عمد آواز غنایی برآورد و یا آن را بشنود، شهادت او مردود است.
ما تنها در مواردی که غنا و موسیقی را حرام دانستیم با این فتوا موافقیم و چنین نیست که همه موارد غنا و موسیقی در حال حاضر حرام باشد.
موارد جواز استفاده از آلات موسیقی
«وأمّا المباح، فالدفّ عند النکاح والختان، لما روی ابن مسعود أنّ النبی صلیاللهعلیهوآله قال: أعلنوا النکاح، واضربوا علیها بالغربال؛ یعنی الدف، وروی أنّه صلیاللهعلیهوآله قال: فصل ما بین الحلال والحرام الضرب بالدفّ عند النکاح. وعندنا أنّ ذلک مکروه غیر أنّه لا ترد به شهادته، فأمّا فی غیر الختان والعرس فمحرّم».
ـ اما مواردی که استفاده از آلات موسیقی جایز است عبارت است از: دایره زدن به هنگام ازدواج و نیز به گاه ختنه اطفال. دلیل این حکم روایتی است که ابنمسعود از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل نموده است و آن این که: ازدواج و پیوند زناشویی را اعلان دارید و آن را به همگان رسانید، و برای این منظور، دایره زنید. همچنین روایت شده است که وجه امتیاز ازدواج که حلال است و فاحشه که حرام است،
(۳۷)
دایره زدن به هنگام ازدواج است. البته ما این کار را در دو مورد یاد شده، مکروه میدانیم، اما کسی که چنین کند، شهادت وی پذیرفته است. بله دایرهزدن در غیر مراسم ازدواج و نیز در غیر ختنه اطفال، حرام است.
«وأمّا الحداء؛ وهو الشعر الذی تحث به العرب الإبل علی الإسراع فی السیر، فهو مباح، وهو ممدود؛ لأنّه من الأصوات کالدعاء والنداء والثغاء والرغاء، وفیه لغتان: حداء وحداء، والضم أقیس؛ لأنّ أوائل الأصوات مضمومة کالدعاء والثغاء والخوار، و الکسر جائز کالغناء والنداء».
ـ اما حکم حُداخوانی که خواندن شعر برای شتران است و عرب آن را برای برانگیختن شتران در سرعت گرفتن در طی طریق به کار میبرد، جایز است.
حداء با همزه است؛ زیرا واژههایی که برای صوتها وضع میشود چنین وزن و ساختاری دارد. حداء را هم به ضم فاءالفعل خواندهاند و هم به کسر آن و حرکت ضمه قیاسیتر است؛ زیرا فاءالفعل کلماتی که برای صوتها وضع میشود، مضموم است.
«وإنّما قلنا إنّه مباح لما رواه ابن مسعود قال: کان مع رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله لیلةً نام فی الوادی حادیان. وروی عن عایشة أنّها قالت کنّا مع رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فی سفر وکان عبد اللّه بن رواحة جید الحداء، وکان مع الرجال، وکان أنجشة مع النساء، فقال النبی صلیاللهعلیهوآله لعبد اللّه ابن رواحة حرّک بالقوم، فاندفع یرتجز فتبعه أنجشة فاعتنقت الإبل، فقال صلیاللهعلیهوآله لأنجشة: رویدک رفقا بالقواریر؛ یعنی النساء»(۱).
۱ـ المبسوط، ج ۸، صص ۲۲۳ ـ ۲۲۵.
(۳۸)
ـ ما گفتیم که حداخوانی جایز است؛ زیرا ابنمسعود روایت نموده که او شبی با رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله در بیابانی بوده است و در حالی که حداخوانی میکردند به خواب رفتهاند. همچنین عایشه گوید: ما با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در سفری بودیم که عبدالله بن رواحه به نیکویی حدا میخواند و او با مردان بود و انجشه با زنان بود. پیامبر اکرم به عبدالله فرمود: با کاروان آی، پس او ارجوزهای را انشا کرد، و انجشه نیز او را پیروی کرد و گردن شتر را گرفت و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به انجشه فرمود: آهسته، با زنان مدارا کن.
«وروی أنّ النبی صلیاللهعلیهوآله کان فی سفر فأدرک رکبا من تمیم معهم حاد، فأمرهم بأن یحدو، وقال: إن حادینا نام آخر اللیل، فقالوا: یا رسول اللّه، نحن أوّل العرب حداءً بالإبل، قال: وکیف؟ قالوا: کانت العرب تغیر بعضها علی بعض فأغار رجل منّا علی إبل فاستاقها فتبدّدت الإبل، فغضب علی غلامه فضربه بالعصا، فأصابت یده، فنادی وا یداه، فجعلت الإبل تجتمع، فقال له هکذا فقل؛ یعنی قل: وایداه، فقال والنبی یضحک: فقال من أنتم قالوا من مضر، فقال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : ونحن من مضر، فکیف کنتم أوّل العرب؟ فانتسب رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله تلک اللیلة حتّی بلغ بالنسب إلی مضر، وضحک النبی صلیاللهعلیهوآله من قولهم: نحن أوّل العرب حداءً، ثمّ قالوا نحن من مضر، فقال النبی صلیاللهعلیهوآله ونحن أیضا من مضر فکیف کنتم أوّل العرب حداءً».
ویژگیهای شعر مباح
شیخ طوسی برای اثبات جواز حداخوانی روایت دیگری را میآورد و بحث غنا و موسیقی را که در ضمن صفات شاهد به تحقیق آن پرداخته
(۳۹)
است به پایان میبرد و سپس ویژگیهای شعر مباح را بیان میدارد. ایشان میفرماید:
«فأمّا الکلام فی الشعر فهو مباح أیضا ما لم یکن فیه هجو، ولا فحش، ولا تشبیب بامرأة لا یعرفها، ولا کثرة الکذب علی کراهیة، رواها أصحابنا فی ذلک»(۱).
ـ شعر جایز است؛ چنانچه هجو، فحش یا تشبیب و سخن گفتن از محاسن زنی که او را نمیشناسد در آن نباشد، و همچنین ناپسند است که دروغ در آن بسیار باشد. این مطلب را فقیهان شیعه در این مورد روایت کردهاند.
۱. همان.
(۴۰)