چشمی تند و تیز
استادی را یافتم که چشمی تند و تیز و دیدهای سبب سوراخ کن داشت و باطن چهرهها را از ظاهر به آسانی در مییافت و در علم قیافه و فراست ید طولایی داشت.
مرا جهت تعلیم این امر مناسب دید و به این کار وا داشت و از طریق نوع دید و دیدن، همچون تنظیم دوربینی در موقع عکاسی، شرایط و قواعد خاصی را دنبال مینمود و به حق چهرهها را به نوعی از طریق دیدن وارسی میکرد که هرگز افراد عادی توان آن را نداشتند و در جهت بازسازی دید و دیدهٔ من کوشش فراوان نمود و من نیز زحمات بسیاری را تحمل نمودم که این امر خود برایم جهاتی از بصیرت صوری و چهرهشناسی را در پی داشت که با امداد و تطبیق موارد با امور غیبی و الهامی بار محکمی را مییافت و یافتههایی را نیز به دنبال داشت و بعدها در فهم قرآن کریم و علم تعبیر بسیار مؤثر افتاد.
هنگامی که بر چیزی یا کسی نظر میکرد، چنان حالتی را در او مشاهده میکردم که گویی بدن خشکیدهای چشمانش را به فردی دوخته است؛ بیآن که در این دوختن از نخ و سوزنی استفاده کرده باشد.
(۱۳۰)
وقتی راه میرفت گویی کارش نظاره است و همتش بازیابی، بیآن که کسی را متوجه یا کسی را از امری باخبر سازد؛ همانطور که کتمان تمام یافتههای خویش را از ایشان دارم و چنین خصلتی از ارکان این امر میباشد.
در این مقام درصدد بیان خصوصیات یا حقیقت این امور نمیباشم و تنها میخواهم این نکته را بیان کنم که دستهای از علوم و یافتنیهای غیر صوری در راستای اندیشههای ظاهری است و از علوم و حقایق غیبی نمیباشد؛ هرچند این دسته از یافتهها خود راه و رسم ویژه و قواعد و قوانین خود را داراست.
البته همانطور که بسیاری از قواعد علم کیمیا را نباید از علوم غیبی دانست و در واقع جزیی از علوم تجربی میباشد، دستهای از یافتنیهای روانی و بصری را نباید جزو علوم غیبی دانست و باید آن را در ردیف علوم دقیق ظاهری و صوری به حساب آورد؛ چنان که علم قیافهشناسی، انگشتنگاری و چهرهنگاری، کفبینی و دستههای دیگری از این معانی که با برخوردهای چهره یا کیفیتهای صورت، اندام و موهای گوناگون بدن یافتههایی به اقتضا فراهم میگردد و نباید آنها را در ردیف علوم غیبی دانست و در تعریف علوم غیبی این قدر میتوان گفت که یافتههایی است که در جهت تحصیل آن نیازی به ظاهر نیست.