بیشتر از آنچه بود
به خدمت شخصی رسیدم که بیشتر از آنچه بود مینمود و با آن که داعیهٔ اخلاق و عرفان و سلوک داشت، در کار وی زرنگیهای مرموزی
(۱۵۰)
بهراحتی مشاهده میشد.
بهمرور ایام و ورود تمام در ایشان میدیدم که وضعیت درون و بیرون وی با هم متفاوت است و در اندرون خود موقعیتی متفاوت با بیرون داشت. در یک اتاق قاب عکسی دیده میشد و در اتاق دیگر قاب عکس دیگری که هر یک از این دو عکس حکایت از دو طریق متفاوت میکرد. ایشان هر دستهای را به اتاق مطلوب راهنمایی میکرد و با هر دسته به طور همگون عمل مینمود. این کار؛ اگرچه میتوانست حکایت از سیاست داشته باشد، برداشت من از کار ایشان چندان مطلوب صفا و صداقت نبود.
در علم نیز با آن که داعیهای تمام داشت، در فرصتهای متعدد خلاف آن مشاهده میشد و میدیدم که زرنگی وی بیشتر از توان او و توان او کمتر از عنوان وی میباشد. من از ایشان بهرههای مناسبی بردم و با آن که سالهای متعددی با ایشان همراه بودم، وابستگی یا صرف وقت بسیار با ایشان را دریغ داشتم؛ هرچند در مدتی از حضور، دلبستگی نیز به ایشان داشتم و دل با ایشان بدون تمایل نبود، ولی خود را در این حریم سیراب نمیدیدم.