حشر و نشر با گروه عیاران
من در محیطی نشو و نما داشتهام که گروه عیاران کم و بیش در آن به چشم میخوردند و جسته و گریخته بزرگیها و جوانمردیهای گویایی از آنان دیده میشد.
این قماش مردم؛ اگرچه از ظاهر همهپسند بهدور میباشند، بزرگیهای آنان را خوبان خوب نیز کمتر میتوانند داشته باشند.
با آن که عارف نبودند و داعیه کمالی نداشتند، دارای شطحیات فراوانی بودند و از خط و ربط مشخصی یاد میکردند و گذشتها و مردانگیهای آنان حکایت از آن معانی داشت.
با آن که کجیها و کاستیهای فراوانی داشتند، راستیهای بسیار گرانقدری از آنان مشاهده میشد. دیدنیهایی بس فراوان در این زمینه دیدهام که تمام خطوط راستی و کجی را میتواند ترسیم نماید و منشهای درستیها و پستیها را نمایان سازد.
این فکر و فرهنگ؛ اگرچه در طول تاریخ بشر وجود داشته و منحصر به مکان و زمان خاصی نبوده و حزب و گروه مشخصی نداشته و همیشه بهطور پراکنده وجود یافته، در میان مردم ما و کشور پهناور ایران بیشتر دیده شده و در محیط سابق من بیشتر بوده است.
من از افکار و کردار آنان استفادههای فراوانی بردم و ارزشهای بالایی در افکار و کردار آنها دیدهام که از دیگران کمتر چنین بزرگیهایی مشاهده نمودهام، با آن که داعیه آنان به مراتب بیشتر از این نوع مردم بوده است.
چیزی که باید روشن باشد این است که این نوع فکر و فرهنگ را نمیتوان در قشر خاصی از مردم محدود ساخت و آن را میتوان در تمام طبقات افراد جامعه و در هر لباس و شغلی با همه تفاوتهایی که دارد یافت؛ از مردم عادی و بیسواد گرفته تا عالم و دانشمند، ظالم و مظلوم، خوب و بد و پایین و بالای عناوین گوناگون جامعه.
اگر بخواهم در این زمینه لب گشایم و از این مردمان سخنی سر دهم و افکار و اخلاق و منش و کردار آنان را ترسیم نمایم یا کجیها و کاستیهای آنان را مطرح کنم، خود نیازمند مقامی خاص و زمینه مفصلی میباشد که سزاوار این مقام و مناسب این فرصت نیست.
آنقدر میتوانم بگویم که خوبیهای اینگونه افراد حکایت از جوانمردی آنها دارد و کجیهای آنان از نارساییهای فردی، نژادی و تربیتهای محیطی و خانوادگی میباشد و این دو منش نباید در هم آمیخته شود و به حساب یک فکر و فرهنگ و یک بینش و منش درآید.
به طور کلی، درباره این مردم باید بگویم: منشها، بزرگیها و جوانمردیهای آنان، ریشه در عمق جانشان دارد و با دستیابی به اهل راهی سر از پا نشناخته و راستقامتان آن دلداده آزاد میگردند.
کجیها، کاستیها یا مشکلات داخلی و خارجی آنان میتواند زمینههای جهلآلود فردی، قومی و محیطی داشته باشد و این معجون به هم آمیخته گاه زیانبار میگردد؛ اگرچه به نوعی، خود پاکی و حمایت از دوستیها را دنبال میکنند.
این گونه افراد و این فکر و فرهنگ در من بسیار موثر بوده و از آنان به طور کامل استفاده بردهام و خود را همگون آنان یافتهام، بیآن که کجیها و کاستیهای آنان را نادیده گیرم یا از آنان حمایت نمایم.
درستیها و بزرگیها میتواند بدون اسم و نام باشد و دور از اسم، عنوان، مردم، مذهب و دین نیز یافت گردد؛ زیرا خوبیها عریان است و در جهت ویژگیهای لباس، کسوت، اسم و عنوان میپذیرد. هویت و گوهر خوبیها و وارستگیها رنگ و رویی ندارد و بهدور از نام و ننگ و رنگ و شکل و شمایل است؛ اگرچه ادیان آسمانی و حضرات انبیا و اولیای الهی علیهمالسلام به همه درستیها شکل ثابت بخشیدند تا انسان از گزند کجیها و پیرایهها بهدور ماند.
البته، نباید تمام آنچه که اهل دیانت انجام میدهند یا آنچه را که با عنوان اخلاق، منش و عقیده به نام دین مطرح میسازند، به حساب دین و حضرات انبیا و اولیا علیهمالسلام گذاشت؛ چرا که پیرایهها صاحبان دژخیمی دارند که توانسته در پیروان دینی رسوخ چشمگیری داشته باشد و آنها را به خود آلوده سازد.
در زمینه فتوت و جوانمردی نیز این چنین است و نباید پیرایهها را به حساب عیاران نهاد و باید معلول عوارض جانبی دانست.
نسبت به مقوله جوانمردی و عیاری، دیدنیهای بسیاری داشتهام و یافتههای گرانقدری به جان و دل هموار ساختهام که مصلحت و فرصتی در طرح آن نمیباشد و یکسر از همه آنها صرف نظر مینمایم و لب فرو میبندم و دم نمیزنم. باشد تا اهلش به صفای دل، ناگفتهها دریابند و ناخواندهها خوانند و دل در گروی طریق اولیای الهی بندند.