۱۳۹۵-۰۳-۱۲

تفسیر هدی / جلد سوم: فصل هشتم: بندگی

خشیت

«خشیت»، ترس از روی آگاهی است و «خوف»، ترس و بیم از آینده است که می‌شود بر پایهٔ آگاهی نباشد؛ بنابراین خشیت، بالاتر از خوف است. خضوع و خشوع نیز به ترتیب برتر از خشیت است. در قرآن کریم نیز واژه‌های «خوف» ۱۲۴ مورد، «خشی» ۴۸ مورد، «خشع» هفده مورد و «خضع» دو مورد آمده است. مشتقات این عناوین نیز لحاظ شده است. بنابر این آمار، «خوف» بیش‌ترین مورد را در میان افراد جامعه دارد.

تمامی واژه‌های گفته شده هم بار مثبت دارد و هم بار منفی. برای نمونه، خشوع می‌شود از بلایا، گرفتاری‌ها و تنگناها و از ضعف نفسانی باشد که نوعی کاستی است و می‌شود از صفا، محبت و حیا باشد که کمال است. خشوع تنها در برابر حق تعالی است که مثبت است، وگرنه هر گونه نرمی و انفعال نفسی به معنای ضعف و سستی نکوهیده است. برخی از نرمی‌ها و انفعال‌ها به سبب عذاب و سختی ناشی از آن است؛ در حالی که در خشوع الهی، این محبت و قرب به حق تعالی است که سبب نرمی

(۳۲۸)

باطن می‌شود. نرمی حاصل از محبت امری بسیط به توان بسیط و از سنخ کمال است و نرمی حاصل از عذاب و فشارهای آن امری ترکیبی به توان ترکیب و از سنخ منقصت است، اما این که می‌گوییم منقصت است به این معنا نیست که بد است، زیرا نرمی نفس به هر حال نرمی است و خوب است. این کار مانند سیر کردن گرسنه است که فرد نیکوکار حسن فاعلی نداشته و ریا را در آن دخالت دهد. درست است این کار به دلیل ریا حسن فاعلی ندارد، ولی همین که گرسنه‌ای سیر شده دارای حسن فعلی است و ریاکار می‌تواند مدعی شود همین که او را آزار نکرده است، مستحق اجر است. چنین کسی نباید کار خود را ترک کند، بلکه باید نیت خود را تصحیح سازد. در نماز نیز اگر کسی قدرت اتیان نماز خاشعان را ندارد، به این معنا نیست که باید نماز را رها کند، بلکه لازم است زمینه‌های تحقق خشوع را در خود ایجاد کند.