متصل نبودن جسم
نتیجه این که جسم؛ اگرچه دارای اتصال ظاهری و قابل ابعاد است، مصداق جسم، اجزای اولیهای است که امتدادات جرمی در آن موجود است و اجسام نوعی به آن اجزا بر میگردد و آن اجزا؛ اگرچه امتداد چندان محسوسی ندارد، بیرون از جسم و ماده نیست و میتوان برای آن به حسب خرد کردن و ریزتر شدن، اسمای مختلف دیگری؛ مانند: اتم، انرژی، ژن و دیگر واژههای تازهتر در حال و آینده به کار برد.
پس این که جسم صورت اتصالی جوهری
(۲۷)
ندارد، درست است؛ اما صغار و صلبه بودن آن؛ یعنی داشتن اجزایی که قابل تفکیک و تجزیه نیست، سخن دیگری است که تمام نمیباشد و میتوان آن اجزا را به اجزای ریزتر دیگری تقسیم نمود؛ اگرچه در خارج و در حال حاضر نتوان این کار را انجام داد؛ زیرا وجود مانع، غیر از عدم متقضی است، و نام آن اجزا را دیگر جسم و امتداد یا ماده و صورت نباید گفت، ولی در هر حال، دارای حجم، وضع و اندازه است؛ زیرا آنچه بوده، هنوز هم هست؛ اگرچه با تجزیه به حس نیاید و یا برای ما قابل تجزیه نباشد؛ زیرا تجزیه سبب اعدام و نفی نیست و تنها تقسیم، تعدد و کثرت را در پی دارد.
جسم صورت اتصالی جوهری ندارد واعتقاد به آن خالی از حقیقت است؛ اگرچه داری اتصالات لطیف و بسیار و ظاهری و صوری باشد.
(۲۸)
جسم، اجزای بالقوه و بالفعل بسیاری دارد و اجزای بالفعل آن محدود و اجزای بالقوهٔ آن غیر محدود است و در هر صورت قابل تجزیه به صورتهای خردتر و کوچکتر میباشد.