در کربلا هر روز در فرات غسل میکردم و
سپس به زیارت میرفتم. روزی کنار ضریح آقاابوالفضل ایستاده
بودم. چفیهای بر سرم بود و پیراهن
عربی به تن داشتم. دیدم
یکی دست به جیب لباس عربی
من برد و مقداری پول از آن برداشت. قدیمها میگفتند هر کسی ناپاک باشد و به ضریح
حضرت ابوالفضل نزدیک
شود، زمین میخورد و خوندماغ میشود. دیدم این شخص خیلی راحت آن پول را برداشت و چیزی هم نشد. گفتم: «آقا! اگر شما نمیخواهید به او چیزی بگویید، من هم نمیگویم». دست آن شخص، یک
دست فارسیزبان بود، نه دست عرب. من دزدها را از روی دستهای آنها میشناسم. میتوانم دزدهای حرمها را معرفی کنم و پلیس بر روی آنها تحقیق داشته باشد و پروندهٔ آنها را به دست آورد.
گاهی به طلبهها توصیه میکنم که وقتی به زیارت حضرت معصومه مشرف میشوید،
از گفتن سخنان اضافی
پرهیز کنید و آرام و ساکت
در کناری بایستید و عرض ادب کنید و با سکوت، اجازه بدهید
حضرت معصومه علیهاالسلام برای
شما کاری انجام بدهند. من هر وقت که
به زیارت حضرت معصومه مشرف میشوم،
خودمانی میگویم: «السلام علیک یا بیبی» و این مربوط به زمانی
است که دچار کثرت شده باشم. در غیر
این صورت، همین
جمله را نیز بیان نمیکنم.