طبیبی حاذق و مؤمنی وارسته
به مناسبت همجواری و نزدیکی محلّ زندگیام با محل زندگی طبیب حاذقی توانستم به آسانی خود را به محضر ایشان که طب قدیم را بهخوبی میدانست و کم و بیش بیماران را مداوا مینمود برسانم و از برکات وجودی وی بهرهمند گردم.
ایشان مردی آرام و بسیار موقّر بود. چنان دیدی داشت که گویی بیماری انسانها را با دیده شناسایی مینمود و اختلالات روانی و مزاجی را در مییافت و با اندک دارو و کمترین پولی که دریافت مینمود آنها را مداوا میکرد. بعضی مواقع نسبت به تجویز دارویی متحیر میشد و در این هنگام متوسل به استخاره میشد. نسبت به جان انسانها از خود حساسیت فراوانی نشان میداد. آن قدر این مرد، آرام، ساکت و متفکر بود که هرگز صدایی یا سخنی غیر ضروری از خود صادر نمینمود و جز بهضرورتسخننمیگفت.
با آن که جسم و روحی سالم داشت و از سلامت کامل برخوردار بود، چندان از غذا استفاده نمیکرد و آرامش و عبادت و خدمت به خلق تمامی وقتش را پر نموده بود.
(۱۱۹)
برخورد حکیمانه، وقار طبیعی و چهرهٔ سراسر آمیخته با تفکر ایشان، روح اندیشه و پاکی را در آدمی زنده میساخت و بحق عنوان طبیبی حاذق و مؤمنی وارسته را سزاوار بود. در مواقع گوناگون، صفاتی متفاوت داشت و در بعضی مواقع تمام صفاتش بهطور ثابت برقرار بود؛ بهخصوص زمانی که جهت فراهم ساختن گیاهان و داروهای گیاهی به بیابان میرفت همچون کسی بود که به دنبال گنج و جواهر، همهٔ موجودی بیابان را چون عالمی که تمام کتابهای خود را ورق میزند، جستوجو میکرد و چیزی را از دید خود دور نمیداشت.
اگر بخواهم چهرهای از حکمای طبیب و اطبای قدیم، همچون زکریای رازی و ابنسینا را به ذهن آورم، چهرهٔ آن مرد برایم تداعی میشود و چهرهای چنین را به خاطر میآورم.
در علم تشریح چنان آگاه بود که گویا با چشمان خود تمامی اعضا و اجزای درونی بدن را مشاهده میکند و از دیدههایش حکایت نادیدنیها میکند. در هنگام شنیدن کلمات بیماران نسبت به بیان مشکلات آنان، چنان با دیده او را مینگریست و با گوشهای خود متوجه کلمات آن فرد میشد که گویی وجود خویش را محدود در گوش و چشم بیمار کرده و تمامی قوا را متوجه آن بیمار نموده است.
من از ایشان استفادههای فراوانی بردم. در محضر ایشان زمینهٔ بسیار خوبی جهت آموزش طب قدیم و بهرهگیری از فرهنگ طب فلسفی، همچون قانون را فراهم ساختم که اکنون حوزههای علمی امروز در جهت فراگیری این گونه کتابها و رشتههای علمی و کاربردی با مشکلات فراوانی روبهرو
(۱۲۰)
است؛ اعم از فراهم ساختن دارو یا ابزار تشریح و یا استاد، بلکه میتوان گفت: در جوار فقدان قرار گرفته و همچون علوم و فنونی که علمای پیشین داشتهاند و امروزه به انزوا، غربت و انعطال کشیده شده است میباشد. هرچند دستهای از این علوم و فنون را میتوان در علوم تجربی جستوجو کرد، بسیاری از آنها در توان علوم تجربی نمیباشد و تنها مردان دلسوخته و شب بیدار میباشند که میتوانند ره به جایی برند.