انکار جوهر و جوهر بودن عرض
کسانی که وجود جوهر را انکار میکنند؛ مانند: دانشمندان فیزیک و طبیعی امروز، باید جوهر رابپذیرند، گذشته از آن که اثبات جوهر، امکانپذیر نیست، بلکه از طریق برهان فلسفی اثبات میشود، پس این بحث به دانشمندان فیزیکدان ارتباط ندارد تا جوهر را با بحث طبیعی رد یا قبول کنند؛ زیرا بحث، شیوهای فلسفی دارد؛ نه تجربی.
قول غیر مشهور و نظام که جسم از رنگ، مزه و بو مرکب است، به انکار جوهر باز میگردد و توجیه حاجی سبزواری که مراد وی از رنگ، و مزه و بو را جواهر لطیفی میداند که متراکم میشود و اجسام کثیف را تشکیل
(۳۳)
میدهد، به انکار عرض بازگشت دارد و هر دو دیدگاه، نظریههایی نارسا میباشد.
اگرچه باید گفت: سخن نظام قابل اهمیت فراوان است؛ زیرا امروزه روشن است که بو، رنگ و مزه، جواهر مستقلی هستند که کمالات جواهر دیگر میباشند.
حرف اگوست کنت و جیمز که همگی موجودات عرض است و ما تنها اعراضی را که ثبات بیشتری دارند، جوهر مینامیم، به هیچ وجه درست نیست؛ زیرا جوهریابی مربوط به فلسفه است و دو دیگر این که جوهریابی از طریق شناخت خصوصیات آثاری بر عهدهٔ عقل و تحلیل است و موضوع نفی و اثبات دارد؛ اگرچه ممکن است در تحلیل از جهت موضوعات خارجی اشتباهی رخ دهد که این خود، خطای در مقدمات تحلیلی به حساب میآید و تحلیل، کمبودی نخواهد داشت؛ چنان
(۳۴)
که بسیاری از نواقص و اشتباهات فلسفیان در موضوعات طبیعی و نجومی بر اثر این امر بوده و اختلاف در هر گونه تقسیم بندی بر اثر تشخیص نادرست آثار است که به علم بر میگردد؛ نه به فلسفه.
بر پایهٔ اثبات حرکت جوهری باید هیولا را جهتی از جهات وجود جسم است و ترکیب اشاعی نیز اساسی ندارد.
بر اساس حرکت در جوهر، عالم طبیعت، لبس بعد از لبس و کون بعد از کون است، نه به گونهٔ کون فسادیوهمهیطبیعتنیزفعلیتهای خود را در خود فرو میبرد؛ در حالی که استعدادهای خود را از خود بروز میدهد.
از جناب صدرالمتالهین جای تعجب است که با شناخت حقیقت جوهری، چگونه ترکیب ماده را پذیرفته و بدتر از آن، قول اختیار ترکیب انضمامی از ناحیهٔ حاجی سبزواری است.
(۳۵)