![](http://nasimeeshgh.com/wp-content/uploads/2020/10/جوا2هرده-۳.jpg)
از لحاظ فلسفی، برای آنکه فرهنگ مناسب چیزی شکل بگیرد و در جامعه نهادینه شود ـ اعم از آنکه علم باشد یا صنعت ـ نیازمند گذر تدریجی طبیعی و نسبیت برای غلبهٔ حیث خوبیهای آن بر بدیهای آن میباشد. جامعهٔ ایران از زمان محمدرضا و همچنین بعد از انقلاب، دارای یک جهش صنعتی، آنهم صنعتهای وارداتی شد. من در شمال کشور نزدیک یکی از کارخانههای لبنیات بودم که یک کامیون حمل شیر، برای خالی کردن شیر آمد. این کامیون خیلی کثیف بود؛ بهگونهای که به کامیون تخلیهٔ فاضلاب بیشتر میمانست تا به کامیون حمل شیر. رشد صنعتی اگر طبیعی و تدریجی نباشد، یعنی وارداتی و دفعی باشد، فرهنگ لازم خود را با خویش نمیآورد.
یک کشور برای صنعتیشدن، باید فرهنگ صنعتی شدن را داشته باشد تا صلاحیت استفاده از آن صنعت را بیابد؛ وگرنه میشود مانند فردی بیسواد و فقیر و عقبماندهٔ دهاتی که یک بار به شهر آمده و با خرید یک بلیط بختآزمایی، ناگهان میلیاردر میشود. او با این پول بهترین خانه همراه با مبلمان و جکوزی و خودروی گرانقیمت میخرد و یکدست کت و شلوار شیک با کراوات میپوشد؛ اما فرهنگ ذهنی وی با آن شهر همخوانی ندارد. کشور ما نیز پول نفت داشته و صنعت را به گونهٔ وارداتی برای خود فراهم آورده است؛ اما فرهنگ بومی استفاده از آن را ندارد و مظاهر تمدن صنعتی آن، فاقد فرهنگ مترقی همپایهٔ این رشد صنعتی میباشد. یکی از علل بالابودن آمار تصادفات جادهای، در طبیعی نبودن صنعت وارداتی نهفته است. جامعه باید برای استفاده از صنعت و تکنولوژی تربیت شود. کشورهای پیشرفته به صورت طبیعی با فنآوریهای خود تربیت شده و رشد کردهاند. برای نمونه، یکی از فرودگاههای چین، راهرویی متحرک به طول چند کیلومتر دارد که تمامی دیوارههای آن با گذشت مدتها سالم مانده است و مردم با بردباری و بدون حرکتی تهاجمی بر روی آن میایستند و میدانند که این راهروی طولانی چهقدر مسیر آنان را کوتاه کرده و چهقدر برای آنان مفید است. اگر این راهروی طولانی متحرک در ایران بود، چهقدر دوام میآورد و آیا بیتوجه به فواید آن، دیوارهایش آبکش نمیشد؟