۱۳۹۹-۱۰-۰۶

افت تحصیلی

من در انتخاب اساتید، دقت ویژه و اهتمام بسیار داشتم. برخی از اساتید به هیچ وجه نمی‌توانستند محتوای متن و مراد مؤلف را از کتاب استخراج کنند. سنجش باطن استاد و این‌که در امور معنوی و مغیبات دستی دارد یا خیر، به این است که برای نمونه در خانه اشاره‌ای به او داشته و سؤالی را طرح کنی و ببینی استاد متوجه آن شده و در ضمنِ درس پاسخ پرسش تو را می‌دهد یا خیر؟ اگر علم و نیز دستی در باطن داشته باشد، به‌حتم آن را متوجه می‌شود. البته احتمال این‌که بخواهد نسبت به کسی کتمان نیز داشته باشد، می‌رود و این شاگرد است که باید فطانت داشته باشد تا نه اسیر مدعیان شیاد شود، نه استاد حقیقی را با شک بی‌جا از دست دهد. استادی که صفای باطن نداشته باشد، انسان را از مدرسه بیزار می‌کند.

روزی به دیدن یکی از اساتید مطرح سطح خارج رفتم. آقایی در را باز کرد. او در اتاق مطالعهٔ خود بود و کتاب‌های مرتبط با درس خود را در اطراف خود گذاشته بود و آن‌ها را مطالعه می‌کرد. او به جای مراجعه به کتاب‌های معتبر دست اول و منبع، شرح‌های فارسی را می‌دید. بسیاری از درس‌های سطح عالی به مدد شرح‌های سطحی و نازل فارسی برگزار می‌شود. نه خود و نه طلبه را نمی‌شود با چنین شرح‌ها و با چنان اساتیدی ساخت. حوزهٔ علمیه نیازمند نوابغ نوآور و دارای قدرت تولید علم است، نه افراد خیلی ضعیفی که به مدد حافظه و کپی از معلومات شرح‌های فارسی، نقّالی می‌کنند و چیزی در وجود خود آن‌ها نیست. اساتیدی که قدرت نبوغ و تولید علم ندارند، نهادی خشک دارند و با مراجعه به کتاب‌های سطحی و نازل و منابع دست چندم، می‌خواهند خود را به علم بچسبانند؛ اساتیدی که فقط مصرف‌کننده می‌باشند و توان تولید و نقد و بررسی ندارند. مدیریت افراد ضعیف بر حوزه‌های علمیه، این حوزه را چنین تنزل داده است.

در همان اوان نوجوانی در یکی از درس‌ها پیرمردی هفتادساله کنار من نشست. او گفت من از شاگردهای فلان عالم و فلان عالم بوده‌ام. او درس بسیاری از اموات را دیده بود. من گفتم فرصت مغتنمی است تا از طریق وی با درس‌های آن بزرگان آشنا شوم. به او گفتم می‌شود درسی برای من بگذارید؟ او پذیرفت. چند روزی به درس او رفتم و دیدم از درس‌هایی که مدعی است از آن بزرگان یاد گرفته، چیزی نمی‌داند. او فقط تذکره و خاطرات آن‌ها را خوب می‌دانست؛ برای همین از او خواهش کردم به جای درس، از تاریخ آن علما بگوید. مدتی پیش او بودم و او خاطرات فراوانی را از آن‌ها بیان کرد تا این‌که دانستم دیگر تخلیهٔ اطلاعاتی شده است. دیگر به درس او نرفتم. روزی مرا دید و گفت چرا به درس نمی‌آیی؟ گفتم دیگر وقت من با وقت درس شما هماهنگ نیست و عذر می‌خواهم.

, , , , ,