۱۳۹۶-۱۱-۱۵

یافت حقایق با اراده‌ای آهنین

با گذر زمان و با پیشامد حوادث گوناگون، تغییر و تحول فراوانی در میان مردم و افراد جامعه پیدا می‌شود و مردم هیچ گاه بر ذائقه‌ای ثابت باقی نمی‌مانند. افراد و جوامع دستخوش دگرگونی‌ها و حوادث فراوان هستند و در هر برهه و دوره‌ای از زمان تازگی‌هایی در جامعه بروز می‌کند و باز هم دگرگون می‌شود و به‌گونه‌ای دیگر می‌گراید. عوامل طبیعی و فرهنگ و دین می‌تواند در این دگرگونی‌ها نقش عمده‌ای داشته باشد. در این‌گونه تغییر و تحول‌ها مشکل است افراد یک جامعه به خوبی‌های حقیقی آن دست یابند و کم‌تر کسی یافت می‌شود که بتواند درک درست و ارادهٔ محکمی در امور حقیقی به کار برد.

چه بسیار می‌شود که کسی درک درستی نسبت به امور مختلف دارد؛ ولی نسبت به تحقق خارجی آن ارادهٔ محکمی ندارد و یا آن‌که فردی ارادهٔ محکمی در خود به بار می‌آورد؛ ولی مورد ارادهٔ وی ارزش علمی و فرهنگی ندارد و امری حقیقی نمی‌باشد.

افراد جامعه همواره به این آسیب گرفتار هستند که در خوبی‌ها در پی رشد و تکامل درستی به دست نمی‌آورند؛ هرچند خواهان آن باشند؛ زیرا ارادهٔ آنان آهنین نیست و در جهات بسیاری همیشه درگیر کمبود، نقص، خطا و عصیان هستند یا درک درستی از آن ندارند و یا هم نه درک درستی دارند و نه اراده‌ای محکم و پولادین. کم‌تر کسی در درک درست و ارادهٔ محکم موفق می‌گردد. این تنها اولیای خدا هستند که با تأییدات الهی به مقامات و مراحلی از کمال می‌رسند که هم درک درستی از امور می‌یابند و هم اراده‌ای نافذ و آهنین دارند. عقاید بسیاری از مردم همانند بسیاری از عقاید صاحب نظران، زیربنای محکم و درستی ندارد. این‌گونه نارسایی‌های فکری ارادهٔ محکم، نیرو و شدت توان فردی را تلف می‌سازد، بلکه زیان‌های بسیاری بر او وارد می‌آورد.

نادانی که قوت اراده دارد زیانی بیش از کسی دارد که به ضعف اراده دچار است؛ اگرچه ضعف اراده به خودی خود نقص و عیب است. بسیاری از نابسامانی‌ها، کشتارها، جنگ‌ها و فقرها و گرفتاری‌های بشری از عدم درک درست امور یا ضعف اراده سرچشمه گرفته است.

گاه می‌شود درک درست امری بسیار مشکل نیست تا فرد و جامعه نتواند به درک درست آن دست یابد، همان طور که می‌شود امری و چیزی ارادهٔ فردی را به آسانی خرد و پودر سازد و به او آسیب و آفت وارد آورد. هم‌چنین گاه می‌شود محبت و علاقهٔ فردی به چیزی چنان زیاد می‌شود که تمامی مشاعر خود را از کار می‌اندازد و او را کور و کر می‌کند و وجودش خلاصه در معشوق می‌گردد؛ خواه آن معشوق زیبا باشد یا زشت روی، بزرگ باشد یا کوچک و خوب باشد یا بد، او هرگز معشوق را زشت، کوچک و حقیر به نظر نمی‌بیند و خیال آدمی آن را از هر زیبایی زیباتر و از هر بزرگی بزرگ‌تر جلوه می‌دهد.

گاه می‌شود که آدمی در مقابل خواسته‌ای کوچک و زبون می‌گردد و خود را به هیچ می‌انگارد و گویی از خود توان و اراده‌ای جز وصول و خیال وصول به معشوق ندارد. گاه می‌شود خواسته‌ای چنان پشتش را به زمین می‌مالد و زانویش را خم می‌کند که گویی فطرتی نو برای آدمی به بار می‌آورد و او را درخود محو و نابود می‌سازد.

بسیاری از این ناتوانایی‌های ارادی معلول تصورات نادرست و عقاید ناموزون است و تربیت و عادت نیز در آن دخالت بسزایی دارد. درست است که قدرت فکری افراد و ارادهٔ آن‌ها نسبت به تمامی امور یکسان نیست، اما میانگین آن می‌تواند هماهنگی درستی در جامعه پدید آورد. دین درست و حقیقت سالمی که دور از پیرایه باشد می‌تواند آدمی را به سر منزل مقصود نایل گرداند، اگر بشود باور کرد که صاحبان دین و فرهنگ بهرهٔ کافی از دین و فرهنگ خود دارند! این‌جاست که می‌شود راهی به سوی حقیقت باز کرد؛ اگرچه این فکر نوعی خوش‌باوری است و نمی‌شود به آن چندان اعتماد کرد؛ چرا که مدعیان فهم دین فراوان هستند و بر آدمی است که با اراده‌ای قوی و همتی بلند این معنا را پی‌گیر باشد.

باز خاطرنشان می‌گردد گاه می‌شود تصور، اندیشه و خیال باطلی جهت زندگی و منش آدمی را عوض و آدمی را از خود دور و بیگانه می‌سازد.

, , , , ,