آشنایی صدیقی از اهل طریق
وارستهای دیگر از این تبار که ایشان نیز فراوانی از عمر خویش را بیمنّت در رکاب آن مرد بزرگ نهاده بود، مرا چنان مجذوب صفا و پاکی و خلوص و بیآلایشی خود ساخت که هرگز دل از او دور ندانستم و او را برای همیشه در
(۱۱۶)
خاطر دارم.
این مرید سالک چنان عقیدهای به طریقت و سلوک و عرفان معبود یافته بود که حق را بیپیرایه در تمامی مراتب هستی مشاهده مینمود و غیری در خود نداشت و بحق دلی پر مهر برای خالق و مخلوق نهاده بود.
اندیشه و زبانش چنان آبدیده و پختهٔ سلوک و صفا بود که سنگ را آب و آهن را نرم میساخت و نمیشد کسی او را بشناسد و در دل ارادتش را نداشته باشد. در طریق اهل سلوک مریدی چنین وارسته و سالکی چنین دلخسته و درد آشنایی چنین بیدار ندیدم و کمتر کسی را در عرفان دیدم که نسبت به مراد خود این گونه صدقی داشته باشد. من از ایشان بهرههای بسیاری بردم و بحق از وجود ایشان ثمرات معنوی فراوانی نصیبم گشت و برای همیشه در جانم وجودی به یاد ماندنی و فراموش نشدنی بر جا گذاشت.