۱۳۹۵-۰۳-۰۹

آيين خردورزى

روایت « ۲ »

کمال عقل

«محمّدبن إسماعیل، عن الفضل بن شاذان، عن حماد بن عیسی، عن ربعی بن عبد اللّه، عن رجل، عن أبی جعفر علیه‌السلام قال: قال: الکمال کلّ الکمال التفقّه فی الدین، والصبر علی النائبة، وتقدیر المعیشة»(۱).

ـ امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: کمال و تمامی کمال در نیک دریافتن دین، بردباری بر بلای سخت، و میانه‌روی در وجه گذران زندگی و روزی است.

بیان: این روایت نیز از عقل سخن می‌گوید و بیان سنگینی دارد. سخن گفتن از عقل چندان آسان و هموار نیست. عقل کم‌ترین چیزی است که میان آفریده‌ها توزیع شده و امری بخششی است و باید دید بهرهٔ هر کس از آن چه مقدار است؟


۱. الکافی، ج ۱، ص ۳۲.

(۱۶)


تمام کمال که در این روایت آمده تمامی عقل است که در سه چیز منحصر است و اگر کسی چیزی از آن را نداشته باشد، به همان میزان از خرد وی کاسته است. دین‌آگاهی و شناخت دقیق از دین و دانستن اصول، معارف، فروع و احکام آن نخستین بخش از خردورزی است. انسان دین‌آگاه است که رکنی از کمال را دارد. هم‌چنین عاقل کسی است که بتواند زندگی خود را به‌خوبی اداره و مدیریت نماید. انسان دین‌شناس اگر در زندگی مدیر لایقی نیز باشد مشکلات فراوانی را پیش رو خواهد داشت، از این رو باید کمال سومی هم داشته باشد و آن بردباری در مشکلات است. مؤمن نباید در پیشامد مشکلات خود را ببازد و ناراحت و اندوهگین شود و از خود ضعف و ترس نشان دهد. در روایت آمده است زره حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام پشت نداشته است؛ چرا که آن حضرت هیچ گاه به دشمن پشت نمی‌کرده و همیشه رو به‌روی او می‌ایستاده و به خود مطمئن بوده‌اند.

در دنیا نمی‌شود مشکلات و حوادثی ناخودآگاه

(۱۷)


پیش نیاید و در چنین مشکلاتی باید صبور بود. مشکلات سختی که قابل پیش‌بینی و محاسبه و دوراندیشی نیست و باید نسبت به آن صبر داشت.

بر اساس این روایت شریف، عاقل و کسی که عقل کاملی دارد و همهٔ کمال در او جمع است فردی است دین‌باور و دین‌آگاه که دنیای خوبی دارد و با مدیریت صحیح، زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود را سامان می‌دهد و زمانی که مشکلی پیش می‌آید می‌ایستد و با دین‌آگاهی و مدیریتی که دارد مشکلات را حل می‌کند.

باید توجه داشت ما در تحلیل و تبیین این روایت صبر بر سختی‌ها را در مرتبهٔ سوم قرار دادیم؛ در حالی که در این روایت در مرتبهٔ دوم آمده است؛ چرا که انسان میان دین و دنیا باید صبور باشد و این امر خیلی سخت است و کم‌تر کسی یافت می‌شود که هم دین آگاه باشد و هم دین‌باور و هم دین عامل. دین‌آگاه کسی است که قدرت استنباط و اجتهاد و توان اندیشه دارد و بر آن‌چه متولیان دینی می‌گویند تأمل دارد و دین را به تقلید به دست نمی‌آورد. دین‌باور کسی است

(۱۸)


که نسبت به فهمی که از دین دارد اصرار بورزد و آن را حق بداند و پای آن بایستد و دین‌عامل کسی است که به اقتضای دین خود عمل می‌کند و در آن‌چه وظیفه و تکلیف خود می‌شمرد کوتاهی، سستی و اهمال نداشته باشد. تفقه در دین چنین روندی دارد و سه مرحلهٔ یاد شده را در بر دارد.

تقدیر معیشت نیز یعنی این که دنیاداری اندازه داشته باشد و فرد در زندگی خود حسن مدیریت را اعمال دارد و زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود را به‌گونه‌ای سامان بخشد که سلامت دنیوی و سعادت اخروی او را تضمین نماید. بعد از دین‌داری و مدیریت زندگی، مشکلاتی ناخودآگاه در زمینهٔ دین داری و نیز ادارهٔ زندگی پیش می‌آید که از جنگ و شهادت عزیزان تا آتش سوزی و تصادف تا دیگر بلایا را شامل می‌شود که انسان باید نسبت به تمامی آن‌ها صبور باشد.

باید دانست آگاهی از دین نیازمند تخصص و استاد بصیر است. همان‌گونه که کسی بدون چهار سال شاگردی نزد استادکار و معمار نمی‌تواند دیواری یک

(۱۹)


متری را به‌درستی بچیند، برای دریافت دین که بسیار سخت‌تر و دقیق‌تر از آن است باید استاد حاذقی یافت و در نزد او سالیانی شاگردی نمود نه آن که به حسب اتفاق از هر کس که بر فراز منبر می‌رود یا کتابی می‌نویسد چیزی فرا گرفته شود. این شیوهٔ آگاهی از دین بسیار ضعیف است و در نتیجه دین‌باوری ضعیف و دین‌عاملی سست را در پی دارد.

متأسفانه در زمینهٔ مدیریت زندگی نیز مردم ضعیف عمل می‌نمایند و بدتر از آن این که خداوند را عامل بدبختی، فقر و بیچارگی خود می‌دانند و نه ضعف مدیریت و سستی عرضه و جوهرهٔ خود را. مؤمن باید در زندگی با قدرت مدیریت خود، مشکلات را به کم‌ترین میزان برساند و در مسایل زندگی و نیز در محیط خانواده و کشور و نیز در تأمین درآمد و هزینه باید کم‌ترین مشکل را داشته باشد. کسی که دنیا ندارد، دین ندارد و متأسفانه به نام دین برخلاف آن سخن گفته می‌شود. دین زمینهٔ دنیاست و دنیا زمینهٔ دین است. اگر کسی نتواند جای پای محکمی داشته باشد نمی‌تواند نماز بخواند. اگر زیر

(۲۰)


دست شما در نماز پایین رود، به جای این که سجده کنید به رو بر زمین می‌افتید؛ هرچند «بحول اللّه و قوته أقوم و أقعد» بگویید. باید زیر دست شما سفت و سخت باشد تا بتوانید از زمین بلند شوید، همین گونه اگر دنیای ما سست باشد و کسی با فقر درگیر گردد نمی‌تواند فرد خوبی باشد. بیچاره هست که کمال عقل را ندارد وگرنه به فقر دچار نمی‌شد. البته برخی از واعظان دینی نیز در این زمینه بی‌تقصیر نیستند و آنان به وی یاد نداده‌اند که دنیا را نیز باید به قدر عفاف و کفاف داشت و فقط از آخرت برای او گفته‌اند و فقر را فخر دانسته‌اند؛ در حالی که نه می‌دانند آخرت چیست و نه دنیا را می‌شناسند. خداوند فقر را برای کسی قسمت نکرده است. مردم کشورهای پیشرفته که به صورت غالب کافرند وضع مادی مناسبی دارند ولی متأسفانه ما نه دنیا داریم و نه آخرت خوبی. البته، کشورهای غربی و مادی گرایان نیز چون تنها در پی هوای نفس و شیطنت هستند دنیایی سالم ندارند و دنیای آنان نیز خالی از اشکال نیست. کسی که دین ندارد، نمی‌تواند دنیای سالمی داشته باشد. البته دین

(۲۱)


نیز باید سالم باشد و تقلید ما از دین نیز اشکال دارد و از رساله‌ای تقلید می‌کنیم که نه صاحب آن را می‌شناسیم و نه به درستی از آن تقلید می‌کنیم و تنها می‌گوییم از فلانی تقلید می‌کنیم بدون آن که رساله را به درستی خوانده باشیم و این گونه است که با ناآگاهی از دین، این فقر و فلاکت است که مردم را از پا درمی‌آورد. باید در زندگی تقدیر معیشت داشت و با مدیریت زندگی سعی کرد مشکلات را به کم‌ترین درصد رساند.

دین در رابطه با تربیت فرزند آموزه‌های مهمی دارد که کم‌تر کسی به آن اهمیت می‌دهد. از نظر روان‌شناسی فرزندان فقیر وقتی از مدرسه می‌آیند، کیف خود را به گوشه‌ای می‌اندازند و شلوار خود را پشت و رو درمی‌آورند و آن را روی زمین رها می‌کنند. یک لنگه کفش خود را این طرف و لنگه کفش دیگر را آن طرف رها می‌کنند، به هنگام غذا خوردن وقت مناسب و کافی برای آن نمی‌گذارند و تا از مدرسه یا بازی می‌آیند به سرعت غذا می‌خواهند و بعد از غذا، ظرف خود را نه جمع می‌کنند و نه آن را می‌شویند و تمیز می‌کنند. غذا را در بیرون از سفره

(۲۲)


می‌ریزند، انواع غذاها را با هم در بشقابی می‌ریزند و آش شله قلم کاری درست می‌کنند. چنین فرزندانی فردایی روشن ندارند و جامعه‌ای که چنین کودکانی دارد فردایی پرمشکل را خواهد داشت. بیمارستان‌ها و زندان‌های چنین جامعه‌ای ترافیک سنگینی خواهد داشت و کاری اساسی در آن شکل نمی‌گیرد و مشکل اساسی آن با پدر و مادر چنین کودکی است که نتوانسته‌اند خود را از درد فقر برهانند و کودک خود را به شایستگی تربیت نمایند. پدر و مادری که خود نیازمند تربیت می‌باشند.

دین این گونه نیست. متأسفانه دینی که تبلیغ می‌شود فرسنگ‌ها از آن‌چه در روایات است و با تفقه در دین به دست می‌آید فاصله دارد و دینی هوایی است که اعتباری ندارد. متأسفانه فردای قیامت بار متولیان دینی و مبلغان آن سنگین است؛ زیرا از زمان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله تا زمان آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ۲۶۰ سال گذشته و ما این مدت معلم معصوم داشته‌ایم و هیچ دین و مذهبی چنین مدت درازی معلم معصوم نداشته است و به همین خاطر به ما سخت

(۲۳)


خواهند گرفت که چرا شما این همه معلم معصوم داشته‌اید و با این حال، دین و دنیای شما اشکال داشته است.

بررسی زندگی ائمهٔ معصومین علیهم‌السلام و مطالعهٔ آن به دست می‌دهد آن حضرات علیهم‌السلام در مدت عمر خود چه درآمد بالایی داشته‌اند! با این که دشمن آنان را در تنگنا قرار می‌داده و در حالت جنگ و درگیری نیز بوده‌اند! چگونه کسی می‌تواند بگوید: من شیعه هستم ولی نمی‌تواند نان و هزینهٔ لازم و ضروری خود را تأمین نماید، این بیچاره مشکل دارد و کسی که مربی او بوده نیز مشکل دارد. متأسفانه، در مساجد و بر فراز منبرها فقط از معراج سخن می‌گویند، بدون آن که بدانند معراج چیست و از عرش و لوح سخن می‌رود بدون آن که معنا و مفهومی صحیح از آن در ذهن بنشیند. آنان از چیزهایی که نمی‌دانند چیست می‌گویند، ولی از چیزهایی که باید بدانیم چیست چیزی نمی‌گویند. مسلمانان به «چه کنم چه کنم» گرفتار آمده‌اند. امروزه کسی که داراست نیز می‌گوید چه کنم؟ کسی که زرنگ است نیز مانند فرد ناشی

(۲۴)


همین را می‌گوید. مشکلاتی که نباید خداوند را به پیشامد آن متهم کرد. می‌گویند دین نمی‌تواند حکومت کند؛ چرا که پنجاه کشور اسلامی فلاکت‌بارترین دوران خود را می‌گذراند و شما نمی‌توانید زندگی مردم را درست کنید. هم‌اینک ده‌ها آیت اللّه العظمی در قم وجود دارد، ولی فقیران این شهر بیش از دیگر شهرهاست و از شهرهای عقب ماندهٔ در کشور ایران است در حالی که با وجود آنان که متولیان توانای دینی شناخته می‌شوند نباید شهر قم چنین وضعیتی داشته باشد. هیچ مدیریتی در کار نیست و فقیران دست روی دست گذاشته‌اند و خجالت همسر و فرزند خود را می‌کشند. اگر در جامعه‌ای فقیری بارها با دست خالی به خانه رود و همواره خجالت زن و بچه را بکشد، آیا نباید آن جامعه به بلایایی دچار شود؟ عالِمان باید راه کسب و کار و تأمین هزینهٔ زندگی را به صورت حلال آموزش دهند.

برخی در این دوران از ته شیپور بوق می‌زنند. شیپور را دیده‌اید؟ اگر کسی از ته آن فوت کند، هر

(۲۵)


مقدار هم که به خود فشار آورد و رگ‌های او بیرون زند صدایی از آن بیرون نمی‌آید.کار به مدیریت و آگاهی نیاز دارد و نه به زور صرف. اگر به شیپور از دهانهٔ تنگ آن فوت شود، با مختصر فوتی از آن صدا بلند می‌شود. باید فکر و تعقل و مدیریت زندگی داشت. در این دوران عرفان به ترک کار و زندگی گفته می‌شود. خداوند رزاق دانسته می‌شود به این معنا که خدایی که من می‌شناسم رزق ما را می‌دهد و لازم نیست کاری کنیم. در کتاب‌های درسی می‌آوریم روباهی پیر و از پا افتاده بود که شیری غذای او را می‌آورد و به شاگردان می‌گوییم خداوند چنان بزرگوار است که شیر درنده‌ای را مأمور می‌کند تا به روباهی فرتوت غذا دهد و بعد از آن نتیجه می‌گیریم اگر مثل روباه فرتوت و بیکار شدیم، این خداست که به ما روزی می‌رساند. در حالی که به شاگردان باید گفت نباید مانند روباه فرتوت شد، بلکه باید هم‌چون شیری شد تا دست‌کم افزون بر دستگیری از خود بتوان نانی در دهان دیگری گذاشت. درست است خداوند کسی را گرسنه نمی‌گذارد ولی تو چرا مانند روباه ضعیف

(۲۶)


باشی بلکه باید مانند شیر بیشه گردی و نان در دهان دیگران گذاری! متأسفانه به کودکان ما یاد نمی‌دهند کدام طرف جریان را بگیرند. ما در تفقه در دین و دین‌آگاهی مشکل داریم. درست است که خداوند رزاق است اما کسی که بیندیشد اگر زمین پر از سرب و آسمان پر از مس شود و چیزی از آسمان نبارد و گیاهی از زمین نروید این خداوند است که به او رزق می‌رساند، توحیدی در حد حیوانات دارد و مورچگان نیز در این علم و باور شکی به خود راه نمی‌دهند. چنین کسی خداوند را به قدر شکمش می‌شناسد. هرچند چنین ادعایی آسان نیست و اگر کسی را در منگنه قرار دهند معلوم می‌شود آیا باور دارد خداوند مواظب اوست و به او رزق می‌رساند یا نه؟

ما در ادارهٔ دنیای خود مدیریتی نداریم و دشمنان ما که دین ندارند، از اندیشه و مدیریت مبتنی بر تخصص و دانش خود بهره می‌برند.

آنان نخست در دانش تجربی خود بر آن هستند تا مگس‌های عقیم را باردار کنند. آزمایش‌های بسیاری بر روی مگس‌ها انجام داده‌اند و بعد از موفقیت‌هایی

(۲۷)


نمونهٔ آن را بر زنان عقیم نیز آزمایش می‌کنند در حالی که بسیاری از مسلمانان در تربیت و اصلاح فرزندانی که به دنیا می‌آورند ناتوان هستند. آنان نخست به فکر مگس‌ها هستند و با شعار حمایت از حیوانات می‌گویند مگس نیز دوست دارد باردار گردد و برای آن راه چاره‌ای می‌جویند. مدیریت زندگی یعنی چاره‌جویی برای رفع مشکلات موجود و ادارهٔ زندگی برای آن که با کم‌ترین مشکلات درگیر شود.

ان شاء الله خداوند ما را هرچه بیش‌تر با معرفت دینی و زندگی سالم و نحوهٔ مدیریت آن و نیز صبر در برابر مشکلات آشنا فرماید.

(۲۸)