شیخ صدوق رحمهالله
(ابی جعفر محمّد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه متوفی ۳۸۱ ه . ق)
«واعلم أنّ کسب المغنّیة حرام، وأجر الزانیة وثمن الکلب الذی لیس بکلب صید سحت، واعلم أنّ الرشاء فی الحکم هو الکفر باللّه العظیم»(۱).
ـ بدان که درآمد آوازهخوان و اجر زن زناکار و پول سگهای غیر شکاری، سُحت و حرام است. و بدان که رشوه در حکم کفر به خداوند عظیم است.
شیخ صدوق رحمهالله درآمد زنان غناخوان را حرام میداند؛ چرا که آنان از انجام گناهان و مفاسد دوری نمیکردند و این که آنان را در کنار زنان زناکار میآورد تصویر ذهنی ایشان از آوازهخوانان را مینمایاند و میرساند که میان این دو گروه، رابطهای نزدیک بوده و زانی وصف معرّف مغنیان بوده است؛ چرا که با توجه به شواهد تاریخی، زنان آوازهخوان چون
۱ـ المقنع ـ الشیخ الصدوق ص: ۳۶۲، ناشر: مؤسسة الامام الهادی علیهالسلام ، قم.
(۱۵)
میخواندند، افرادی آنان را بر میگزیدند و با آنان گناه میکردند. ایشان هماهنگ با روایات، بهای سگ را نیز کنار این دو مورد میآورد.
ردهبندی گناهان
مرحوم شیخ صدوق غناخوانی، زنا و فروش سگ را حرام میداند، اما با طبقهبندی گناهان، تنها رشوه را در حکم کفر به خداوند میداند. این در حالی است که برخی از متدینان به رشوهخواری که گاه در دستگاه اداری دیده میشود، اعتراضی ندارند و تار و تنبوری که در عروسیها استفاده میشود را کفر عظیم میدانند و از طبقهبندی صحیح گناهان دور ماندهاند.
رشوه به قاضی، بیان مصداق اکمل رشوهخواری است، که در برخی روایات از آن یاد شده است و چنین نیست که منحصر به آن باشد. قاضی نیز در قاضی دادگاه خلاصه نمیشود و معلم مدرسه و پلیس راهنمایی و رانندگی و هر کارمند اداری به اقتضای شغلی که دارد، قاضی و مسؤول در همان بخش به شمار میرود و هر کدام در حیطه کار خود، حکم میدهند.
جواز درآمد زنان نوحهگر
جناب شیخ صدوق در این کتاب به همین مقدار بسنده مینماید و از بحث غنا میگذرد، اما در کتاب «الهدایة»، درآمد زنان نوحهگر را که به راستی و صدق مویه میزنند، جایز دانسته است. او میگوید:
«وکسب المغنّیة حرام، ولا بأس بکسب النائحة اذا قالت صدقا»(۱).
وی در این کتاب نیز بیش از این، از غنا نمینویسد.
۱ـ الهدایة، ص ۳۱۴.
(۱۶)
مستثنیات غنا
در روایات، همچنین آواز و غناخوانی زنان در عروسیها و مجالسی که مردان بر آنان وارد نمیشوند، استثنا شده است. در حقیقت باید گفت این موارد، استثنای از حرام نیست؛ چرا که حرام استثناپذیر نیست، بلکه شرایط عروسیهای اعراب در آن زمان چنان بوده که زنان گناهی را انجام نمیدادهاند و مجلس آنان پاک بوده و عوارض جانبی که بتواند این حکم اولی را به حکمی ثانوی تحویل برد نداشته، از این رو، حکم به حلیت غناخوانی در این عروسیها داده شده است؛ همانگونه که این مسأله ـ دوری از گناه ـ در مجالس عزاداری و نوحهخوانی و ندبهگری برای مردگان، خود را بیشتر نشان میدهد.
حدیث غناخوانی در قرائت قرآن کریم
مرحوم صدوق در «معانی الاخبار» گوید:
«وقال صلیاللهعلیهوآله : لیس منّا من لم یتغنّ بالقرآن، ومعناه: لیس منّا من لم یستغن به، ولا یذهب به إلی الصوت، وقد روی أنّ من قرء القرآن فهو غنی لا فقر بعده. وروی أنّ من أعطی القرآن فظنّ أنّ أحدا أعطی أکثر ممّا أعطی فقد عظم صغیرا وصغر کبیرا، فلا ینبغی لحامل القرآن أن یری أنّ أحدا من أهل الأرض أغنی منه، ولو ملک الدنیا برحبها. ولو کان کما یقوله أنّه الترجیع بالقراءة وحسن الصوت لکانت العقوبة قد عظمت فی ترک ذلک أن یکون من لم یرجّع صوته بالقراءة فلیس من النّبی صلیاللهعلیهوآله حین قال: لیس منّا من لم یتغنّ القرآن»(۱).
۱ـ معانی الأخبار، ص ۲۷۹.
(۱۷)
این کلام جناب صدوق رحمهالله که میگوید چنانچه غنا به معنای ترجیع و حسن صوت باشد، اگر کسی قرآن کریم را با تغنی نخواند، به عقوبت بزرگی گرفتار میشود، درست نیست. ما روایت «من لم یتغنّ بالقرآن فلیس منی» را در جلد سوم این کتاب، تفسیر و تحلیل نمودیم و در آنجا گفتیم کسی که همانند یهود و نصارا کتاب الهی را بخواند، از مشی حضرات معصومین علیهمالسلام دور است، نه آن که به عذاب بزرگ گرفتار میآید.
(۱۸)