۱۳۹۵-۰۹-۲۳

شیرین ترین لحظات عمرم در زندان ساواک

  یکی، تفنگی را که اندازه بلندی داشت، روی مخچه ام گذاشته بود. یعنی درست، محلی که آن را بر مهر قرار می دهم. او تفنگ را مرتب بر سرم می کوبید و من ذکر یا علی و یا علی می گفتم. امشب، شب عید آقا امیر مؤمنان است و زمینه ای برای بیان این […]