هر ذکری دارای آثار و تبعات معنوی است که در ذکرپرداز ظاهر میشود. نفسی که دارای ذکر است، به آن ذکر آشنایی، قرابت و انس پیدا میکند و همنشینی با آن ذکر، در او تأثیر میگذارد؛ همانگونه که معاشرت و دوستی با فرد بداخلاق یا نرمخو یا اهل مطالعه و علم، در بدخلقی و حسن خلق و میزان دانش و ژرفاندیشی و دوری او از عامیانهگری و سطحیاندیشی آدمی کارآمد است.
ذکر همنشین آدمی میگردد و به دل جلا و رونق صفا و یا قساوت میدهد. این خاصیت روانی، برای تمامی ذکرها ثابت است.
آدمی هرچند کافر باشد، رفتهرفته رنگ ذکری را که دارد و معنای آن را درمییابد و به خود میگیرد، ولی این اثر، نفسانی است؛ اما در دانش ذکردرمانی به این مقدار خاصیت ذکر توجه نمیشود؛ بلکه از ذکر به عنوان یک کد و گرا و یک پسورد و کلید گشایندهٔ قفل پدیدهها یاد میشود و چنین اثری انتظار میرود. این خاصیت، از هر انسانی برنمیآید و ذکرپرداز، دستکم باید دارای ملکهٔ قدسی یا برتر از آن، دارای ولایت باطنی و قدرت تصرف در پدیدهها باشد تا بتواند ذکر خود را رسوخ دهد و آن را دارای قدرت اجابت نماید. به قدرت اجابت ذکر، «وفق ذکر» گفته میشود. وفق ذکر، یعنی با آمدن ذکر، خاصیت مورد توقع، محقق گردد. این کار از هر شناگر در دریای ذکر بر نمیآید؛ بلکه غواصی صیاد را میطلبد که بتواند به محل نهنگها و صدفها برود و قدرت صید نهنگ و مروارید را داشته باشد.
در دانش ذکر، خاصیتهای ناخودآگاه و روانی ذکر ـ که مهندسی خاصی ندارد و از هر کسی برمیآید ـ بحث نمیشود. در دانش ذکر، هم باید به خواص اذکار آگاه بود و هم اینکه توانایی تحقق آن آثار و به اجابت رساندن آن را به دست آورد. خاصیتهای مهندسی ذکر، پیآمدهای روانی آن نیست؛ بلکه پدید آوردن انعکاساتی حقیقی، واقعی و خارجی بر پایهٔ دادههای علمی و فلسفی میباشد که ایجاد کمترین انحرافی در آن، اثر مورد انتظار را به دست نمیدهد.
تحقق «وفق ذکر» بسیار سخت است و آگاهیهای فراوان و قدرت نفوذ و تصرف خاص را میطلبد. در دانش ذکر، از آثار عام ذکر ـ که به خودی خود حادث میشود ـ بحث نمیگردد؛ بلکه آنچه دانش ذکر در پی آن است، شناخت آثار خاص هر ذکر و نحوهٔ تحقق آن و وفق ذکر میباشد.
کسیکه وفق ذکر را بداند، با آوردن ذکری، پدیدهای را محقق میکند، اما کسی که وفق آن را در اختیار ندارد، هرچه بر گفتن آن ذکر اصرار داشته باشد، نتیجهای نمیبیند. وفق ذکر، سیستم ذکر را طراحی و اجرا میکند. این کار، مانند گرفتن شماره تلفن خاص است که اگر شمارهای جابهجا شود، نمیتواند محل مورد نظر را در سیبل خود قرار دهد. هر ذکری دارای سیستمی خاص و وفقی است که میتواند پدیدهای مادی و فیزیکی را به تناسب خود به پدیدهای متافیزیکی و ماورایی نزدیک سازد. در همین سیستم گفته میشود که ظلم یا مال حرام، در این نوع ارتباط اختلال پدید میآورد و مانع اتصال ناسوت به عوالم فرامادی و استجابت ذکر میشود.
آنچه ما در شرایط ذکر گفتیم، شرایط کارآمدی این سیستم و بیان برخی از اوصاف وفق ذکر میباشد که با از دست رفتن حتی یک مورد آن، تمام نظام ذکر و دستگاه آن، به تعطیلی و ناکارآمدی کشیده میشود و نتیجهٔ متوقع را برآورده نمیسازد. اصرار بر تکرار ذکر بدون ایجاد وفق نفس، هیچ فایدهای ندارد و تنها ذکرپرداز را به خستگی و یأس و یا به بیاعتقادی میکشاند.
وفق به معنای جفت شدن است. ذکر وفق، ذکری است که تمامی اجزا و شرایط لازم آن با هم هماهنگ باشد و ذکر را به کلید گشایش تبدیل کند؛ کلیدی که دارای اندازه و تناسب میباشد. دانش ذکر را نمیتوان از کتابی همانند «مفاتیح الجنان» به دست آورد که گزارههای تخصصی اذکار و وفق هر ذکر در آن نیامده است و گاه برخی از افراد برخی از ذکرهای آن را بارها و در چند اربعین انجام میدهند، ولی خاصیت آن را نمییابند.