۱۳۹۵-۰۳-۱۲

حضور حاضر و غایب: فهرست مطالب و پیش گفتار

 

حضور حاضر و غایب

نوشتار حاضر شرحی است اندک از ماجرایی بزرگ که حال عظیم اساتید و چهره‌هایی که هر یک به نوعی در نگارنده تأثیرگذار بوده‌اند را بیان می‌دارد. بزرگانی که در دورهٔ نخستین عمر از کودکی تا جوانی به خود دیده و از هر یک به فراخور مقام آنان و حال خود بهره‌ای برده‌ام. هر یک از آن سروران از

(۱۹)

خصوصیات ممتازی برخوردار بوده‌اند، و تأثیرگذاری برخی از آنان بر این حقیر، ویژه بوده است.

زمان بهره‌گیری از این بزرگان متفاوت بوده است و از سنین نونهالی تا بیش‌ترین سال‌های جوانی‌ام را در بر می‌گیرد؛ همچنین مدت زمان آن در محضر هر یک از اساتید نیز مختلف می‌باشد؛ اگرچه پیش آمده است که بعضی افراد در کم‌ترین فرصت، نقش‌های بلند، ماندگار و گویایی در من به یادگار نهاده‌اند.

در این دوران، هرگز در انتخاب و درک محضر شایستهٔ استاد، اهمال و غفلت به خود راه نداده و در نزد افراد ضعیف و ناتوان زانوی شاگردی به زمین نزده‌ام و برخی از کسانی را که به نوعی در خدمتشان بوده و از آن‌ها درس گرفته‌ام به عنوان استاد خویش به حساب نمی‌آورم و تنها به کسانی عنوان استادی می‌دهم که در من به نوعی مؤثر بوده‌اند و از خود نقش‌های برجسته‌ای را در من به یادگار گذاشته‌اند. اساتیدی که دیده‌ام، همه یکنواخت و همگون نبوده و می‌توان آنان را به مقتضای حرفه، سلیقه، موقعیت وجودی، منش و اعتقاد در رده‌های گوناگونی قرار داد؛ هرچند در همهٔ آن‌ها از مؤمن عارف و مجتهد و عالم گرفته تا کافر و فاسق و زن و مرد، تنها یک حقیقت گویا فریادگر بود که خاطرات هر یک در من تازگی و طراوت خاصی را ایجاد می‌کند و نمودهای آنان مرا تازه نگه می‌دارد.

با آن که هر یک به نوعی سخن آغاز می‌کردند، در نهایت از همهٔ آن‌ها

(۲۰)

تنها یک سخن را می‌شنیدم و از همهٔ آنان بلندایی گویا از پاکی و درستی و نمودهایی از صفا و جوان‌مردی را در خود دیده‌ام و برای همهٔ آن‌ها آرزوی آمرزش و بلندی مرتبت دارم.

فراوانی و گوناگونی اساتید؛ اگرچه تأثیرهای متفاوتی را در من زنده کرده است، تمامی آن از جانب حق بوده و تنها توفیقات الهی و لطف و اشارت حق درک محضر یکایک آنان را نصیبم کرده و کم‌ترین زمینه‌ای را از خود در درک حضورشان مؤثر ندیده‌ام.

اندکی از آنان را با نام و عنوان ویژهٔ خود مطرح می‌سازم یا به نوعی از زوایای بیان برای دسته‌ای ظاهر می‌گردد و شرح حال فراوانی از آن‌ها را بدون نام و عنوان بیان خواهم ساخت؛ چرا که صراحت سخن را بیش از این روا نمی‌دانم و پنهان داشتن نام آن‌ها مشکلی در جهت فهم معنا به دنبال نمی‌آورد.

لازم است یادآوری شود این که در معرفی بعضی از آن‌ها سخن از «کافر» و «فاسق» به میان می‌آید، به خاطر موقعیت وجودی و نوع کار و حرفهٔ عملی آنان است؛ در حالی که هر یک از این حضرات صفا و کمالی ویژه در من ایجاد کرده و به من درس‌هایی داده‌اند که محدودی از آن‌ها را کم‌تر در محضر مؤمن یا عارف یا سالک وارسته‌ای دیده‌ام.

آن که برایم کفر را تجسّم می‌بخشید، چنان مرا با توحید آشنا می‌ساخت و ایمان را در من تازه می‌کرد که گویی رخی از چهرهٔ حقیقت حق است. آن

(۲۱)

که برایم چرخ و چین چنگ را باز می‌گفت و ترنم آه و سوز نوا را فریاد می‌داد، امواجی از صفا و عروجی عاشقانه را در من نقش می‌زد و جلوه‌هایی را در من ایجاد می‌نمود که از نسیم خوش آن هنوز هم سرمستم؛ با آن که نمی‌توان حضور آنان را بدون کاستی دانست، شوق و علاقه‌ام به آن‌ها هرگز مرا به کاستی‌های آنان مشغول نمی‌داشت و با آن که غافل از آن نبودم، راحت از کاستی‌های آنان می‌گذشتم؛ هرچند دسته‌ای از آن‌ها از چنان بزرگی برخوردار بودند که شوق وصل آنان مرا طوفان‌وار به تلاش وا می‌داشت و عده‌ای از آنان را بحق از اولیای خدا و مردان بزرگ و اندیشمندان توانا دیده‌ام. البته افراد بسیاری در طول عمر می‌توانند در آدمی مؤثر باشند؛ بی‌آن که استاد رسمی مسجد و مدرسه شناخته شوند یا در سن و سواد از شاگرد خود کم‌تر باشند که به هر یک به اجمال اشاره‌ای خواهد رفت.

وآخر دعوانا أن الحمدللّه رب العالمین.

(۲۲)

(۲۳)

(۲۴)

(۲۵)