![](http://nasimeeshgh.com/wp-content/uploads/2020/06/unnamed-1.jpg)
اگر دین و حکمت و فقه و قرآنکریم و عرفان محبوبی، در چارچوب و قالب عصمت تبیین و تبلیغ نشود، مذهب شیعه در جهان، از نظر جایگاه علمی رشد نمیکند؛ زیرا اینگونه بحثهای معمول عرفانی، در مراکز علمی و عرفانی جهان، بسیار مطرح میشود و رشد مذهب شیعه، منوط به فتح باب فهم حالات مقام عصمت در علوم دینی است.
همچنین در توضیح و معرفی عصمت، باید از کتابهای معمول دینی فاصله گرفت؛ زیرا آنچه از ویژگی عصمت در نظر ماست، در این کتابها بیان نشده است. در این کتابها، مؤلف سخنان مختلفی را مانند نان گدایی از صاحبنظران و نویسندگان گردآوری کرده و به یکدیگر دوخت و دوز و وصله کردهاند.
در زمان قدیم، بقچههایی چهلتکه برای جهیزیهٔ عروس تهیه میکردند. آنها تکهپارچههایی را که از دوخت و دوز باقی میماند، به یکدیگر دوخته و بقچهای چهلتکه تهیه میکردند. کتابهای برخی نویسندگان نیز مانند یک بقچهٔ چهلتکه است. چنین نویسندگانی که توانایی طرح بحث و ارایهٔ نظر از سوی خود را ندارند، نظرات و ایدههای دیگران را جمعآوری میکنند.
عرفان حضرات معصومین و عرفان محبوبی غیر از عرفانی است که در اینگونه کتابها تبیین میشود. زمانی ما قصد داشتیم صحیفهٔ سجادیه را به کتاب درسی تبدیل کنیم، ولی حتی در این مورد نیز چیرگانِ موجسوار و سرسپردگانشان مخالفت کردند. متأسفانه آن بحثها حتی ضبط نشد و اکنون کتاب «صحیفهٔ عشق» از آن بحثها بر اساس یادادشتهای پیشین چاپ و منتشرشده که تنها بعضی از بحثهای عرفانی این درس را با خود دارد. این کتاب همراه با تحشیه و دخالت مطالب کلی این جزوه است و متأسفانه، سیرکلی بحث را آب برده است. ما معتقدیم صحیفهٔ سجادیه کتاب عرفان است و عرفان موجود در این کتاب با عرفانهای دیگر متفاوت است. میتوان این تفاوت را در زمان و مکان بیان دعاها یا توفیق و عنایتی که شده است، در نظر گرفت.
همانطور که بیان شد، ما قصد داشتیم صحیفهٔ سجادیه را در حوزهٔ علمیه به کتاب درسی عرفان تبدیل کنیم. تبیین دعای مکارم آن را نیز آغاز کردیم، ولی متأسفانه با ما همراهی نشد. البته تبدیل صحیفهٔ سجادیه به کتابی درسی متقن و علمی، کاری سخت و دشوار است. در اصل، دلیل مهجور ماندن کتاب صحیفهٔ سجادیه، سنگینی متن آن است.
میگویند نهجالبلاغه أخالقرآن (برادر قرآنکریم) و صحیفهٔ سجادیه اخت القرآن (خواهر قرآنکریم) است. دادن لقب «اخت القرآن» به صحیفه درست نیست؛ زیرا اگر نهجالبلاغه أخ القرآن است، صحیفهٔ سجادیه نیز أخ القرآن است و اگر کسی بخواهد صحیفه را اختالقرآن بداند، نهجالبلاغه نیز چنین است. صحیفهٔ سجادیه ثقل دارد و فحوای آن سنگین و دشوار است و درک آدمی به آسانی به آن نمیرسد.
برای مثال، سالک در مسیر سلوک خود به مقامی نایل میشود که وقتی قصد اقامهٔ نماز یا انجام کاری را دارد، نیت قربة الی الله برای وی سنگینترین امر است. سنگینتر از نیت، بر زبان آوردن آن است. در واقع خداوند ما را مورد لطف و رحمتش قرار داده که ما را از بیان لفظی این عبارت معاف کرده است. سالک وقتی نماز را اقامه میکند، فقط اللّهاکبر میگوید، میایستد و رجز میخواند که: نماز میخوانم، نماز واجب ظهر یا عصر یا نماز دیگر، اللهاکبر! بههر میزان که سالک به عمل شاخ و برگ میدهد، از محتوای آن کاسته است. سالک به هر میزان، عملش را بزرگ بداند یا آن را پیچیده بیاورد، باطن عملش حقیر میشود. عمل آدمی هر اندازه دارای باطن باشد، از ظاهرش کاسته میشود؛ تا حدی که اولیای خدا، از انجام عمل و فعل خیر، احساس شرم میکنند؛ زیرا آنها به درک «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه» واصل شدهاند. چنین مفاهیم عرفانیای را باید در صحیفهٔ امام سجاد جستوجو و تحقیق نمود. آنچه در کتابهای معمول عرفان بیان شده مربوط به عرفان محبین است و عرفان محبوبان در متونی مانند صحیفهٔ سجادیه تبیین شده است.
زمانی امامسجاد علیهالسلام خودش را اینگونه معرفی میکند: «انا ابن مکة و منی»(۱). در واقع، آن بزرگوار، جایگاه والایش را اینگونه تبیین میکند که درکش سعادت بزرگی است. گاهی هم میفرماید: «وأنا بعد أقلّ الأقلّین»(۲). این عبارت، مفهوم متفاوتی را میرساند و با عبارتهای قبلی منافات دارد و نشاندهندهٔ حال عرفانی امام علیهالسلام است که «حالات اسمایی» نامیده میشود. اگر عارف، دارای ظرف ظاهر باشد، حالی دارد و اگر به ظرف جمعیت برسد، حالی دیگر. همچنین اگر عارف به ظرف اقلّیت وصول پیدا بکند، هیچ چیزی برایش باقی نمیماند.