۱۳۹۵-۰۳-۱۲

حضور حاضر و غایب: فصل پنجم: زمان تفصیل و تحقیق صورت‌ها

 

حضوری محدود

حضور محدودی را از مردی به یاد دارم که بحق اهل ظاهر بود و با آن که در این زمینه، استعداد خوبی داشت، مرا چندان به خود دل‌بسته نساخت؛ اگرچه به طور متوسط به دنبال علم و درس و بحث بود، از بازی‌های بازاری بی‌بهره نبود و همواره فرصت‌ها را مغتنم می‌شمرد و در جهت تحقق اهداف خویش چنین اموری را مورد استفاده قرار می‌داد.

روزی داستانی را عنوان نمود که حکایت از هویت خود داشت و می‌فرمود: مردم عمری را به دنبال دنیا صرف می‌نمایند و در آخر عمر و زمان بازنشستگی به دنبال مسجد و توبه و راز و نیاز حق به راه می‌افتند و برای پشیمانی از کردار ناپسند خود فکر و چاره‌ای می‌نمایند؛ در حالی که وضعیت ما به عکس آن‌هاست. ما عمری را به دنبال درس و علم و عبادت می‌گذرانیم و در اواخر عمر به دنبال دنیا به راه می‌افتیم و مشغول مردم می‌گردیم. این چه عاقبت ناپسندی است.

این سخن، کلامی بسیار مناسب و بجا بود که از ایشان به یاد دارم؛ به‌ویژه که ایشان خود مظهر بسیار مناسبی برای این مطلب بود و در نهایت چنین

(۱۷۲)

رفتاری با خود داشت و تمامی درس و بحث را بوسید و به کناری نهاد و به دنبال دنیای پر زرق و برق به راه افتاد. با آن که از فضل خوبی برخوردار بود و مورد استفادهٔ من نیز قرار می‌گرفت و مدتی از فیوضات صوری ایشان استفاده نمودم، هرگز دل در گروی ایشان نبستم و از روش عملی ایشان راضی نبودم.