روایت « ۱ »
عقلانیت و شیطنت
«أحمد بن إدریس، عن محمّدبن عبد الجبّار، عن بعض أصحابنا رفعه إلی أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: قلت له: ما العقل؟ قال: ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان، قال: قلت: فالذی کان فی معاویة؟ فقال: تلک النکراء! تلک الشیطنة، وهی شبیهة بالعقل، ولیست بالعقل»(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: عقل چیست؟ امام صادق علیهالسلام فرمودند: چیزی است که خداوند رحمان به آن عبادت و پرستش میشود و بهشت با آن به دست میآید، عرض کردم: پس چیزی که در معاویه است چیست؟ امام علیهالسلام فرمود: آن زشتی و شیطنت است و چیزی شبیه به عقل است اما عقل نیست.
۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۱۱.
(۸)
بیان: ما برخی از چیزها را بهخوبی میشناسیم. شخصی از میان یک وانت هندوانه، هرچه هندوانه بر میداشت غیرنارس در آن نبود. او با نگاهی به هندوانه میتوانست دریابد هنداونهٔ شیرین کدام است. او برای هیأتی مذهبی هندوانههای زیادی میخرید و فروشندگانی که او را میشناختند به او هندوانه نمیدادند و میگفتند او تمامی هندوانههای بار ما را بر میدارد و سفیدهای آن را باقی میگذارد. وی چنین دید بازی در شناخت هندوانه داشت. دیدن عاقل نیز همین گونه است. ما چگونه معیارهای شناخت عقل را به دست آوریم تا با دیدن شخصی میزان خردورزی او را به دست آوریم. حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام درون همه چیز را میدید، از این رو به چیزی دست نمیزدند. ما چگونه درون فردی و میزان عقل او را به دست آوریم. حال، یکی از شاگردان امام صادق علیهالسلام از ایشان درخواست میکند عقل را به وی معرفی فرماید و حضرت مشخصهها و ویژگیهای خردورزی را بیان میدارند و مرز عقلانیت را با زیرکی مذموم و شیطنت به نیکی تبیین مینمایند.
(۹)
امام صادق علیهالسلام شناسه عقل را چنین ارایه میدهند: «ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان». کسی که پرستش و بندگی پروردگار را دارد و سعادت آخرت را یافته به عقل رسیده است؛ خواه مرد باشد یا زن. چیزی که انسان را به عبادت خدا نزدیک کند و به بهشت خدا و قرب الهی رساند عقل است. مصداق چنین فرد عاقلی خود امام علیهالسلام است. راوی که این سخن را میشنود، فردی زیرک بوده وی درمییابد مصداق این سخن کسی مانند حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام است اما وی زرنگیها و زیرکیهای افرادی مانند معاویه را میدیده و از آن پرسش مینماید، از این رو میپرسد: «فالذی کان فی معاویة؟»؛ آنچه در معاویه است چیست؟ چگونه معاویه عقل نداشته باشد در حالی که فرد بی عقل نمیتواند زرنگ باشد؟ معاویه عقلی داشته است که شخصی مانند حضرت علی علیهالسلام را از جنگ صفین به جنگ نهروان میکشاند. مگر میشود پهلوانی که دیگری را بر زمین میزند زورمند نخوانند. معاویه کسی بوده که خود را با شخصی مانند حضرت علی علیهالسلام درگیر نموده و در برابر آن حضرت قیام
(۱۰)
نموده و چنین کسی نمیتواند بیخرد و نادان باشد و چنین کسی را نمیتوان گفت عقل ندارد! اگر عقل چیزی است که انسان را به بهشت و قرب الهی میرساند و انسان را به خداوند نزدیک کند و از طرفی کسی مانند معاویه که دشمن خداست این همه زیرکی و هوش داشته و مردم شام و کوفه را با ترفندهای مختلف فریب میداده است پس چه چیزی در معاویه بوده که عقل نیست اما زیرکی را به او ارزانی میداشته است؟ اگر هم همان عقل باشد پس نباید چنین شناسهای از آن ارایه داد و آن را چیزی خواند که انسان را به بهشت میرساند.
حضرت علیهالسلام در پاسخ این پرسش میفرماید: «تلک النکراء! تلک الشیطنة، وهی شبیهة بالعقل، ولیست بالعقل»؛ آنچه در معاویه است زشتی است و آن شیطنت است. این پلیدی و آلودگی شیطانی است که شبیه عقل مینماید و فرد را به گمراهی میخواند. چهرهٔ عقل را دارد اما حقهبازی است. درست است که زرنگی را برای معاویه میآورد، ولی عقل نیست. عقل به معنای زرنگی و شیطنت یعنی کاری شیطانی
(۱۱)
نیست. چنین چیزی ظاهر عقل را دارد و به اصطلاح ما زرنگی میکنند؛ اما در واقع زرنگ نیستند و غافلند که کلاه بر سر آنان رفته است. یک پای آدم زرنگ همیشه در چاله است. همیشه هستند افرادی که در برابر فرد زرنگ، زرنگی میکنند. عقل و شیطنت هر دو در وجود آدمی است. عقل چیزی است که انسان را به خدا و آخرت نزدیک میکند و شیطنت آن است که آدم را از خداوند دور میکند. معاویه شیطنت را تا کام آخر نوشیده است. کسی که میخواهد همچون معاویه زرنگ باشد فردی ساده لوح و غافل است. زیرک کسی است که جهان ابدی و بلکه بالاتر از آن، خداوند ازلی و ابدی را در بر گیرد، بلکه زیرک کسی است که خود را از آدم و عالم فارغ بیند. درست است معاویه بسیار حقهباز بوده؛ بهگونهای که حیلهگری چون عمرو و عاص را بازی میداده و از او زیرکتر بوده است ولی این زیرکی به معنای شیطنت است که خود را در لباس عقل نشان میدهد.
آدم عاقل کسی است که همواره به سلامت دنیوی و سعادت اخروی خود بیندیشد و در هر عملی قرب و
(۱۲)
رضای الهی را در نظر داشته باشد. کسی که به فکر این است که تنها هندوانههای قرمز دنیا را جدا کند و به هنگام تقسیم ارث بهترین مال پدر را برای خود بخواهد و در معاملهاش با دیگران بر آن است کفهٔ شریک وی کم بیاورد و زرنگی نماید تا چند ریال جلوتر باشد، جز شیطنت در وجود او نیست. متأسفانه، بسیاری از افراد جامعه از معیارهای عقلانی فاصله گرفته و بر شیطنت خود افزودهاند. برخی از سیاستمداران، دین خدا را بهانهٔ دعوا قرار میدهند تا دنیای خود را بیشتر نمایند و با چماق دینخواهی و حفظ ارزشهای دینی بر دیگران تهمتها فرود میآورند. پدرسوخته بازی هم اینک ارثی شده و جد و اجدادی گردیده و حالا دیگر بعضی اجداد سوختهاند یعنی جد در جد پدرسوختهاند. هر سیاستمداری میخواهد رقیب خود را کنار بزند تا خود بر صندلی ریاست تکیه زند و بردن نام مقدس
(۱۳)
«مردم» برای آنان حکم فرش قرمزی را دارد که جلوی پای رؤسا پهن میشود. چنین کسانی عقل بهشتی ندارند. خوشا به سعادت کسانی که خداوند به آنها عقل ارزانی داشته و آخرت، سعادت و ایمان را دنبال میکنند و بدا به حال کسی که نیم روز دنیا را به شیطنت تباه میکند. هفت خطهای روزگار مانند معاویه و یزید کجا رفتهاند تا دیگر زرنگان و حقهبازان بخواهند بروند؟ شیطنت و عقل با هم تفاوت دارد و این از اصول اعتقادی ماست و نه از امور اخلاقی. انسان باید به خود رجوعی داشته باشد و ببیند شیطنت دارد یا تعقل؟ آیا میخواهد خیر دیگران را دنبال کند یا به فکر پر کردن انبان شکم خود آن هم با نامها و عنوانهای دینی است.
باید توجه داشت این شناسه میان زن و مرد تفاوت نمیگذارد و زنان را ناقص در خرد نمیداند که نگارنده بحث از آن را به تفصیل در کتاب زن آورده است.
(۱۴)
(۱۵)