«کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ، وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکمْ یوْمَ الْقِیامَةِ، فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ، وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ»(۱).
ـ هر جانداری چشندهٔ طعم مرگ است و همانا روز رستاخیز پاداشهایتان بهطور کامل به شما داده میشود. پس هر که را از آتش بهدور دارند و در بهشت درآورند به قطع کامیاب شده است و زندگی دنیا جز مایهٔ فریب نیست.
بیان: این آیهٔ ملکوتی تعبیر زیبایی از «موفقیت» و «پیروزی» است و «پیروز» را کسی میداند که به فینال وارد شده باشد نه کسی که در یک یا چند مسابقه، برنده شده و پی در پی موفقیتهایی داشته باشد ولی در مرحلهٔ نهایی و فینال، نتیجه را وا گذارد. برگ برنده، نهایت کار و در فینال فینالیستهاست که پیروز میدان را مشخص مینماید. قرآن کریم در این رابطه میفرماید: «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ». کسی رستگار است که وارد بهشت شده باشد و پیش از آن چیزی معلوم نیست و به تعبیر دعا: «اللهُمَّ لا تَکلْنی إلی نَفْسی طرفة عین أبدا، اللهُمَّ اجعل عاقبةَ أَمْری خیرا». تا کسی وارد بهشت نشود نمیتواند اعتقاد پیدا نماید که رستگار است و تا پیش از آن هر چیزی محتمل است و عاقبت به خیری و پیروزی هیچ کسی قطعی نیست؛ همانطور که با هیچ شکستی نمیتوان ناامید شد و ممکن است کسی تا هفتاد سال جام تلخ شکست را بچشد و ناگاه شربت شیرین پیروزی را در کام خود احساس کند یا به عکس، کسی تا هفتاد سال عبادت نماید و به لحظهای گناه، تمامی خرمن عبادت و طاعت خویش را به آتش کشد. افزون بر این، مشکلی که وجود دارد این است که معلوم نیست آدم چگونه و به خاطر چه کاری عاقبت به خیر میشود؛ چرا که علم، لقمهٔ حلال، عمل، ایمان، پدر و مادر، محیط، جامعه، خدا و انبیا و اولیای او همه بر انسان مؤثر هستند و چنین نیست که کسی اختیار صد درصد داشته باشد: «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ». موفقیت نه به داشتن تحصیلات عالی و مدرک است و نه به داشتن اجتهاد و هر تخصص دیگری و نه به داشتن زیبایی جمال یا ثروت در مال است که چه بسا هر یک از این امور گور کفر را برای آدمی حفر کند. آنچه بسیار ارزشمند و مهم است این است که انسان بتواند در خط پایانی موفق شود.
چیزی که بر اساس این آیهٔ شریفه هیچ چیز آن معلوم نیست و فعلهایی که به صورت مجهول آمده است بر سرگردانی و حیرت آن میافزاید:
بر عمل تکیه مکن خواجه که در روز ازل
تو چه دانی قلم صنع به نامت چه نوشت
انسان تنها میتواند به خداوند متعال و عنایات او توکل کند، نه به مال و اموال و نه به دنیا و زندگی که این امور گاهی علت رفوزه شدن انسان میشود.
همچنین بهشکستهای مقطعی دنیوی و کمبودها وعقبماندگیهای آن نباید اهمیتی داد و باید به این اندیشید که خداوند چهقدر در زندگی آدمی نقش دارد و انسان تا چه مقدار میتواند روی خدا حساب کند و همهٔ این کارهای خدایی را به حساب «فَقَدْ فَازَ» بگذارد، یعنی در تمامی کارهای خود یک هدف داشته باشد و آن همان نشانه رفتن و در نظر گرفتن خط پایان است که مقتضای موفقیت، دقت، آگاهی و زیرکی است؛ چرا که علم، شهرت و ثروت و هر چیز دیگری بدون عاقبت به خیری هیچ فایدهای ندارد.
بر این اساس، انسان باید همواره مراقب باشد و به خداوند پناه ببرد و هیچ گاه نپندارد خوب است و مغرور خویش نگردد به گونهای که اگر کسی به او گفت مرا دعا کن، خود را مستجاب دعوت بپندارد و بگوید چشم امشب در نماز شب شما را دعا میکنم، بلکه به واقع خود را نیازمند دعا بداند و برای خود دعا کند و از او هم بخواهد تا برایش دعا کند. نباید گفت دعا میکنم؛ چرا که گاهی به خدا بر میخورد که ببیند بندهاش به شخصی که لایق نیست و سرشار از غرور است رو آورده و او هم خود را کسی میپندارد. در این صورت است که خداوند چنین شخصی را تنبیه و مجازات میکند.
حتی در پاسخ سلام نباید «علیکم السلام» گفت که نوعی خودبزرگبینی میآورد بلکه همان «سلام علیکم» را تکرار کند؛ هرچند گفتن آن اشکال فقهی ندارد. انسان باید همواره مراقب باشد در برابر هر بندهای واژگانی به کار برد که برتری نسبت به بندگان خدا در آن احساس نشود. انسان همواره باید برحذر باشد مبادا برای خود در مقایسه با دیگران احراز توفیق کند؛ چرا که توفیق به درس و بحث و مدرک و سواد نیست و هیچ کدام دلیل برتری معنوی نمیشود. ما نمیدانیم خداوند خیر خود را به چه کسی میدهد. گاهی به انسانی عادی چیزهایی میدهند که از الماس بالاتر و گرانبهاتر است! حتی اگر کسی یقین دارد از کسی بالاتر است باز نباید به یقین خود ترتیب اثر عملی دهد و آن را اظهار نماید، بلکه باید آن را پنهان داشت؛ چرا که معلوم نیست به چه کسی اجازه میدهند از صراط عبور کند. آدمی تا در دنیاست قدرت تبدیل و تبدل دارد و بهترین بندگان ممکن است بهناگاه و با عملی خرد و کوچک به قسیترین آنان تبدیل گردند؛ همانطور که بدترین آنان ممکن است به لحظهای تغییر مسیر دهند و از مخلصترین بندگان خداوند شوند.