۱۳۹۵-۰۵-۳۱

آيت الله محمدرضا نکونام / Grand Ayatollah Mohammad Reza Nekounam: خاطرات کودکی و نوجوانی

 

علوم موهوبی

 

علومی که از آن سخن می‌گویم ـ مانند علم تعبیر، استخاره، تفسیر و مانند آن ـ بدون آن‌که برای آن زحمتی کشیده باشم، به رایگان به من رسیده است و آن را به رایگان در اختیار برخی می‌گذارم. یک جمله و یک عبارت از این سخنان را نمی‌توانید در جایی پیدا کنید. این علوم، رشحاتی از قرآن کریم است که خیلی به حساب نمی‌آید. حوزه‌های ما در این دانش‌های قرآنی، تهی است. اما می‌دانید چرا این دانش‌ها را می‌نویسم؟! برایت با مناجات می‌گویم:

الهی فرمودی: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا»(۱). گفتم: «جهاد چگونه است؟» فرمودی: «إِنَّ الَّذِینَ آَمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»(۲). گفتم: «سبیل اللّه چیست؟» فرمودی: «حق یتیم، فقیر، مسکین، اسیر، ابن‌سبیل و در راه مانده.» اموالم را یک به یک دادم و سپس گفتی کم است؛ پس نخست پایم را دادم و سپس اعضای دیگر بدنم را. گفتی کم است! خانه‌ام را دادم، گفتی کم است! زن و بچه‌ام را دادم، گفتی کم است! پدر و مادر و ایل و تبارم را دادم؛ ولی باز هم گفتی کم است! گفتم چه بدهم؟ فرمودی هر آن‌چه نداری بده! این کار را نیز کردم و حتی قرض کردم و به تو دادم، کار کردم و به تو دادم، باز گفتی کم است! گدایی کردم و به تو دادم، گفتی کم است! دیگر چیزی در عالم نیافتم و باز تو به من نگاه کردی که: بده در راه خدا! «مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضا حَسَنا»(۳)، ولی من دیگر چیزی نداشتم. ناگاه به دلم نگریستی؛ یعنی دل داری. دلم را هم دادم تا تو راضی شوی و حال، دیگر دلی هم در خود ندارم و دلم را نیز به تو دادم تا هرچه می‌خواهی بکنی و تو هم هر لحظه آن را می‌شکنی و من می‌گویم برای خودت است، هرچه دوست داری بشکن! اگر این‌ها را می‌نویسم و زبان تخاطب دارم، از خود توست؛ وگرنه دوست ندارم بنویسم و هرچه بر سرم آوردی، همانم که هستم. فقیر، یتیم، مفلس و تنهایم کردی، که کردی، خوشت باد! باداباد بر هر چه باد! اگر می‌گفتم بنده‌ام، دیگر نمی‌گویم، و اگر می‌گفتم مفلسم، دیگر نمی‌گویم، که ظهور و چهره ناز تو رب العالمینم، هیهات!

 

۱- عنکبوت / ۶۹.

۲- انفال / ۷۲.

۳- حدید / ۱۱.

, , , ,