چهرهای کوشا و منفعل
محضر عالم کوشا و زحمتکشی را سالیان درازی درک کردم و از قرائت کتابهای متعدد و بحثهای رسوم و فنون خاصی در نزدش بهره بردم.
مردی بحق کوشا و پرکار بود؛ هرچند از اقتدار فعلی و اندیشههای نو برخوردار نبود و تنها از یافتههای اساتید خویش یاد میکرد و از هویت آنها منفعل بود و کمتر ستیز ذهنی به آنها در خود مییافت.
اگرچه انفعال ایشان نقص به حساب میآمد، سبب صحت نقل کلمات اهل کمال بود و خود حسنی را دنبال داشت و سبب میشد به واسطهٔ او با صاحبان کمال روبهرو شد. با آن که کوشا و پرکار بود و اساتید خوبی را به خود دیده بود، انفعالش موجب رکودش گشته بود و از هیچ گونه نوآوری و یا نقصنگری نسبت به مطالب اهل کمال و معانی اهل طریق برخودار نبود و این امر سبب جمود وی به مطالب دیگران بود.
ایشان برای من بسیار سودمند بود و مشکلاتی را که بهطور نسبی در دستهای از کتابهای مختلف داشتم توسط ایشان برطرف نموده و سپس
(۱۶۴)
طریق دیگری را در جهت نقص آن کتابها دنبال مینمودم.
کوشش و پشتکار و شدت علاقه و حب این عالم کوشا به اهل کمال از امتیازات ایشان محسوب میشد؛ هرچند انفعال وی نسبت به آنان کمال نبود، ولی در جهت زمینهٔ حب میتوان آن را کمالی به حساب آورد.
موقعیتی را که باید مؤمن متعهد به قرآن مجید و حضرات معصومین علیهمالسلام داشته باشد، ایشان به بسیاری از افراد و کتابها داشت و وصول و عظمت آنها را دلیل بر قرب و بزرگی اولیای معصومین علیهمالسلام و عظمت قرآن کریم میدانست و در طریق شناخت، بر معلول تکیه داشت تا علت؛ در حالی که موقعیت قرآن مجید و حضرات اولیای معصومین علیهمالسلام چنان نیست که چیزی یا کسی بر آن گواه باشد و تمام صاحبان اهل سلوک و وارثان معانی که چیزی از آنها دیده یا شنیده میشود در این زمینه از شباهتهایی کمرنگ و ضعیف نسبت به آن عرشنشینان والا برخوردار میباشند.
با این که دلبستگی فراوانی به اهل کمال داشت راه به جایی نبرد و تنها از حب و علاقهای وافر به آنان برخوردار گشته بود و بسیار هم آن را اظهار مینمود و به جهت همین افراط و علاقه، به جمودی افتاده بود که گویی دین را با چهرههای خاصی میدید و افراد خاصی را متخلق به دیانت میدانست و حقیقت را بهطور مستقل و دور از چهره و صورت نمییافت.
علاقهٔ ایشان به اهل کمال و صاحبان معانی، گذشته از واقعی بودن، جدی بود؛ نه تظاهر و صوری. با آن که دستهای متعددی را دیده بود، هیچکس از وی دستگری نکرده بود و تنها به آموزش، درس و تعلیم اکتفا نموده بود و شاید عدم قوت ضمیر و نداشتن کتمان به معانی بود که باعث
(۱۶۵)
آن شده بود. اظهار حب و افراط در اظهار حب یا اصل حب، بدون کتمان، ضرر آفرین میباشد و این مشکل در ایشان به طور محسوس به چشم میخورد و این خود میتوانست سبب کتمان آن حضرات علیهمالسلام در ارایهٔ معانی به وی باشد.
هرگز داعیهٔ دستگیری نداشت و تنها مطالب اهل راه را؛ اگرچه ناقص، با آب و تاب تمام نقل مینمود. بهرههای بسیار فراوانی در جهت تهذیب مبادی و معانی رسوم و بعضی از فنون از این عالم بزرگوار بردم و میتوانم حسن نیتم را نسبت به ایشان اظهار نمایم؛ هرچند قوت و اقتداری در جهات علمی و معنوی همچون معتمدان علمی و معنوی خود برای ایشان قایل نیستم. باشد تا جناب حق تعالی ایشان را به قدر حبشان به اولیای الهی علیهمالسلام اجر مرحمت فرماید.