الف ـ در وطن بودن
م « ۱۸۱۳ » جایی را که برای اقامت خود بدون قید زمان اختیار کرده است وطن او بهشمار میرود؛ خواه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادر وی به شمار رود یا وی خود، آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد، و لازم نیست در آنجا ملکی داشته باشد یا شش ماه در آن زندگی کرده باشد یا عرف و مردم، آن را وطن او بهشمار آورند؛ بلکه همین که قصد زندگی در جایی نماید، وطن او بهشمار میآید و برای وطن گرفتن، قصد تنها بسنده است.
م « ۱۸۱۴ » در جایی که وطن اصلی وی نیست، اگر قصد دارد مدتی بماند؛ هرچند دراز باشد و سپس بخواهد به جای دیگر رود، آنجا، وطن او بهشمار نمیآید ولی اگر جایی را برای «اقامت» خود انتخاب کند بهگونهای که وقتی در آنجاست قصد اقامت تنها در آنجا را داشته باشد، وطن او به شمار میرود؛ هرچند قصد ماندن همیشگی نیز نداشته باشد. البته، با این شرط که قصد ماندن برای مدتی معین؛ مانند: شش ماه و یک سال را نداشته باشد.
م « ۱۸۱۵ » مأموران و کارگزاران دولتی که گاهی هرچند سال در جایی میمانند و قصد اقامت مینمایند، همانجا حکم وطن آنها را دارد. البته، به شرط آن که قصد وطن نموده باشند و قصد ماندن برای مدتی معین را نداشته باشند.
م « ۱۸۱۶ » اگر کسی بدون قصد اقامت، آنقدر در جایی بماند که مردم، آنجا را وطن او بهشمار آوردند، همان جا وطن او شمرده میشود.
م « ۱۸۱۷ » کسی که جایی را برای زندگی اختیار کرده و ماندن خود در آن را
محدود به مدّت معینی نکرده و همچون کسی که آنجا وطن اوست زندگی میکند؛ مانند: برخی کارمندان یا طلاّبی که در حوزهها ساکن هستند، همانجا وطن وی به شمار میرود؛ هرچند قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند.
بیشتر طلاّب حوزههای علمی و دانشجویانی که مدتی برای فراگیری دانش، در جایی غیر وطن خود هستند و در آنجا از نظر عرف، مسافر خوانده نمیشوند، مدتی که در آنجا هستند، مانند دیگر مردم ساکن آن منطقه میباشند و آنجا حکم وطن آنان را دارد.
م « ۱۸۱۸ » کسی که در دو جا زندگی میکند؛ برای نمونه، شش ماه یا کمتر در شهری و شش ماه در شهر دیگری میماند، هر دو وطن اوست.
م « ۱۸۱۹ » اگر برای زندگی خود بیش از دو جا را اختیار کرده باشد، اشکال ندارد.
م « ۱۸۲۰ » اگر زن در زندگی خود به همراه شوهر باشد، در مسأله وطن پیرو شوهر است و اگر بیش از یک وطن برای خود اختیار کرده، نماز در آن دو وطن تمام است.
م « ۱۸۲۱ » در غیر وطن؛ به هر گونهای که باشد، اگر قصد ماندن ده روز نکند، نماز شکسته است؛ خواه ملکی در آنجا داشته باشد یا نداشته باشد و خواه شش ماه در آنجا مانده باشد یا نه.
م « ۱۸۲۲ » هرگاه از جایی که در آن زندگی میکرده و وطن او بوده است اعراض کند و قصد نداشته باشد دیگر در آنجا زندگی کند؛ هرچند گاهی به عنوان مسافرت و دیدار بستگان و دوستان به آنجا برود، نماز شکسته است؛ خواه در آنجا ملکی داشته باشد یا نه و خواه خویشان و بستگان وی در آنجا زندگی کنند یا نکنند؛ مگر اینکه قصد کند ده روز در آنجا بماند.
م « ۱۸۲۳ » اگر جز وطن اصلی خود، جای دیگری را برای زندگی برگزیند و شش ماه یا کمتر یا بیشتر در آنجا بماند و بعد از آنجا اعراض نماید، نماز وی در آنجا شکسته است؛ خواه ملکی در آنجا داشته باشد یا نداشته باشد.
ب ـ قصد اقامت ده روز
م « ۱۸۲۴ » مسافری که قصد دارد ده روز پشت سر هم در جایی بماند یا میداند که بدون اختیار ده روز در جایی میماند، نماز را تمام بخواند.
م « ۱۸۲۵ » مسافری که میخواهد ده روز در جایی بماند، واجب نیست قصد ماندن شب نخست یا شب یازدهم را داشته باشد و همین که قصد کند مدت ده روز بماند، نماز را تمام بخواند.
م « ۱۸۲۶ » آنچه برای قصد اقامت لازم است ماندن ده روز است و شب پیش و پس از آن اعتباری ندارد؛ بر این اساس، اگر از اذان صبح روز نخست تا غروب روز دهم در جایی بماند ـ که ده روز و نه شب میشود ـ و همچنین اگر برای نمونه، قصد نماید که از ظهر روز نخست تا ظهر روز یازدهم بماند، نماز را تمام بخواند.
م « ۱۸۲۷ » مسافری که میخواهد ده روز در جایی بماند، میتواند قصد کند در چند جا بماند، به شرط این که دوری آنها از هم اندک باشد بهگونهای که بگویند او مسافر نیست؛ برای نمونه، یک یا دو کیلومتر یا قدری بیشتر؛ و در این حکم، تفاوتی میان شهرهای بزرگ و کوچک نیست و در این احکام، «بلاد کبیره» و «صغیره» تفاوتی ندارد.
م « ۱۸۲۸ » انسان در صورتی میتواند نماز را تمام بخواند که بخواهد ده روز را در یکجا بماند؛ پس اگر بخواهد برای نمونه ده روز در تهران و کرج یا نجف و کوفه بماند، لازم است نماز را شکسته بخواند و ملاک آن است که از دید مردم دو جا بهشمار نیاید و بهاندازهای به یکدیگر نزدیک باشد که بیش از مرز ترخّص دور نباشد.
م « ۱۸۲۹ » مسافری که میخواهد ده روز در جایی بماند اگر از آغاز قصد داشته باشد که در میان ده روز به اطراف آنجا برود و جایی که میخواهد برود جزو حریم شهر اقامت یا از باغها و کشتزارهای اطراف آن باشد؛ بهگونهای که رفتن به آنجا با ماندن در شهر ناسازگار نباشد و به حدّ ترخّص نرسد، اشکال ندارد، ولی اگر بیش از حدّ ترخّص باشد و مدت رفت و آمد برای نمونه به اندازهای باشد که در دید مردم با ماندن ده روز ناسازگاری دارد، لازم است نماز را در همه ده روز شکسته بخواند و چنانچه بخواهد تا کمتر از چهار فرسخ برود و در نیت او باشد که در میان ده روز، تنها یک یا دو بار این مسیر را برود و بیش از چند ساعت، رفت و برگشت را طول ندهد، باید نماز را در همه ده روز تمام بخواند.
م « ۱۸۳۰ » مسافری که تصمیم ندارد ده روز در جایی بماند، مانند آنکه قصد نماید که اگر همراهی یافت یا منزل خوبی پیدا کرد، ده روز در آنجا بماند، نماز را شکسته بخواند.
م « ۱۸۳۱ » کسی که تصمیم دارد ده روز در جایی بماند؛ هرچند احتمال عادی بدهد که برای ماندن او مانعی پیش میآید، نماز را تمام بخواند و اگر احتمال پیشآمدن مانع، قوی و عقلایی باشد، نماز شکسته است، مگر اینکه برای ایجاد کردن زمینههای ماندن و برداشتن موانع آن اقدام نماید که در این صورت، هرچند احتمال عقلایی بدهد که نمیتواند بماند، باز نماز را تمام بخواند.
م « ۱۸۳۲ » اگر مسافر باور دارد که برای نمونه، ده روز یا بیشتر به آخر ماه مانده است و قصد کند که تا آخر ماه در جایی بماند، لازم است نماز را تمام بخواند و اگر در میان این مدت آشکار شود تا پایان ماه کمتر از ده روز باقی مانده است، نماز را شکسته بخواند و آنچه را که خوانده است دوباره بخواند و اگر بیرون از وقت باشد، قضا کند، مگر این که قصد وی نسبت به ماندن در ده روز اصالت داشته باشد و وی آخر ماه را در تطبیق اشتباه کرده باشد که در این صورت، تمام خواندن نماز درست است.
م « ۱۸۳۳ » اگر نداند تا آخر ماه چند روز مانده است و قصد کند که تا آخر ماه بماند و پس از قصد نیز آگاهی نیابد که تا پایان ماه، ده روز است، باید نماز را شکسته بخواند؛ هرچند از هنگامی که قصد کرده است تا آخر ماه، در واقع بیش از ده روز باشد.
م « ۱۸۳۴ » اگر نداند تا پایان ماه چند روز مانده است و قصد کند تا پایان ماه بماند،
در صورتی که پایان ماه آشکار باشد؛ برای نمونه، روز جمعه باشد، ولی مسافر نداند روز نخست قصد وی پنجشنبه است که مدت اقامت او نه روز باشد یا چهارشنبه بوده که ده روز باشد و سپس بداند که روز نخست قصد وی چهارشنبه بوده، نماز تمام است.
م « ۱۸۳۵ » اگر قصد کند که تا پایان ماه که برای نمونه جمعه است، ده روزِ تمام در جایی بماند و پس از خواندن یک نماز چهار رکعتی در آنجا آشکار شود آن روز آغاز ماه دیگر بوده و این ماه، بیست و نه روز است و در آن روز که آغاز ماه دیگر است از محل بیرون میرود، باید تا زمان بیرون رفتن، نماز را تمام بخواند و در غیر این صورت ـ که روز پایان ماه را نداند ـ نماز را شکسته بخواند؛ هرچند از هنگامی که قصد کرده است تا روز پایان ماه، ده روز یا بیشتر باشد.
م « ۱۸۳۶ » اگر نداند نخستین روز قصد اقامت وی چندمین روز ماه است و تا پایان ماه چند روز مانده است و قصد وی این باشد که تا پایان ماه بماند؛ چنانچه تا پایان ماه ده روز یا بیشتر هم مانده باشد، باید نماز را شکسته بخواند.
م « ۱۸۳۷ » اگر مسافر تصمیم دارد تا زمانی معین در جایی بماند؛ اگر نداند تا آن زمان چند روز میماند، لازم است نماز را شکسته بخواند؛ اگرچه بعد از آن بفهمد تا آن زمان ده روز بوده است. بنابراین، کسی که میخواهد تا آخر ماه در جایی بماند و نداند که ماه کامل است یا ناقص، نماز را شکسته بگزارد؛ هرچند بعد بداند که ماه کامل بوده و تا پایان آن ده روز مانده بوده است.
م « ۱۸۳۸ » اگر قصد کند که ده روز در جایی بماند و پیش از خواندن یک نماز چهار رکعتی از ماندن پشیمان شود یا تردید نماید که در آنجا بماند یا به جای دیگر برود، لازم است نماز را شکسته بخواند.
م « ۱۸۳۹ » اگر پس از خواندن یک نماز چهار رکعتی از ماندن پشیمان شود یا در آن تردید نماید، باید نماز را تا وقتی که در آنجاست تمام بخواند؛ خواه نماز چهار رکعتی را ادا خوانده باشد یا قضای نمازی که در همانجا از دست رفته است را گزارده باشد، ولی تنها گذشتن وقت نماز چهار رکعتی کافی نیست، مانند اینکه در همه وقت، حایض یا بیهوش یا در حال دیوانگی باشد و نمازی نخوانده باشد.
م « ۱۸۴۰ » مسافری که قصد کرده است در جایی ده روز بماند، اگر روزه بگیرد و پس از ظهر از ماندن در آنجا پشیمان شود، در صورتی که یک نماز چهار رکعتی خوانده باشد، نماز خود را تا وقتی که در آنجاست تمام بخواند و روزه ماه رمضان را بگیرد و اگر یک نماز چهار رکعتی نخوانده باشد، روزه آن روز درست است، ولی نمازهای خود را شکسته بخواند و روزهای بعد نمیتواند روزه بگیرد.
م « ۱۸۴۱ » مسافری که قصد کرده است ده روز در جایی بماند، اگر از ماندن پشیمان شود یا در ماندن تردید داشته باشد و شک کند که آیا یک نماز چهار رکعتی پیش از برگشتن از قصد خوانده است یا نه، نمازهای خود را شکسته بخواند.
م « ۱۸۴۲ » اگر مسافر به نیت این که نماز را شکسته بخواند وارد نماز شود و در میان نماز تصمیم بگیرد که ده روز یا بیشتر بماند، نماز را چهار رکعتی تمام نماید و اگر پس از سلام نماز چهار رکعتی از نیت خود بازگردد، تصمیم وی اعتباری ندارد و نمازهای دیگر او تمام است.
م « ۱۸۴۳ » مسافری که قصد کرده است ده روز در جایی بماند، اگر در میان نخستین نماز چهار رکعتی از قصد خود بازگردد یا در ماندن تردید نماید؛ چنانچه به رکوع رکعت سوم نرفته باشد، بنشیند، نماز را دو رکعتی تمام نماید و نمازهای دیگر خود را شکسته بخواند و اگر به رکوع رکعت سوم رفته باشد، نماز باطل است و باید آن را دوباره به صورت شکسته بخواند و تا وقتی در آنجا هست، نماز را شکسته بخواند.
م « ۱۸۴۴ » مسافری که قصد کرده است ده روز در جایی بماند، اگر بیش از ده روز در آنجا بماند، تا وقتی مسافرت نکرده است، نماز را تمام بخواند و نیاز نیست دوباره قصد ماندن ده روز کند.
م « ۱۸۴۵ » مسافری که قصد کرده است ده روز در جایی بماند، لازم است روزه واجب معین؛ مانند: روزه ماه رمضان را بگیرد و میتواند روزه مستحبی را نیز بجا آورد و نماز جمعه، نافله ظهر، و عصر و عشا را هم بخواند.
م « ۱۸۴۶ » مسافری که قصد کرده است ده روز در جایی بماند؛ چنانچه پس از گذشتن ده روز یا پس از خواندن یک نماز چهار رکعتی بخواهد به جایی که کمتر از چهار فرسخ شرعی است برود و به جای اقامت خود بازگردد؛ هرچند یک نماز تمام هم نخوانده باشد، لازم است نماز را تمام بخواند؛ اگرچه بهگونهای بیرون رود که به اقامت او ضرری وارد آورد، مانند این که یک روز در جای دوم بماند و تا هنگامی که قصد سفر شرعی دیگری نکرده، نماز وی تمام است.
م « ۱۸۴۷ » اگر نخواهد پس از بازگشتن از سفر کوتاه خود به محل اقامت خود، ده روز در آنجا بماند؛ هنگام رفتن به جایی که کمتر از چهار فرسخ است و در هنگامی که در جای دوم میماند، نماز او تمام است، ولی از جای دوم که برمیگردد، اگر قصد هشت فرسخ داشته باشد، نماز شکسته است و اگر قصد آن را ندارد، تمام میباشد.
م « ۱۸۴۸ » کسانی که برای تبلیغ به جایی میروند؛ مانند: اهل علم؛ اگر پس از قصد ده روز و خواندن یک نماز چهار رکعتی بهجای دیگری که چهار فرسخ نیست، دعوت شوند و بخواهند یک دهه یا یک ماه بین دو جا رفت و آمد کنند، نماز آنها در هر دو جا تمام است؛ مگر وقتی که قصد سفر دیگری نمایند، مانند این که روز پایان رفت و آمد از جای دوم با قصد رفتن به وطن، به راه بیفتند که در این هنگام پس از بیرون رفتن از حدّ ترخّص، نماز شکسته است؛ هرچند از جای نخست که جای اقامت بوده است بگذرند.
م « ۱۸۴۹ » اگر برگشتن به جای اقامت، تنها از این جهت باشد که در راه سفر قرار گرفته است و رفت و برگشت او تا جایی که میخواهد برود در مجموع هشت فرسخ است، پس از گذشتن از حد ترخّص در مقصد بازگشت و در جایی که پیشتر قصد ماندن کرده است، نماز را شکسته بخواند.
م « ۱۸۵۰ » مسافری که قصد کرده است ده روز در جایی بماند اگر پس از گزاردن یک نماز چهار رکعتی بخواهد به جایی رود که کمتر از مسافت شرعی هشت فرسخ است، نماز خود را در همه سفر تمام بخواند؛ خواه قصد ماندن ده روز در مقصد یا در میان راه را داشته باشد یا نداشته باشد و اگر میخواهد به جایی برود که هشت فرسخ یا بیشتر باشد لازم است در راه و در مقصد، نماز را شکسته بگزارد؛ مگر آن که بخواهد ده روز در مقصد بماند که باید نماز را در هنگام رفتن، شکسته و در مقصد تمام بخواند.
م « ۱۸۵۱ » مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر پس از خواندن یک نماز چهار رکعتی بخواهد به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود؛ چنانچه تردید یابد که بهجای نخست بازمیگردد یا نه، یا به کلی از برگشتن به آنجا غافل باشد یا بخواهد بازگردد ولی تردید داشته باشد که ده روز در آنجا میماند یا نه و یا از ده روز ماندن در آن و مسافرت از آنجا غافل باشد، باید نمازهای خود را از وقتی که میرود تا زمانی که باز میگردد و پس از برگشتن، تمام بخواند.
م « ۱۸۵۲ » اگر به گمان این که دوستان وی میخواهند ده روز در جایی بمانند قصد کند که ده روز در آنجا بماند و قصد او هم وابسته به قصد آنها نباشد و پس از خواندن یک نماز چهار رکعتی بداند که آنها قصد ماندن ده روز نکردهاند، نماز را تا هنگامی که او در آنجاست تمام بخواند؛ هرچند خود نیز از ماندن پشیمان شود.
ج ـ توقف یک ماه بدون قصد
م « ۱۸۵۳ » هرگاه مسافر در جایی بماند ولی نداند ماندن او چند روز به درازا میکشد، نماز را تا سی روز شکسته بخواند و پس از گذشتن سی روز، نماز را تمام بگزارد؛ هرچند بخواهد پس از مدت کمی مسافرت نماید و اگر یک ماه از ماههای قمری نیز در جایی بماند که کمتر از سی روز است کافی میباشد.
م « ۱۸۵۴ » مسافری که میخواهد نه روز یا کمتر در جایی بماند اگر پس از آن که نه روز یا کمتر در آنجا ماند بخواهد دوباره نُه روز دیگر یا کمتر بماند و به همینگونه تا سی شبانهروز در جایی بماند، لازم است نماز را در روز سی و یکم تمام بخواند؛ هرچند تنها به اندازه گزاردن یک نماز مانده باشد.
م « ۱۸۵۵ » مسافری که در مدت ماندن خود تردید دارد، در صورتی میتواند نماز را تمام بخواند که سی شبانهروز را در یک جا بماند؛ پس اگر مدتی از آن را در جایی و مدتی را در جای دیگر بماند، پس از گذشتن سی شبانهروز نیز باید نماز را شکسته بخواند؛ مگر این که بخش بیشتر روز را در جایی بماند و دنباله روز را در جای دیگری که کمتر از چهار فرسخ شرعی است بماند؛ بهگونهای که بگویند سی روز در یک جا مانده است که در این صورت، باید نماز را در آنجا پس از سی روز همانند جای اقامت خود تمام بخواند.