۱۳۹۵-۰۳-۱۲

حضور حاضر و غایب: فصل پنجم: زمان تفصیل و تحقیق صورت‌ها

 

مجتهدی متخلق به کمالات انسانی

از درس‌هایی که سالیان دراز در آن حضور یافتم، درس مجتهدی بود که بحق متخلق به علم و عمل و عمق تحقیق بود و کم‌تر کسی را در این موقعیت یافتم و در این دیار همچون ایشان را هرگز نیافتم که در جهت علم، عمل، صفا و پاکی پیشتاز باشد. با آن که آقازاده بود، بحق آقا بود و با پدر خود قابل مقایسه و طرح بود. در علم، صاحب سخن و دارای تصدیقات بسیار خوبی بود و کم‌تر به دنبال تصور گفته‌های این و آن بودند. درس ایشان بسیار پربار بود و با آن که دارای کمیت زیادی نبود از کیفیت بسیار خوبی برخوردار بود.

(۲۱۱)

در پاکی و تقوا کسی را برتر از ایشان در این دیار نیافتم و کسی یافت نمی‌شود که ایشان را در رأس بهترین خوبان نداند و بحق هم از بهترین بودند.

در این دیار تنها ایشان را متخلق به تمام اخلاق الهی دیدم و با آن که چندان به دنبال حکمت و عرفان نبود، صفای باطن داشتند و صافی دل بودند و همین معنا، ایشان را از همهٔ تحصیلات صوری فارغ ساخته بود. حضور درس ایشان برایم معنای خاصی داشت و گذشته از بهرهٔ علمی رؤیت ایشان و ترنم صدای وی یادی از صفا، خلوص و صداقت را همراه داشت و اواخر عمر خود با آن که درگیر مشکلات فراوانی گردیده بود، چندان حال و هوای بحث نداشت و بحثش گاهی با مشکل روبه‌رو می‌شد و گاهی در میان بحث مشکل پیدا می‌کرد، ولی درسش را حاضر می‌شدم و مقداری نیز دورتر می‌نشستم که هم حضورشان را درک کنم و از رؤیت آن مؤمن بحق بهره گیرم و هم بحثش چندان ملموس نباشد؛ زیرا مشکلات بحثی ایشان مرا آزرده می‌ساخت که چگونه در جامعهٔ ما باید بزرگانی وارسته بر اثر آلودگی‌های دیگران این چنین وضعیتی را پیدا کنند. حضورشان را بسیار با دقت و تند و تیزی همراه می‌ساختم و با خود می‌گفتم: هر قدر می‌توانی نگاه کن! که در این دورهٔ آخرالزّمان دیدن افرادی این‌گونه «نوبر» است و ممکن است دیگر توفیق آن دست ندهد، پس ایشان را با دیدی بحق مسلمان نظاره می‌کردم که شاید دیگر مسلمانی این‌گونه در این زمان که زمانهٔ کثرت‌گرایی است، یافت نشود. پس از مدتی، شرکت در نماز میت بر ایشان ـ که توفیق حضورش را داشتم ـ با خود می‌اندیشیدم که بحق باید قصد انشا نمود و از سر جدّ بیان: «ما رأیت منه إلا خیرا» را سر داد که نه

(۲۱۲)

تنها در من چنین قصدی بود، بلکه می‌توان گفت: کسی را نمی‌توان یافت که این چنین اندیشه نکند و ایشان را در این سطح نبیند؛ اگرچه مخالف ایشان باشد و از مرگ ایشان شاد شده باشد که چنین وضعیتی را هم بعضی افراد آلوده داشتند.

با آن که از تمامی امکانات مادی و کیفیت‌های صوری زندگی می‌توانست برخوردار باشد، هرگز به دنبال دنیا نبود و خشتی بر خشت ننهاد و با گذشت سالیان بسیار از زمان پدر، با همان زندگی پدر و به همان شکل و شمایل قدیمی به سر می‌برد و آثار حدوث زایدی در آن زندگی پیدا نبود. نسبت به مشکلات مردمی و دردمندان جامعه فردی حساس و با عطوفت بود و خیرات اساسی و بزرگی توسط ایشان محقق شد که بعد از ایشان هم تمامی به قوت خود باقی ماند.

اگر بخواهم خصوصیات ایشان را بیش از این بیان کنم، گذشته از وسعت کلام و توسعهٔ مقال، ممکن است که ایشان از اجمال درآید و هویدا گردد که همین مقدار بیان نیز پنهان داشتن ایشان را مشکل می‌سازد. روحش شاد.