نتیجهگیری
بعد از مقداری سیر و گشت در تمامی سطوح و زوایای این دیار، دریافتم با آن که محسنات بسیار زیادی دارد و وادی بسیار مقدس و ارزشمندی میباشد، ولی خالی از مشکل نیست. با آن که حوزهٔ بسیار وسیعی است، ولی مسؤول مستقیم و متکفل خاصی ندارد و همین امر موجب سرگردانی افراد زیادی گردیده و ناموزونیهای فراوانی به بار آورده است؛ بهطوری که محصلان توانا و کوشای چندانی به خود نمیبیند.
با خود گفتم: این دیار همچون دریایی است که ساحل محکمی ندارد و هر کس باید اول خود را دریابد و در پی ترسیم قالببندیهای مشخصی برنامهریزیهای مناسبی داشته باشد که دستهای از آنها در رابطه با خود و دستههایی به دیگران مربوط میشود.
در آنچه مربوط به خود بود چندان مشکلی نداشتم و با کوشش و زحمت چندانی به تندی میتوانستم کارهای لازم را انجام دهم؛ اما مشکل اصلی، هماهنگی کارهایی بود که در رابطه با دیگران پیش میآمد.
هر فن و رشتهای که میخواستم دنبال کنم و یا تکمیل نمایم با مشکلاتی در جهت استاد و یا دیگر جهات روبهرو میشدم که گاه در اصل وجود اهلیت یا قوّت کامل علمی و تخلق و آراستگی لازم و یا جهات لازم دیگری کمبودهایش نمایان بود؛ هرچند جهات قوت و استحکام هم فراوان دیده میشد.
(۱۵۷)
من این گونه رفتار مینمودم که گاه به جهت قوت فردی در علمی محضر وی را لازم میدیدم و جهات دیگر را در نظر نمیآوردم. اگرچه این کار مشکلات و کاستیهایی را هم ایجاب مینمود؛ ولی صفایش موجب حضور میشد ولی قوت علمی او مشکلساز بود و تنها جهت بهرهٔ معنوی حضور او را موجب میشد و دستهای نیز در واقع جهت مباحثه مورد استفاده قرار میگرفتند و با آن که صورت درس داشت، بحث مناسبی بود و با آن که قابل استفاده بود برایم اهمیت اساسی و سمت درس و استادی نداشت.
در هر صورت، تمام همت در جهت فراگیری علوم و فنون لازم قرار میگرفت و هرگز امور جنبی و یا مادی موجب صرف وقت نمیشد.
کمتر از معمول، گرد خواب میگشتم و شبها یا هیچ و یا به کمتر از دو ساعت خواب اکتفا میکردم و روزها نیز بعد ازظهر به ربع یا نیم ساعت خواب قناعت میشد.
چند سالی برای اثبات ضروری نبودن اصل خواب کوشش داشتم و با آن که اقتدار آدمی را بر خواب، در جهت کم و کیف آن ثابت میدانم، ولی انکار اصل آن را بهطور عادی ممکن نمیدانم، مگر آن که جماعتی غیر عادی با فراغت از کارهای دیگر ترک خواب را دنبال کنند که آن امر دیگری است. در این زمینه، از سالها پیش وضعیتی داشتم که کمتر اتفاق میافتاد که خواب بر من غالب گردد. خواب در دستان من رام بود و خواب رفتن و بیدار شدن من حاجتی به ساعت و زنگ نداشت و بهطور عادی میتوانستم در کوتاهترین مدت بخوابم و بیدار شوم؛ بیآن که عوامل خارجی در آن نقش داشته باشد.
تمرینات زمانهای پیش و حالات بعدی آن، خصوصیاتی را دنبال
(۱۵۸)
داشت که موجب قوت، قدرت، نشاط و استحکام بنده میشد که البته لزومی در بیان آن نمیبینم. با همهٔ این کوششها و طول زمان بیداری، همیشه وقت کم میآوردم و برای تحقق امور و کارهای لازم نیازمند برنامهریزی و نوشتن آن بودم.
خستگی فراوان و فشار بسیار، گاه نیم روزی توان را از من میبرد و اختیار از کفم میرفت و یک یا دو ماه یک بار چنین امری اتفاق میافتاد و بعد از بیداری همچون سوارکاری تازهنفس طی طریق مینمودم.
این توضیح را به جهت وضوح اندکی از چگونگی راه پر فراز و نشیب و پر پیچ و خم ماجرای سلوک و بیان ویژگیهای افراد آن لازم دیدم که پنهانی و بیخبری از آن رنگ تاریکی به خود نگیرد و اهل راه از سر و سرّ کار تا حدی آگاه گردند.