انس با قرآن کریم و حضرات چهارده معصوم علیهم السلام
در تمام عمرم اولین و آخرین کتاب مهمی که دیدهام قرآن کریم است و برای هیچ چیزی به اندازه قرآن کریم وقت نگذاشتهام؛ بهگونهای که به جرات میتوانم بگویم تخصص نخست من بعد از توحید و معرفت حق، قرآن کریم است.
پیش از آنکه خواندن را آموخته باشم، قرآن کریم برای من قرائت میشد و آن را استماع و استفاده میکردم و از آن لذت میبردم. پیش از آنکه از قرآن کریم استفاده نمایم، از آن لذت میبردم و تنها یاور یک دانه و دردانه و مونس و انیس من از آن لحظه تا به امروز قرآن کریم است. حتی اولیای معصومین و ائمه هدی ـ صلوات اللّه علیهم اجمعین ـ را با قرآن کریم میدیدم و هیچ گاه آنان را جدا از قرآن کریم ندیدهام و وصف آنان «الی ذلک الجمال یشیر» است. آن حضرات علیهمالسلام نیز حکایتی از قرآن کریم بودند. ما در بحثهای قرآنی و تفسیری خویش نیز به دوستان یادآور میشویم که تمام تفاسیر را دنبال کنند و ببینند و اگر میتوانند نکاتی را که ما با ظرافت تمام از آیات در تفاسیر برداشت میکنیم بیاورند؛ چرا که این امور دیدنی است و ما آن را از جایی برنداشتهایم تا در جایی پیدا شود. این دانشها زمینههایی نیاز دارد که جای آن در حوزهها خالی است. پیشتر نیز عرض کردم که باید بر رشته علوم قرآنی در مراکز علمی و دانشگاهی موجود، نام پیش دبستانی علوم قرآنی را نهاد؛ نه دانشگاه، و به خاطر همین عنوانهای ساختگی و نابجاست که توقعات ما از قرآن کریم نیز مخدوش میشود.
هیچ گاه به کتابهای دیگری که خواندهام و همچنین کتابهای ابنسینا و ملاصدرا در فلسفه، ابن عربی و قونوی در عرفان و جواهر و مکاسب در فقه که تمامی آن را تدریس کردهام، همچون قرآن کریم وقت نگذاشتهام و با کتاب الهی آنقدر کار کردهام که بیش از پنجاه قرآن را ـ لفظ خوبی هم نیست که به کار میبرم ـ کهنه و پاره کردهام. در میان کتابها، انس من تنها با قرآن کریم بوده که آن را میبوییدم، میبوسیدم، بر قلبم میگذاشتم، شبها کنارم و بر بالینم و یا بالای سرم میگذاشتم و میخوابیدم و با آن همواره مانوس و رفیق بودهام. در محضر قرآن کریم، آنچه مهم است، داشتن اُنس و قرب با ایشان است. قرآن کریم را باید موجودی آشنا و آگاه دید که میتوان به حضورش رسید و با او به مکالمه و گفت و شنود نشست. موجودی که هستی، انسان و مخاطب خود را ادراک میکند. من احساس میکنم با قرآن کریم خیلی انس و رفاقت داشتهام و هماکنون نیز برای تحصیل، تدریس، تحقیق و زندگی و سیر و سلوک، کتابی را در حد قرآن کریم نمیبینم. گاهی میبینم برخی از بزرگان و اعاظم میگویند فهم قرآن کریم ممکن نیست، بسیار شگفتزده و متعجب میشوم. در واقع میخواهم عرض کنم در طول زندگی و حتی در کودکی شاگرد قرآن کریم و جلیس آن بزرگوار بیکران بودهام و از آن تاثیر پذیرفتهام و کتابهای دوران تحصیل و حتی تدریس، نمودی برای من نداشته است.
حقیقتی را که نمیتوانم در ردیف هیچ عنوانی قرار دهم، قرآن مجید و حضرات اولیای چهارده معصوم از جناب رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و زهرای مرضیه علیهاالسلام تا ائمه هدی علیهمالسلام میباشد.
این چهرههای نورانی را از زمان کودکیم در خود حاکم مستقلی میدیدم و هرچه و هر چهره دیگری غیر از ایشان در من جهت اعدادی، تبعی، عرفی و جزیی داشته است.
از روزی که خود را شناختهام ـ به طور تفصیل از سه سالگی ـ لحظهای بدون این یقین نبودهام و همیشه چون عاشقی مشتاق و مومنی دلباخته، نسبت به تمام اندیشهها و فرامین اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام حساسیت خاصی داشتهام که عنوان و بیان آن در تمام زمینهها خود نیازمند ظرفی خاص و مقامی مناسب میباشد؛ زیرا رابطه خود را در این جهات رابطه وجودی ـ ایجادی دیده و برتر از روابط عاطفی یا تعلیمی میباشد و نمیتوانم آن را محدود به زمان و عالم خاصی بدانم، بلکه تمام هویت وجود خود را بهدور از پیرایهها و حیثیتهای فردی ظهوری از آن چهرههای نورانی علیهمالسلام میدانم.
از جناب حق تعالی خواهانم که مرا در تمام زمینههای وجودی همگون و همرنگ حضرات اسما و صفات الهی و انوار قربی معصومین علیهمالسلام نماید و لحظهای و ذرّهای از حیات ابدی و وجود حبّیام را جدا از آن نوامیس الهی نسازد و همیشه مرا حامی و مدافع حقانیت آنان قرار دهد. آمین.
در این زمینه، همین سخن کافی است و تفصیل آن در خور اجمال نیست وگرنه میباید صفحه صفحه و صحنه صحنه تعینات خود را بازگو نمایم که چگونه همراهی آن حضرات علیهمالسلام را با خود داشتهام، بیآن که ادعای تجانسی در کار باشد.