خانقاه و اهل آن
در این جا لازم است دربارهٔ خانقاه و اهل آن توضیح وتذکری کوتاه داده شود تا زمینهای جهت سالمسازی افکار باشد.
عرفای بحق تاریخ ما و صاحبان دم، مردان طریقی بودند که روزگار آدمی را به خود مشغول داشته و همچون اعاظم حضرات علمای شریعت، دیانت را از رکود و انحراف باز داشتهاند؛ اگرچه در زمانهای ما کمتر چهرههایی در این حد را میتوان از خانقاه دید. صورت و ظاهر، تظاهر و مظاهر مادّی و دنیوی، خانقاه را از هر سو فرا گرفته و عنوان و ادّعا و عادت افراد آن را به خود مشغول داشته و حیات عملی خانقاه در زمان ما همچون مجالس
(۱۱۷)
عمومی تعزیه، روضه، مساجد و محافل عمومی دیگر گردیده است. نشست و ذکر و غذایی و دیگر هیچ که اگر خدای ناکرده رسومات آن، کجروی، گناه و خلاف شرع و اختلاط عمومی پیش نیاورد باز هم زیانبار نیست تا چه رسد به طریقت و حقیقت آن.
با نگاهی کلی میتوان گفت: دستاندرکاران جهانی به این مراکز بیتوجه نبودهاند و در جهت نیل به مقاصد خود و بهقدر توان در سطح مدیریت خصوصی و بعضی از افراد آن فعال میباشند. هرچند این امر صفا و سادگی مردمان آگاه این مراکز را در مخاطره قرار نمیدهد؛ چرا که آنها تنها در پی توجه و سلوک فردی خود میباشند و غافل از چنین زمینههای سیاسی هستند و روش هماهنگی در این زمینهها در خانقاه متداول نیست و بلکه در جهت پنهانسازی این امور از دید عموم کوشش تمام به عمل میآید.
درست است که افراد خانقاه و اهل آن را چون دیگر فرقهها و گروهها نمیتوان تحت یک عنوان قرار داد و مجموعههای گوناگونی این عنوان را دنبال میکنند که با یکدیگر تفاوتهای فراوانی در عقیده و عمل دارند و در جهت کجروی و یا سلیقههای نوعی و قومی با هم متفاوت میباشند، ولی اینان را باید بهطور کلی و نسبی حامی ولایت و مردمی بیآزار و دور از بغض و عناد دانست.
با آن که نمیشود فرقههای مختلف اهل طریقت را دور از پیرایه و کجروی دانست، نسبتهای ناروایی که بسیاری از متعصبان به ظاهر متشرع مطرح میسازند اساس ندارد و آنها بدون آگاهی و بهدور از آشنایی و از سر تعصب و دشمنی مطالبی را مطرح میسازند که هرگز وجاهت شرعی ندارد
(۱۱۸)
و از آنان بهدور است، بلکه قابل پیگرد است و میتوان آن را تهمت دانست. در هر صورت، عالم دینی و سالک بحق باید بزرگتر از این باشد که خود را تحت عنوان اهل خانقاه قرار دهد و در عناوینی این چنین محدود سازد؛ مگر آن که خلقیات روحی یا مطامع نفسانی، این امر را بر سر او اندازد و بریدگی علمی و زمینهٔ احساسی او را به این راه کشاند.