۱۳۹۵-۰۳-۱۲

حضور حاضر و غایب: فصل پنجم: زمان تفصیل و تحقیق صورت‌ها

 

در این دیار

در این دیار علاوه بر آن که تنها در انتخاب استاد باید احتیاط کرد، بلکه در جهت همبحث نیز مشکل جدی به چشم می‌خورد؛ به‌خصوص با حالات طوفانی حوزه‌ها بعد از قیام مبارک پانزده خرداد. می‌توان گفت: در این جهت نیز رضایتی حاصل نمی‌شود و به‌طور کلی محصلان یا مشکل عدم تصحیح و عدم استحکام مبادی دارند و یا در پی تحصیل غایات بدون تحصیل مبادی می‌باشند و یا فرصت این کارها را پیدا نکرده‌اند و این جهات چنان محسوس است که قابل انکار یا اهمال نمی‌باشد و امروزه به صورت ریشه‌ای در آمده است؛ به‌طوری که این مشکل می‌تواند حوزه‌ها را در آینده از پا

(۱۶۹)

درآورد و بی‌سوادی در حوزه‌ها و حتی در حوزه‌های اصلی کلیت یا نوعیت به خود گرفته و فضل و اهل فضل حکم نوبر را داشته باشد؛ همان‌طور که امروزه نسبت به دسته‌ای از علوم و فنون و توانایی‌های علمای گذشته و استفاده از بعضی کتاب‌های آنان این حالت پیدا شده و قدرت استفاده از آن‌ها در حکم امری نادر و غیر محسوس می‌باشد که بیان این امر؛ اگرچه لازم است، مصلحت در انشای آن نمی‌باشد و آن را دنبال نمی‌کنم.

یادم می‌آید روزی در خیابان، کتاب «جامع الشتات» مرحوم میرزای قمی را در دست داشتم. فردی که توقّع از او نمی‌رفت هنگامی که این کتاب را در دستم دید گفت: «دیگر فصل این کارها گذشته»، من در جواب ایشان گفتم: جامعه بدون این معانی به جایی نمی‌رسد. دیگری را دیدم که پای درس دقت و توجه لازم نداشت و هنگامی که در رابطه با این حالت سؤال کردم، گفت: «فصل یادگیری این علوم گذشته و تنها حضورش کافی است».

اهل فضلی که داعیهٔ بسیاری داشت هنگامی که صحبت از «نهایهٔ مرحوم محقق اصفهانی پیش آمد، گفت: «اینها دیگر چه کتاب‌هایی است که فهم آن تضییع عمر فراوانی می‌خواهد»، به ایشان ـ با تعریض ـ گفتم: البته این حرف برای کسانی درست است که می‌خواهند خواندهٔ شبشان صبح، مقاله و مجله شود، وگرنه برای کسانی که سر فراغ دارند همانند این کتاب را مبانی تحکیمی شریعت می‌دانند.

چنین توهمات و خیالاتی به‌قدری فراوان بود که عنوان آن برای غیر افراد حوزوی لازم نیست و افراد حوزوی نیز به وضوح از آن باخبر می‌باشند و بر کسی وضعیت موجود در سابق و حال قابل انکار نیست.

(۱۷۰)

خلاصه، این وضعیت سبب شد که ما از بسیاری که داعیهٔ استادی داشتند به‌جای همبحث استفاده می‌کردیم و با آن که به ظاهر استاد به حساب می‌آمدند و ما هم تمکین و حالت تعلّم را به خود هموار می‌ساختیم، ولی در واقع این‌گونه بود که ما بحث را پیش از شروع کلاس صاف می‌کردیم و برای تحکیم بحث و اطمینان از صحت آن به صورت درس حضور به هم می‌رسانیدیم و در این راستا خاطراتی دارم که بیان صریح آن گذشته از آن که لازم نیست مناسب نیز نمی‌باشد و از آن به‌راحتی خواهم گذشت.