۱۳۹۵-۰۵-۳۱

آيت الله محمدرضا نکونام / Grand Ayatollah Mohammad Reza Nekounam: خاطرات کودکی و نوجوانی

 

شعر

من همراه درس‌های دبیرستان شعر، عروض، قافیه و موسیقی را نیز آموخته بودم. من در بچگی شعر حفظ می‌کردم و شعر نیز می‌گفتم. در چهارراه گلوبندک کتاب‌خانه بزرگی بود که من هفته‌ای یک دیوان از آن‌جا می‌گرفتم و شعرهای آن را حفظ می‌کردم. بسیار می‌شد که سخنان روزانه خود را با شعر می‌گفتم.

پیش‌تر گفتم به سبب توفیقاتی که خداوند متعال قرین راهم کرده بود، در سن یازده سالگی خود را در مسایل معنوی و بسیاری از جهات فارغ دیدم. از شش سالگی شعر می‌گفتم که بخشی از آن موجود و آماده انتشار است. از نخستین شعرهای خود می‌توانم به بیت زیر اشاره کنم که در طفولیت گفته‌ام و هم‌اکنون نیز به آن غبطه می‌خورم:

نکو خون جگر در جام دل ریز     که زین محبوبه ناید جز عنادی

تخلص من در شعر از همان ابتدا «نکو» بوده است. شعرهایی که می‌گفتم، از فراز و نشیب‌ها و عشق و محبتی که در دلم می‌جوشید، حکایت دارد. عشقی که هنوز هم به قوت خود باقی است و هیچ گاه افول نیافته است. بعدها در عرفان برایم تحلیل شد که «عاشق کشی حلال است»، اما روزی که این شعر را سرودم، به تفصیل این حقیقت را نمی‌دانستم. شعرهای کودکی‌ام نخستین اثر مکتوب بنده است که با اشعار سال‌های بعد در قالب ده جلد کتاب آماده انتشار است. ویژگی‌های منحصر به فرد سروده‌هایم را در کتاب‌های «محبوب عشق»، «محبوبان و محبان» و «نفیر عشق» توضیح داده‌ام که به چاپ رسیده است.

از همان کودکی، بدون آن که خود بخواهم یا اراده‌ای از خود داشته باشم به شعر و غزل سرگرم شدم و آن قدر خود را درگیر حفظ و پی‌گیری آن نمودم که حرف‌های عادی خود را نیز با شعر دنبال می‌کردم و گویی چیزی جز شعر بر زبان ندارم و می‌توانم بگویم: هر دیوان شعری که در دسترسم بود و از کتاب‌خانه‌ها می‌گرفتم، یک به یک، با دقت مطالعه می‌کردم و بسیاری از آن‌ها را براحتی حفظ می‌نمودم. آن روزها دریایی از شعر را با خود همراه ساخته بودم. البته در این میان تنها شعرهای خود را حفظ نمی‌کردم و آن‌ها را فقط می‌نوشتم و امروز نیز چیزی از شعرهای خود را به حفظ ندارم و تنها آن را ثبت کرده‌ام.

, , , ,