۱۳۹۵-۰۲-۲۰

الجسم البسیط وانقساماته

 

تحلیل کلام ابن سینا

ابن سینا گوید: هرگاه طبیعت جسم که متصل بالذات و قابل انفصال است، از هیولا و صورت مرکب باشد، جسمی که به‌واسطهٔ کوچکی یا سختی مانع از انفصال دارد، مرکب می‌باشد؛ زیرا به قول حکما: «إن صحّ علی الفرد صحّ علی الطبیعة و «حکم الأمثال فی ما یجوز و فی

(۳۷)

ما لا یجوز واحد». پس جسم مفرد بسیط، وجود خارجی ندارد و جسم، مرکب از ماده و صورت است؛ هر جسمی که باشد.

مرحوم الهی گوید: این برهان تمام نیست؛ زیرا می‌توان گفت: اجسام صغار با اجسام دیگر در نوع مختلف و در حکم انواع متفاوت است. پس این که جسم مرکب محسوس، دارای احکامی است، دلیل بر وجود این احکام در جسم مفرد بسیط نیست؛ زیرا بسیط، نوعی غیر از مرکب است.

هر گاه هیولا ثابت شود، ترکیب جسم از هیولا و صورت نیز به صورت ضمنی ثابت می‌شود و دلیل اثبات هیولا بر ابطال جزو لایتجزی و بطلان اجسام صغیر و صلب توقف دارد و اگر این بطلان و ابطال ثابت نشود، چیزی از انکار بوعلی و عناد وی در این رابطه باقی نمی‌ماند؛ پس جسم، محسوس و بی‌نیاز از

(۳۸)

اثبات است؛ اگرچه صورت اتصالی آن محتاج دلیل است و حکما دلیلی بر آن ندارند.

مرحوم الهی دلیل فصل و وصل بوعلی را تمام نمی‌داند و می‌گوید: انفصالی که بر جسم متصل وارد می‌شود، اتصال جوهری جسم را معدوم نمی‌سازد، بلکه اتصال عرفی مقداری عرضی کمی را از بین می‌برد؛ پس می‌توان گفت: جسم، متصل جوهری است که قابلیت فصل و وصل را دارد و فصل و وصل نیز در خود جوهر متصل است و با ورود انفصال و اتصال جوهری، جسم باقی است‌واتصال‌عرضی معدوم می‌شود، پس جسم متصل در هر حال متصل است و انفصال وصف مقداری‌آن‌می‌باشد.

به عبارت دیگر، هرگاه آب ظرفی را در دو ظرف بریزیم یا به عکس، صورت اتصالی جوهری آب در هر صورت باقی است و تنها اتصال کمی حاضر معدوم می‌شود و در پی

(۳۹)

صورت اتصال کمی دیگری موجود می‌گردد.

پس هیولا قابل انفصالی نیست و جوهر جسم، خود هیولای عالم طبیعی می‌باشد.

مرحوم الهی برهان قوه و فعل را ناتمام می‌داند و می‌گوید: چیزی که قابل دیگر شدن است، همان جوهر جسم مطلق است و آن جوهر با همهٔ فعلیت‌ها و صورت‌ها باقی می‌ماند؛ زیرا کون و فسادی در کار نیست و همهٔ آن کون بعد از کون و لبس بعد از لبس است، و خلع لبس در خارج وجود ندارد؛ پس آن‌چه به ورود فعلیت دیگر معدوم می‌شود، عوارض صوری جوهراست.

جوهر جسم طبیعی و محسوس عالم، جهت قابلیت دارد ونیازی به قایل شدن به جوهر قابل و هیولای عادی مشایی نیست، و به‌فرض آن که صورت‌های نوعی؛ مانند: آب و آتش جوهر باشد و تغییر جوهری در جسم به ورود

(۴۰)

صورت‌ها حاصل آید، باز هم جوهر جسم، خود هیولای عالم و دارای قابلیت صورت‌های پی درپی و بی انتهاست.

با بطلان هیولا، ترکیب جسم و تلازم هیولا و صورت نیز باطل می‌شود و اتحادی صوری و انضمامی حاجی سبزواری بدون وجه و موضوع می‌گردد.

از احکام علیت، تناهی علل مادی است؛ زیرا قوه و توان ماده محدود است و اگر غیر محدود باشد، توان ایجاد زاید بر وجود را لازم دارد، گذشته از آن که نیازمند محاذات است، این مطلب در مجردات به عکس است و آنان این دو شرط را لازم ندارند.

,